توقف
licenseمعنی کلمه توقف
معنی واژه توقف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ايست، بند، درنگ، لنگ، مكث، وقفه، اطراق ، اقامت كردن، ماندن ، توقف كردن، درنگ كردن ، ايستايي، ركود، سكون، فترت | ||
متضاد | پويايي كوچ عزيمت كردن حركت كردن، شتافتن تحرك | ||
انگلیسی | stop, pause, cessation, cease, stay, suspension, stand, close, flag stop, holdback, stopple, syncope, tarriance | ||
عربی | توقف، محطة، موقف، اعتراض، نهاية، الموقف، سدادة، ماسك الزلاج، توقف في رحلة، سكتة قلبية، راحة، محطة قطار، رقابة، طبلة التلفون، إنسداد، علامة وقف في الكتابة، مصد، ممسك، منع، أوقف، وضع حد، قطع، سد، اعترض، انقطع، حول، وضع حدا، انسد، علق، توقف الطائرة، توقف القطار، إقتطع مبلغا مستحقا، ألغى، حجز، أربك، هزم، أوقف الدفع، تردد، أقام مؤقتا، بقي، قام بزيارة، قف | ||
ترکی | durmak | ||
فرانسوی | arrêt | ||
آلمانی | stoppen | ||
اسپانیایی | detener | ||
ایتالیایی | fermare | ||
مرتبط | ایست، ایستگاه، ترک، تکیه، نقطه، سکوت، مکی، پایان، انقطاع، متارکه، حائل، مانع، عصاء، تعلیق، سوسپانسیون، تعطیل، تاخیر، پایه، موضع، مقام، دکه، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، اشغال کننده، گیر، متوقف کننده، سنکوپ، غش، حذف هجا، متوقف شدن، همبرش، اقامت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "توقف" در زبان فارسی به معنای ایستادگی یا متوقف شدن است و کاربردهای مختلفی در جملهها دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
توجه به نکات فوق میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "توقف" در جملات کمک کند. | ||
واژه | توقف | ||
معادل ابجد | 586 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tavaqqof | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | tavaqqof | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی توقف | ||
پخش صوت |
درنگ - ایست - بازایستادن کلمه "توقف" در زبان فارسی به معنای ایستادگی یا متوقف شدن است و کاربردهای مختلفی در جملهها دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: واژه "توقف" باید به صورت صحیح و بدون هیچگونه اشتباهی نوشته شود. دقت کنید که املای آن به صورت "توقف" است. جایگاه در جمله: "توقف" میتواند به عنوان اسم استفاده شود و میتواند در جایگاههای مختلف جمله قرار گیرد، مثلاً: تطابق با قواعد صرف و نحو: اگر "توقف" به صورت فعل (توقف کردن) به کار رود، باید صرف و نحو جمله را به درستی رعایت کنید: استفاده در جملات منفی و سوالی: ترکیب با واژههای دیگر: "توقف" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود، مانند: توجه به نکات فوق میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "توقف" در جملات کمک کند.
ايست، بند، درنگ، لنگ، مكث، وقفه، اطراق ، اقامت كردن، ماندن ، توقف كردن، درنگ كردن ، ايستايي، ركود، سكون، فترت
پويايي كوچ عزيمت كردن حركت كردن، شتافتن تحرك
stop, pause, cessation, cease, stay, suspension, stand, close, flag stop, holdback, stopple, syncope, tarriance
توقف، محطة، موقف، اعتراض، نهاية، الموقف، سدادة، ماسك الزلاج، توقف في رحلة، سكتة قلبية، راحة، محطة قطار، رقابة، طبلة التلفون، إنسداد، علامة وقف في الكتابة، مصد، ممسك، منع، أوقف، وضع حد، قطع، سد، اعترض، انقطع، حول، وضع حدا، انسد، علق، توقف الطائرة، توقف القطار، إقتطع مبلغا مستحقا، ألغى، حجز، أربك، هزم، أوقف الدفع، تردد، أقام مؤقتا، بقي، قام بزيارة، قف
durmak
arrêt
stoppen
detener
fermare
ایست، ایستگاه، ترک، تکیه، نقطه، سکوت، مکی، پایان، انقطاع، متارکه، حائل، مانع، عصاء، تعلیق، سوسپانسیون، تعطیل، تاخیر، پایه، موضع، مقام، دکه، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، اشغال کننده، گیر، متوقف کننده، سنکوپ، غش، حذف هجا، متوقف شدن، همبرش، اقامت