مال
licenseمعنی کلمه مال
معنی واژه مال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تمكن، تمول، ثروت، خواسته، دارايي، مايملك، مكنت، ملك، نعمت، نوا، هستي 2- جنس، كالا، متاع 3- پول، وجه، سرمايه 4- طرفه، دندان گير، باب دندان، درخورتوجه 5- اهل، شهروند 6- احشام، حيوان، دواب 7- آن، متعلق به | ||
انگلیسی | property, wealth, riches, fortune, lucre, effects, mall | ||
عربی | ملكية، عقارات، ممتلكات، ملك، مال، ملكية خاصة، ملكية عقارية، ميزة، خصلة، حق تبعي، صفة مميزة، خاصة | ||
ترکی | mülk | ||
فرانسوی | propriété | ||
آلمانی | eigentum | ||
اسپانیایی | propiedad | ||
ایتالیایی | proprietà | ||
مرتبط | ویژگی، دارایی، خاصیت، خیر، صفت خاص، زیادی، سرمایه، توانگری، جواهرات، ثروت زیاد، وسیله ثروتمندی، بخت، شانس، طالع، سود، ربا، غرض، عوامل، چیز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مال" در زبان فارسی به معانی مختلفی استفاده میشود و قواعد خاصی برای کاربرد آن وجود دارد. در زیر به بررسی معانی و کاربردهای این کلمه میپردازیم: معانی کلمه "مال":
قواعد نگارشی و کاربرد:
در نهایت، استفاده صحیح از کلمه "مال" به زمینه و معنی جمله بستگی دارد و رعایت این قواعد میتواند به تنوع و وضوح نگارش کمک کند. | ||
واژه | مال | ||
معادل ابجد | 71 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | māl | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (بن مضارعِ مالیدن) | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | mAl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی مال | ||
پخش صوت |
دارایی - داراک - بازگشت - توان - فرجام کلمه "مال" در زبان فارسی به معانی مختلفی استفاده میشود و قواعد خاصی برای کاربرد آن وجود دارد. در زیر به بررسی معانی و کاربردهای این کلمه میپردازیم: صرف و نحو: "مال" به عنوان اسم دانسته میشود و میتواند به عنوان مضاف یا مضافالیه در جملات به کار رود. برای مثال: تطابق با جملات: باید با سایر اجزای جمله همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال: نقطهگذاری: در مواردی که "مال" به عنوان مضافالیه یا جزء دیگر جمله به کار میرود، معمولاً نیازی به نقطهگذاری خاص ندارد، اما در جملاتی که شامل توضیحات هستند، باید دقت کرد. در نهایت، استفاده صحیح از کلمه "مال" به زمینه و معنی جمله بستگی دارد و رعایت این قواعد میتواند به تنوع و وضوح نگارش کمک کند.
1- تمكن، تمول، ثروت، خواسته، دارايي، مايملك، مكنت، ملك، نعمت، نوا، هستي
2- جنس، كالا، متاع
3- پول، وجه، سرمايه
4- طرفه، دندان گير، باب دندان، درخورتوجه
5- اهل، شهروند
6- احشام، حيوان، دواب
7- آن، متعلق به
property, wealth, riches, fortune, lucre, effects, mall
ملكية، عقارات، ممتلكات، ملك، مال، ملكية خاصة، ملكية عقارية، ميزة، خصلة، حق تبعي، صفة مميزة، خاصة
mülk
propriété
eigentum
propiedad
proprietà
ویژگی، دارایی، خاصیت، خیر، صفت خاص، زیادی، سرمایه، توانگری، جواهرات، ثروت زیاد، وسیله ثروتمندی، بخت، شانس، طالع، سود، ربا، غرض، عوامل، چیزمعانی کلمه "مال":
قواعد نگارشی و کاربرد: