تقدم
licenseمعنی کلمه تقدم
معنی واژه تقدم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اولويت، برتري، پيشدستي، پيشي، ترجيح، رجحان، سبق، مزيت | ||
متضاد | تاخر 1- پيش افتادن، پيش بودن، پيش رفتن، جلو رفتن، پيشي جستن، پيشي گرفتن | ||
انگلیسی | priority, primacy, precedence, preference, lead, precession, antecedence, pre-emimence | ||
عربی | أفضلية، أولية، أسبقية، حسب الأولية، أقدمية، فضل، تقدم، معاملة تمييزية، أولوية | ||
ترکی | Öncelik | ||
فرانسوی | priorité | ||
آلمانی | vorrang | ||
اسپانیایی | precedencia | ||
ایتالیایی | precedenza | ||
مرتبط | اولویت، برتری، حق تقدم، پیشی، تفاضل، سبقت، ترجیح، مزیت، سرب، هدایت، رهبری، مدرک، انحراف مسیر، پیش روی، تغییر جهت محور جسم گردند، تفوق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تقدم" در زبان فارسی به معنای پیشروی یا جلو افتادن است و در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به چند نکته در مورد قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و مؤثر از کلمه "تقدم" در نوشتهها و مکاتبات خود استفاده کنید. | ||
واژه | تقدم | ||
معادل ابجد | 544 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | taqaddom | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تٲخر] | ||
مختصات | (تَ قَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | taqaddom | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تقدم | ||
پخش صوت |
پیش افتادن - پیشگامی - پیشینگی کلمه "تقدم" در زبان فارسی به معنای پیشروی یا جلو افتادن است و در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به چند نکته در مورد قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میکنم: سختنویسی: کلمه "تقدم" در متون رسمی و ادبی با دقت و به شیوه صحیح نوشته میشود. از هرگونه جابجایی یا اشتباه در نگارش پرهیز کنید. جملات: "تقدم" معمولاً به عنوان اسم یا فعل در جملات استفاده میشود. بهعنوان مثال: تطبیق با فعل: هنگام استفاده از "تقدم"، دقت کنید که فعل مناسب را انتخاب کنید. مثلاً: استفاده در ترکیبات: "تقدم" میتواند در ترکیبات مختلف بکار رود، مانند "تقدم علمی"، "تقدم اجتماعی"، "تقدم اقتصادی" و غیره. با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و مؤثر از کلمه "تقدم" در نوشتهها و مکاتبات خود استفاده کنید.
1- اولويت، برتري، پيشدستي، پيشي، ترجيح، رجحان، سبق، مزيت
تاخر
1- پيش افتادن، پيش بودن، پيش رفتن، جلو رفتن، پيشي جستن، پيشي گرفتن
priority, primacy, precedence, preference, lead, precession, antecedence, pre-emimence
أفضلية، أولية، أسبقية، حسب الأولية، أقدمية، فضل، تقدم، معاملة تمييزية، أولوية
Öncelik
priorité
vorrang
precedencia
precedenza
اولویت، برتری، حق تقدم، پیشی، تفاضل، سبقت، ترجیح، مزیت، سرب، هدایت، رهبری، مدرک، انحراف مسیر، پیش روی، تغییر جهت محور جسم گردند، تفوق