شریک
license
98
1667
100
معنی کلمه شریک
معنی واژه شریک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انباز، حصه دار، سهيم، شريك المال، مشارك، همباز، ه مبخش 2- همدست، همكار | ||
انگلیسی | partner, associate, participant, sharer, joint, copartner, accessory, colleague, half, comrade, consort, coparcener, pal, yokefellow, accessorial | ||
عربی | شريك، رفيق، زوج، زوج قرين، زوجة، شارك | ||
ترکی | ortak | ||
فرانسوی | partenaire | ||
آلمانی | partner | ||
اسپانیایی | pareja | ||
ایتالیایی | compagno | ||
مرتبط | همسر، یار، سهیم، پا، معاون، عضو پیوسته، رفیق، هم دست، شرکت کننده، همراه، سهم دار، مفصل، درزه، بند، خط اتصال، لولا، سهیم وشریک در تجارت وغیره، منضمات، لوازم فرعی، نمايات و نتايج، لوازم یدکی، هم قطار، هم کار، نیمه، نیمی، نیم، نصف، نصفه، مانوس، مصاحب، شریک مشاع، دارای حق مشاع، بابا، هم تراز، شریک زندگی، فرعی، مربوط بمعاون جرم | ||
واژه | شریک | ||
معادل ابجد | 530 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | šarik | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی، جمع: شُرکاء] | ||
مختصات | (شَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | Sarik | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی شریک | ||
پخش صوت |
انباز - هم سود - همدست - همکار - هنباز
1- انباز، حصه دار، سهيم، شريك المال، مشارك، همباز، ه مبخش
2- همدست، همكار
partner, associate, participant, sharer, joint, copartner, accessory, colleague, half, comrade, consort, coparcener, pal, yokefellow, accessorial
شريك، رفيق، زوج، زوج قرين، زوجة، شارك
ortak
partenaire
partner
pareja
compagno
همسر، یار، سهیم، پا، معاون، عضو پیوسته، رفیق، هم دست، شرکت کننده، همراه، سهم دار، مفصل، درزه، بند، خط اتصال، لولا، سهیم وشریک در تجارت وغیره، منضمات، لوازم فرعی، نمايات و نتايج، لوازم یدکی، هم قطار، هم کار، نیمه، نیمی، نیم، نصف، نصفه، مانوس، مصاحب، شریک مشاع، دارای حق مشاع، بابا، هم تراز، شریک زندگی، فرعی، مربوط بمعاون جرم