license
98
1667
100
معنی کلمه خراب معنی واژه خراب
معنی:
ویران - رمبش - رمبیدن - نابسامانمترادف صفت، مخروب، منهدم، ناآباد، ويرانه، ويران، نابسامان، اوراق، اسقاط ، خرست، طافح، لايعقل، مست ، تباه، ضايع، فاسد، معيوب ، باير، لميزرع ، آوار ، بدكاره، جنده، فاحشه، ، بدنام، بيآبرو، رسوا متضاد آباد، سالم هشيار سالم آباد نجيب
1- بدنام، بيآبرو، رسوا انگلیسی spoiled, ruined, bad, devastated, impaired, ruinous, desolate, rotten, debauched, ill, wasted, depraved, miscreant, rotten-hearted, tumble-down, Out of service, stickit, brokenعربی مكسورترکی kırıkفرانسوی casséآلمانی gebrochenاسپانیایی rotoایتالیایی rottoمرتبط خراب شده، لوس، ضایع، بد، مضر، زشت، نامساعد، ویرانگر، خانمان برانداز، ویران، خراب کننده، متروک، حزین، بی جمعیت، پوسیده، زنگ زده، چروک، روبفساد، بیمار، مریض، سوء، ناخوش، فاسد الاخلاق، بی وجدان، خدا نشناس، بی دین، رافضی، خبیی، خود فروش، لغزان، شکست خورده، ناقص
مترادف:
صفت، مخروب، منهدم، ناآباد، ويرانه، ويران، نابسامان، اوراق، اسقاط ، خرست، طافح، لايعقل، مست ، تباه، ضايع، فاسد، معيوب ، باير، لميزرع ، آوار ، بدكاره، جنده، فاحشه، ، بدنام، بيآبرو، رسوا
متضاد:
آباد، سالم هشيار سالم آباد نجيب
1- بدنام، بيآبرو، رسوا
ترکیب:
(صفت) [عربی، مقابلِ آباد، جمع: خِرَب]
مختصات:
(خَ)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
xarAb
منبع:
فرهنگ واژههای سره
معادل ابجد:
803
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
spoiled | ruined , bad , devastated , impaired , ruinous , desolate , rotten , debauched , ill , wasted , depraved , miscreant , rotten-hearted , tumble-down , Out of service , stickit , broken
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "خراب" در زبان فارسی به عنوان صفت و یا اسم استفاده میشود. در زیر به چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
۱. کاربرد صفت : "خراب" به عنوان صفت به معنای از بین رفته، آسیبدیده یا در وضعیت نامناسب به کار میرود. به عنوان مثال:
این خانه خراب شده است.
اتومبیل خراب است.
۲. اسم : در برخی از موارد، "خراب" به عنوان اسم نیز استفاده میشود. به عنوان مثال:
۳. تطابق با نوع و جنس : این کلمه بهطور معمول به صورت مذکر و مونث یکسان به کار میرود، اما در جملات و عبارات باید به تطابق صفات با اسمها توجه کرد:
این درخت خراب است.
این کتاب خراب است.
۴. قید : کلمه "خراب" میتواند بهعنوان قید در جملات به کار رود تا وضعیت یا حالتی را مشخص کند. مثال:
۵. استفادهها : میتوان از "خراب" در ترکیبات یا عبارات مختلف نیز استفاده کرد. مانند:
خرابکاری: به معنای عمل یا حادثهای که منجر به خرابی میشود.
خرابکردن: به معنای آسیب رساندن یا از بین بردن چیزی.
۶. نگارش و املاء : املای صحیح این کلمه "خراب" است و در نوشتار باید به این نکته توجه شود که آن را صحیح و بدون غلط املایی بنویسید.
توجه به این نکات کمک میکند تا بهطور صحیح و موثر از کلمه "خراب" در نوشتار و گفتار استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "خراب" در جمله آوردهام:
اتومبیلش در وسط جاده خراب شد و مجبور شدیم منتظر کمک بمانیم.
اوضاع اقتصادی کشور به دلایل مختلف خراب شده است و نیاز به توجه فوری دارد.
کتابی که دیروز خریده بودم، به خاطر باران خراب شد و حالا نمیتوانم آن را بخوانم.
اگر به موقع به تعمیرگاه نروید، احتمال خراب شدن دستگاه بیشتر خواهد شد.
احساس میکنم رابطهام با دوستانم به خاطر سوءتفاهمها خراب شده است.
اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
فرهنگ واژههای سره چو ویران بود بوم در بر من نتابد درو سایه فرّ من واژگان مرتبط: خراب شده، لوس، ضایع، بد، مضر، زشت، نامساعد، ویرانگر، خانمان برانداز، ویران، خراب کننده، متروک، حزین، بی جمعیت، پوسیده، زنگ زده، چروک، روبفساد، بیمار، مریض، سوء، ناخوش، فاسد الاخلاق، بی وجدان، خدا نشناس، بی دین، رافضی، خبیی، خود فروش، لغزان، شکست خورده، ناقص