تجزیه
licenseمعنی کلمه تجزیه
معنی واژه تجزیه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- افراز، تفكيك، جداسازي، مجزاسازي، 2- انتزاع، انفصال، تحليل، تفريق، تقسيم 3- تفكيك كردن، جزءجزء كردن | ||
متضاد | تركيب 1- جزءجزء شدن 2- آناليز كردن | ||
انگلیسی | analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, dissolution, breakup, resolution, sequestration, shakedown, dissection, anatomy, refraction, severance, dialysis | ||
عربی | تحليل، إعراب | ||
ترکی | analiz | ||
فرانسوی | analyse | ||
آلمانی | analyse | ||
اسپانیایی | análisis | ||
ایتالیایی | analisi | ||
مرتبط | تحلیل، آزمايش، انالیز، کاوش، جداگری، از هم باشیدگی، تفکیک، گسستگی، جدایی، افتراق، حل، فسخ، فساد، از هم پاشیدگی، انحلال، دقت، تفکیک پذیری، رفع، تصمیم، توقیف، مصادره، ضبط، توقیف غیر قانونی، تفرقه، اوار، کالبد شکافی، برش، تشریح، قطع، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، انکسار، شکست، انحراف، تخفیف، مجزایی، جدا سازی، تفرق اتصال، تراکافت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تجزیه" در زبان فارسی به معنای تفکیک یا تقسیم چیزی به اجزای کوچکتر استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
استفاده صحیح از کلمه "تجزیه" در متون علمی و ادبی به درک بهتر مطلب کمک میکند. | ||
واژه | تجزیه | ||
معادل ابجد | 425 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tajziye | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: تجزِئَة] | ||
مختصات | (دستور) | ||
آواشناسی | tajziye | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تجزیه | ||
پخش صوت |
جداکردن - بند بند کردن - پاره - پاره پاره کردن - موشکافی - پارگی - پاره پاره شدن کلمه "تجزیه" در زبان فارسی به معنای تفکیک یا تقسیم چیزی به اجزای کوچکتر استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار صحیح: کلمه "تجزیه" به طور صحیح به همین شکل نوشته میشود و نیاز به تغییر یا حذف حروف ندارد. نحوه استفاده: میتوان این کلمه را به طرق مختلف در جملات به کار برد: مفرد و جمع: کلمه "تجزیه" به صورت مفرد است و برای جمع آن میتوان از "تجزیهها" استفاده کرد. صرف و نحو: این کلمه به عنوان اسم میتواند به عنوان فاعل یا مفعول در جمله به کار رود. به عنوان مثال: ترکیبها: "تجزیه" معمولاً با کلمات دیگر ترکیب میشود، مانند "تجزیه و تحلیل"، "تجزیه و تفکیک". استفاده صحیح از کلمه "تجزیه" در متون علمی و ادبی به درک بهتر مطلب کمک میکند.
1- افراز، تفكيك، جداسازي، مجزاسازي،
2- انتزاع، انفصال، تحليل، تفريق، تقسيم
3- تفكيك كردن، جزءجزء كردن
تركيب
1- جزءجزء شدن
2- آناليز كردن
analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, dissolution, breakup, resolution, sequestration, shakedown, dissection, anatomy, refraction, severance, dialysis
تحليل، إعراب
analiz
analyse
analyse
análisis
analisi
تحلیل، آزمايش، انالیز، کاوش، جداگری، از هم باشیدگی، تفکیک، گسستگی، جدایی، افتراق، حل، فسخ، فساد، از هم پاشیدگی، انحلال، دقت، تفکیک پذیری، رفع، تصمیم، توقیف، مصادره، ضبط، توقیف غیر قانونی، تفرقه، اوار، کالبد شکافی، برش، تشریح، قطع، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، انکسار، شکست، انحراف، تخفیف، مجزایی، جدا سازی، تفرق اتصال، تراکافت