خوف
licenseمعنی کلمه خوف
معنی واژه خوف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اضطراب، باك 2- بيم، پروا، ترس، جبن، رعب، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هيبت | ||
متضاد | رجا | ||
انگلیسی | fear, dread, terror, awe, windup, horror, scare, apprehension, boggle, phobia, anxiety, funk, trepidity, carling | ||
عربی | خوف، خشية، خطر، خاف، خشي، يخاف | ||
ترکی | korku | ||
فرانسوی | peur | ||
آلمانی | furcht | ||
اسپانیایی | miedo | ||
ایتالیایی | paura | ||
مرتبط | بیم، خوفناکی، دهشت، ترس زیاد، بلاء، بچه شیطان، هیبت، عمل بستن، بیزاری، رم، سهم، رمیدگی، دلهره، درک، دستگیری، فهم، لو لو، ادم زشت، ترس بیخود، انزجار، نفرت، تشویش، نگرانی، دلواپسی، اشتیاق، ادم ترسو، بوی بد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خوف" در زبان فارسی به معنای ترس، هراس و نگرانی است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خوف" را در نوشتههای خود به درستی به کار ببرید. | ||
واژه | خوف | ||
معادل ابجد | 686 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | xo[w]f | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: خَوف] | ||
مختصات | (خُ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | xowf | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی خوف | ||
پخش صوت |
ترس - باک - ترسیدن کلمه "خوف" در زبان فارسی به معنای ترس، هراس و نگرانی است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوشتار و املاء: کلمه "خوف" به همین شکل و با همین املاء نوشته میشود و در زبان فارسی رایج است. نحوه استفاده: استفاده در جملات: قید و صفت: برای توصیف بیشتر میتوان از قیدها و صفات استفاده کرد. مثلاً: "خوف شدید"، "خوف غیرموجه"، "خوف ناچیز". همنشینی با دیگر واژهها: کلمه "خوف" معمولاً با واژههای دیگری مانند "رنج"، "آشفتگی"، "اضطراب" و غیره همنشینی دارد که میتواند به غنای متن کمک کند. با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خوف" را در نوشتههای خود به درستی به کار ببرید.
1- اضطراب، باك
2- بيم، پروا، ترس، جبن، رعب، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هيبت
رجا
fear, dread, terror, awe, windup, horror, scare, apprehension, boggle, phobia, anxiety, funk, trepidity, carling
خوف، خشية، خطر، خاف، خشي، يخاف
korku
peur
furcht
miedo
paura
بیم، خوفناکی، دهشت، ترس زیاد، بلاء، بچه شیطان، هیبت، عمل بستن، بیزاری، رم، سهم، رمیدگی، دلهره، درک، دستگیری، فهم، لو لو، ادم زشت، ترس بیخود، انزجار، نفرت، تشویش، نگرانی، دلواپسی، اشتیاق، ادم ترسو، بوی بد