طلبیدن
licenseمعنی کلمه طلبیدن
معنی واژه طلبیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- احضار كردن، خواندن 2- تقاضا كردن، فرا خواندن، 3- دعوت كردن، فراخواني كردن | ||
متضاد | راندن، طرد كردن 1- خواستن، طلب كردن، 2- جستن، جست وجو كردن 3- اقتضا كردن، لازم داشتن | ||
انگلیسی | seek, request, summon, ask, invite, search, asking | ||
عربی | طلب، بحث، حاول، قصد، طمح في، سعى لعمل شئ، يطلب | ||
مرتبط | جستجو کردن، طلب کردن، جوییدن، پوییدن، پیگردی کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن، تمنا کردن، احضار کردن، فراخواستن، احضار قانونی کردن، پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، دعوت کردن، وعده گرفتن، مهمان کردن، گشتن، پژوهیدن، بازرسی کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "طلبیدن" در زبان فارسی به معنای خواستن یا درخواست کردن است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
در نظر داشته باشید که در نگارش و گفتار رسمی، انتخاب کلمات مناسب و توجه به ساختار جملات اهمیت بالایی دارد. | ||
واژه | طلبیدن | ||
معادل ابجد | 105 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | talabidan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (طَ لَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی طلبیدن | ||
پخش صوت |
خواستن - باز جستن - جویا شدن - ستاندن - فراخواندن کلمه "طلبیدن" در زبان فارسی به معنای خواستن یا درخواست کردن است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و معنایی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: مصدری و اسم مصدر: "طلبیدن" یک مصدر است و به معنای عمل درخواست کردن است. اسم مصدر آن "طلب" میباشد. فعل حال و آینده: از "طلبیدن" میتوان در زمانهای مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال: قید و صفات: میتوان برای توصیف حالت یا ویژگی درخواست، از قیدها و صفات استفاده کرد. مثلاً: ترکیبها: این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات یا عبارات به کار رود. مثلاً: کاربرد در جملات: در جملات، "طلبیدن" معمولاً نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال: در نظر داشته باشید که در نگارش و گفتار رسمی، انتخاب کلمات مناسب و توجه به ساختار جملات اهمیت بالایی دارد.
1- احضار كردن، خواندن
2- تقاضا كردن، فرا خواندن،
3- دعوت كردن، فراخواني كردن
راندن، طرد كردن
1- خواستن، طلب كردن،
2- جستن، جست وجو كردن
3- اقتضا كردن، لازم داشتن
seek, request, summon, ask, invite, search, asking
طلب، بحث، حاول، قصد، طمح في، سعى لعمل شئ، يطلب
جستجو کردن، طلب کردن، جوییدن، پوییدن، پیگردی کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن، تمنا کردن، احضار کردن، فراخواستن، احضار قانونی کردن، پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، دعوت کردن، وعده گرفتن، مهمان کردن، گشتن، پژوهیدن، بازرسی کردن