حال
licenseمعنی کلمه حال
معنی واژه حال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | حلولكننده، جايگيرنده، واردشونده | ||
متضاد | گذشته 1- اينك، حالا 2- لحظه، دم، هنگام 3- زمان حاضر، مضارع 4- خوشي، سرمستي 5- ذوق 6- وجد، شور، نشاط 7- جريان، ماجرا 8- انرژي، تاب، توان 9- روش، شيوه، طريقه | ||
انگلیسی | mood, situation, condition, state, status, circumstance, pep, fettle, health, self, now | ||
عربی | الآن | ||
ترکی | Şimdi | ||
فرانسوی | maintenant | ||
آلمانی | jetzt | ||
اسپانیایی | ahora | ||
ایتالیایی | ora | ||
مرتبط | حالت، حوصله، وجه، مزاج، مشرب، وضعیت، وضع، موقعیت، جا، شرط، چگونگی، روزگار، دولت، ایالت، کشور، استان، مقام، امر، شرایط محیط، شرح، تفصیل، نیرو، چالاکی، بشاشت، یونجه، نظم و ترتیب، سلامت، سلامتی، تندرستی، بهبودی، نفس، نفس خود، شخصیت، جنبه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حال" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و بسته به زمینه و مکانی که در آن به کار میرود، ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد. برای شناخت بهتر این کلمه، میتوانیم به بررسی قواعد نگارشی و نحوه استفاده از آن بپردازیم: 1. معانی مختلف:
2. نحوه استفاده:
3. نشانه گذاری:
4. رعایت تسلسل زمانی:
5. نکات کاربردی:
باید توجه داشت که کاربر باید با دقت به بافت جمله توجه کند تا بتواند از این کلمه به درستی استفاده کند. | ||
واژه | حال | ||
معادل ابجد | 39 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | hāl | ||
نقش دستوری | قید | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (اِفا.) | ||
آواشناسی | hAl | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی حال | ||
پخش صوت |
اکنون - ایدون - اینک - اینگاه - کنون کلمه "حال" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و بسته به زمینه و مکانی که در آن به کار میرود، ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد. برای شناخت بهتر این کلمه، میتوانیم به بررسی قواعد نگارشی و نحوه استفاده از آن بپردازیم: باید توجه داشت که کاربر باید با دقت به بافت جمله توجه کند تا بتواند از این کلمه به درستی استفاده کند.
حلولكننده، جايگيرنده، واردشونده
گذشته
1- اينك، حالا
2- لحظه، دم، هنگام
3- زمان حاضر، مضارع
4- خوشي، سرمستي
5- ذوق
6- وجد، شور، نشاط
7- جريان، ماجرا
8- انرژي، تاب، توان
9- روش، شيوه، طريقه
mood, situation, condition, state, status, circumstance, pep, fettle, health, self, now
الآن
Şimdi
maintenant
jetzt
ahora
ora
حالت، حوصله، وجه، مزاج، مشرب، وضعیت، وضع، موقعیت، جا، شرط، چگونگی، روزگار، دولت، ایالت، کشور، استان، مقام، امر، شرایط محیط، شرح، تفصیل، نیرو، چالاکی، بشاشت، یونجه، نظم و ترتیب، سلامت، سلامتی، تندرستی، بهبودی، نفس، نفس خود، شخصیت، جنبه1. معانی مختلف:
2. نحوه استفاده:
3. نشانه گذاری:
4. رعایت تسلسل زمانی:
5. نکات کاربردی: