هدر
licenseمعنی کلمه هدر
معنی واژه هدر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اتلاف، ازدست رفته، باطل، بيهوده، پايمال، تباه، تضييع، تلف، ساقط، ضايع، عبث، گم، مفقود، نابود | ||
انگلیسی | waste | ||
عربی | هدر، نفاية، تبديد، ضياع، قفر، امتداد زمني لا نهائي، فساد تدريجي، الحتات المجترف، فتاتع الصخور، مهمل، خرب، قاحل، مجدب، مهدم، بدد، بذر، تبعثر، بفسد تدريجيا، أضعف، تضاءل، أضاع سدى، يضيع | ||
ترکی | atık | ||
فرانسوی | déchets | ||
آلمانی | abfall | ||
اسپانیایی | desperdiciar | ||
ایتالیایی | sciupare | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "هدر" در زبان فارسی معنای خاصی دارد و در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. قواعد نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه به شرح زیر است:
به یاد داشته باشید که در استفاده از کلمات باید به بافت جملات و همچنین به معنی آنها دقت کرد تا از ابهام جلوگیری شود. | ||
واژه | هدر | ||
معادل ابجد | 209 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | hadar | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (هَ دَ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | hadar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی هدر | ||
پخش صوت |
بیهودگ - نفله - تباه - برباد رفته کلمه "هدر" در زبان فارسی معنای خاصی دارد و در زمینههای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. قواعد نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه به شرح زیر است: نوشتار صحیح: کلمه "هدر" به همین صورت نوشته میشود. املای آن باید بدون تغییر باشد. معنی: "هدر" در زبان فارسی به معنای ضایع کردن یا برباد دادن است. همچنین در برخی موارد به معنای «سرنوشت» یا «سرانجام» نیز به کار میرود. استفاده در جمله: در جملات ممکن است به شکلهای مختلفی به کار رود. به عنوان مثال: سازگاری با ضمائر و جنس: کلمه "هدر" به صورت اسم میتواند با ضمائر مختلف به کار رود و نیاز به تغییر جنس یا شکل دیگری ندارد. استفاده در نوشتار رسمی و غیررسمی: در هر دو نوع نوشتار میتوان از "هدر" استفاده کرد، اما دقت در معنای آن اهمیت دارد. به یاد داشته باشید که در استفاده از کلمات باید به بافت جملات و همچنین به معنی آنها دقت کرد تا از ابهام جلوگیری شود.
اتلاف، ازدست رفته، باطل، بيهوده، پايمال، تباه، تضييع، تلف، ساقط، ضايع، عبث، گم، مفقود، نابود
waste
هدر، نفاية، تبديد، ضياع، قفر، امتداد زمني لا نهائي، فساد تدريجي، الحتات المجترف، فتاتع الصخور، مهمل، خرب، قاحل، مجدب، مهدم، بدد، بذر، تبعثر، بفسد تدريجيا، أضعف، تضاءل، أضاع سدى، يضيع
atık
déchets
abfall
desperdiciar
sciupare