نسبت دادن
license
98
1667
100
معنی کلمه نسبت دادن
معنی واژه نسبت دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | attribution, imputation, attribute, ascribe, impute, attach, credit, relate to | ||
عربی | عزو، نسبة، منسوب، صفة معزوة، الإسناد | ||
مرتبط | تخصیص، اختیار، بستن به، حمل کردن، اسناد دادن، دانستن، کاتب، رونوشت برداشتن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، پیوستن، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن | ||
واژه | نسبت دادن | ||
معادل ابجد | 571 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | ( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی نسبت دادن | ||
پخش صوت |
بربستن - پیونددادن
attribution, imputation, attribute, ascribe, impute, attach, credit, relate to
عزو، نسبة، منسوب، صفة معزوة، الإسناد
تخصیص، اختیار، بستن به، حمل کردن، اسناد دادن، دانستن، کاتب، رونوشت برداشتن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، پیوستن، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن