طلبیدن
license
98
1667
100
معنی کلمه طلبیدن
معنی واژه طلبیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- احضار كردن، خواندن 2- تقاضا كردن، فرا خواندن، 3- دعوت كردن، فراخواني كردن | ||
متضاد | راندن، طرد كردن 1- خواستن، طلب كردن، 2- جستن، جست وجو كردن 3- اقتضا كردن، لازم داشتن | ||
انگلیسی | seek, request, summon, ask, invite, search, asking | ||
عربی | طلب، بحث، حاول، قصد، طمح في، سعى لعمل شئ، يطلب | ||
مرتبط | جستجو کردن، طلب کردن، جوییدن، پوییدن، پیگردی کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن، تمنا کردن، احضار کردن، فراخواستن، احضار قانونی کردن، پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، دعوت کردن، وعده گرفتن، مهمان کردن، گشتن، پژوهیدن، بازرسی کردن | ||
واژه | طلبیدن | ||
معادل ابجد | 105 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | talabidan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (طَ لَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی طلبیدن | ||
پخش صوت |
خواستن - باز جستن - جویا شدن - ستاندن - فراخواندن
1- احضار كردن، خواندن
2- تقاضا كردن، فرا خواندن،
3- دعوت كردن، فراخواني كردن
راندن، طرد كردن
1- خواستن، طلب كردن،
2- جستن، جست وجو كردن
3- اقتضا كردن، لازم داشتن
seek, request, summon, ask, invite, search, asking
طلب، بحث، حاول، قصد، طمح في، سعى لعمل شئ، يطلب
جستجو کردن، طلب کردن، جوییدن، پوییدن، پیگردی کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن، تمنا کردن، احضار کردن، فراخواستن، احضار قانونی کردن، پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، دعوت کردن، وعده گرفتن، مهمان کردن، گشتن، پژوهیدن، بازرسی کردن