از بین بردن
licenseمعنی کلمه از بین بردن
معنی واژه از بین بردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | destroy, eradicate, spoil, put down, swoop, annihilate, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate, obviation, destroying | ||
عربی | دمر، هدم، تلف، خرب، أباد | ||
مرتبط | نابود کردن، خراب کردن، ویران کردن، کشتن، تباه کردن، ریشه کن کردن، ضایع کردن، پوسیده شدن، فاسد شدن، ناگوار کردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، کنار گذاردن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن، بسرعت پایین امدن، قاپیدن، چپاول کردن، سربه سر کردن، محو کردن، خرد کردن، خنثی نمودن، شستشو کردن، از پا در اوردن، کثافات را پاک کردن، تسویه کردن، حساب را واریز کردن، برچیدن، مایع کردن، بصورت نقدینه دراوردن، صاف کردن، بصورت مایع دراوردن، به یغما بردن، تلف کردن، ازبن کندن، بکلی نابود کردن، رفع، فراغت | ||
واژه | از بین بردن | ||
معادل ابجد | 326 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی از بین بردن | ||
پخش صوت |
از میان بردن
destroy, eradicate, spoil, put down, swoop, annihilate, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate, obviation, destroying
دمر، هدم، تلف، خرب، أباد
نابود کردن، خراب کردن، ویران کردن، کشتن، تباه کردن، ریشه کن کردن، ضایع کردن، پوسیده شدن، فاسد شدن، ناگوار کردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، کنار گذاردن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن، بسرعت پایین امدن، قاپیدن، چپاول کردن، سربه سر کردن، محو کردن، خرد کردن، خنثی نمودن، شستشو کردن، از پا در اوردن، کثافات را پاک کردن، تسویه کردن، حساب را واریز کردن، برچیدن، مایع کردن، بصورت نقدینه دراوردن، صاف کردن، بصورت مایع دراوردن، به یغما بردن، تلف کردن، ازبن کندن، بکلی نابود کردن، رفع، فراغت