کمک
licenseمعنی کلمه کمک
معنی واژه کمک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | استعانت، اعانت، امداد، حامي، دستگيري، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معين، مواسات، هم دستي، همراهي، يار، ياري، ياور، ياوري | ||
انگلیسی | help, aid, assistance, helping, support, relief, assistant, helper, accommodation, succor, avail, hand, adjoint, adjutant, furtherance, helpmeet, mate, subservience, subserviency, succorer, seconder, service, succour, ancillary | ||
عربی | مساعدة، مساعد، نجدة، معاون، خادمة، مصدر عون، حصة من الطعام، خدمات، ساعد، مد، عاون، عزز، نقذ، قوى، ساعد شخص على النزول، ناصر، يساعد | ||
ترکی | yardım | ||
فرانسوی | aide | ||
آلمانی | helfen | ||
اسپانیایی | ayuda | ||
ایتالیایی | aiuto | ||
مرتبط | یاری، نوکر، مزدور، حمایت، یاور، مدد کار، معاونت، دستیاری، رسیدگی، یک وعده یا پرس خوراک، پشتیبانی، تکیه، تقویت، تکیه گاه، طرفداری، تسکین، راحتی، جبران، برجستگی، اعانه، دستیار، نایب، معین، یار، هم دست، تطابق، منزل، جا، تطبیق، همسازی، موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی، فایده، سود، استفاده، ارزش، دست، طرف، عقربه، دسته، دست خط، معاون استاد، اجودان، پیشرفت، تهیه وسایل، همدست زن، زن یاور، همسر، جفت، مات، رفیق، دوست، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری، تایید کننده، دوم شونده، سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، کمکی، فرعی، تابع، مربوط به کلفت | ||
واژه | کمک | ||
معادل ابجد | 80 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kamak] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [مصغرِِ کم] [عامیانه] | ||
مختصات | (کُ مَ) [ تر. ] | ||
آواشناسی | komak | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی کمک | ||
پخش صوت |
یاری - یاوری - پشتیبانی
استعانت، اعانت، امداد، حامي، دستگيري، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معين، مواسات، هم دستي، همراهي، يار، ياري، ياور، ياوري
help, aid, assistance, helping, support, relief, assistant, helper, accommodation, succor, avail, hand, adjoint, adjutant, furtherance, helpmeet, mate, subservience, subserviency, succorer, seconder, service, succour, ancillary
مساعدة، مساعد، نجدة، معاون، خادمة، مصدر عون، حصة من الطعام، خدمات، ساعد، مد، عاون، عزز، نقذ، قوى، ساعد شخص على النزول، ناصر، يساعد
yardım
aide
helfen
ayuda
aiuto
یاری، نوکر، مزدور، حمایت، یاور، مدد کار، معاونت، دستیاری، رسیدگی، یک وعده یا پرس خوراک، پشتیبانی، تکیه، تقویت، تکیه گاه، طرفداری، تسکین، راحتی، جبران، برجستگی، اعانه، دستیار، نایب، معین، یار، هم دست، تطابق، منزل، جا، تطبیق، همسازی، موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی، فایده، سود، استفاده، ارزش، دست، طرف، عقربه، دسته، دست خط، معاون استاد، اجودان، پیشرفت، تهیه وسایل، همدست زن، زن یاور، همسر، جفت، مات، رفیق، دوست، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری، تایید کننده، دوم شونده، سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، کمکی، فرعی، تابع، مربوط به کلفت