نسبت دادن
licenseمعنی کلمه نسبت دادن
معنی واژه نسبت دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | attribution, imputation, attribute, ascribe, impute, attach, credit, relate to | ||
عربی | عزو، نسبة، منسوب، صفة معزوة، الإسناد | ||
مرتبط | تخصیص، اختیار، بستن به، حمل کردن، اسناد دادن، دانستن، کاتب، رونوشت برداشتن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، پیوستن، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نسبت دادن" ترکیبی از دو کلمه "نسبت" و "دادن" است که به معنای نسبت کردن یا تعلق دادن چیزی به چیز دیگری به کار میرود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد فارسی مرتبط با این عبارت پرداخته میشود:
با رعایت این موارد، میتوانید به طور مؤثر و صحیح از عبارت "نسبت دادن" در زبان فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | نسبت دادن | ||
معادل ابجد | 571 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | ( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی نسبت دادن | ||
پخش صوت |
بربستن - پیونددادن کلمه "نسبت دادن" ترکیبی از دو کلمه "نسبت" و "دادن" است که به معنای نسبت کردن یا تعلق دادن چیزی به چیز دیگری به کار میرود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد فارسی مرتبط با این عبارت پرداخته میشود: استفاده صحیح: کلمه "نسبت دادن" معمولاً در جملاتی به کار میرود که در آن فرد یا چیزی به یک مورد دیگر نسبت داده میشود. مثلاً: "او این ایده را به معلم نسبت داد." فعل: "دادن" در این ترکیب به عنوان فعل اصلی جمله عمل میکند و باید به دقت با فاعل و مفعول هماهنگی داشته باشد. مثلاً: "من این کتاب را به او نسبت دادم." آزمایش متضادها: برای وضوح بیشتر، میتوان گفت که "نسبت دادن" معمولاً در بیان دیدگاههای مختلف یا تفاسیر متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد. به همین دلیل گاهی ممکن است از واژههای متضاد نیز استفاده شود. فعل مضارع و ماضی: با توجه به زمان جملات، "نسبت دادن" ممکن است به صورتهای مختلف استفاده شود؛ به عنوان مثال: "او نسبت میدهد" (مضارع) یا "او نسبت داده است" (ماضی). نکات نوشتاری: در نوشتار رسمی، باید دقت کنید که از این ترکیب در زمینههای مناسب استفاده کنید و از ابراز نظرات غیرمستند یا غیر منطقی خودداری کنید. با رعایت این موارد، میتوانید به طور مؤثر و صحیح از عبارت "نسبت دادن" در زبان فارسی استفاده کنید.
attribution, imputation, attribute, ascribe, impute, attach, credit, relate to
عزو، نسبة، منسوب، صفة معزوة، الإسناد
تخصیص، اختیار، بستن به، حمل کردن، اسناد دادن، دانستن، کاتب، رونوشت برداشتن، دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، پیوستن، اعتقاد کردن، در ستون بستانکار وارد کردن