عصبانی
licenseمعنی کلمه عصبانی
معنی واژه عصبانی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تندخو، خشمگين، خشمناك، عصبي، عصبي مزاج، غضبناك | ||
متضاد | آرام، سليم | ||
انگلیسی | mad, furious, nervous, pelting, huffy, choleric, frantic, feisty, frenetic, frenzied, huffish, maniac, nervy, wrathful, wreakful, high-strung, horn-mad, red-hot, short-tempered, horn-red, angry | ||
عربی | مجنون، هائج، معتوه، مسعور، مهوس، مخبول، أبله، نزق، طائش، مخبل، فارق الرأس، أرعن، غير منطقي، جامح، متيم، أحمق، أخرق، ممسوس، جن، فقد عقله، خبل | ||
ترکی | sinirli | ||
فرانسوی | en colère | ||
آلمانی | wütend | ||
اسپانیایی | enojado | ||
ایتالیایی | arrabbiato | ||
مرتبط | دیوانه، از جا در رفته، مجنون، خل، شیفته، خشمگین، خشمناک، متعصب، اتشی، عصبی، متشنج، دست پاچه، عصبی مربوط به اعصاب، ترشرو، بد خلق، سودایی مزاج، از کوره در رفته، بی عقل، اشفته، چابک، شوریده، دیوانه وار، پر رگ و پی، پر رو، پر عصب، نیرومند، سترگ، برانگیخته، غضبناک، قهر الود، انتقام جو، بسیار حساس، کوک، تفته، تاب امده، تازه، عاری از متانت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عصبانی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به حالتی اشاره دارد که فرد در آن دچار خشم یا نارضایتی شده است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
مثال جمله:
در کل، استفاده درست از کلمه "عصبانی" و قواعد نگارشی مرتبط با آن میتواند به روانتر شدن نوشتار کمک کند. | ||
واژه | عصبانی | ||
معادل ابجد | 223 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'asabāni | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی) [عربی] | ||
مختصات | (عَ صَ) [ ع . ] (ص نسب .) | ||
آواشناسی | 'asabAni | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی عصبانی | ||
پخش صوت |
خشمگین - برآشفته - تندخو - جوشی کلمه "عصبانی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به حالتی اشاره دارد که فرد در آن دچار خشم یا نارضایتی شده است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: کلمه "عصبانی" به صورت صحیح و بدون تغییرات املایی نوشته میشود. جنس و عدد: قید و صفات: ترکیبها: مثال جمله: در کل، استفاده درست از کلمه "عصبانی" و قواعد نگارشی مرتبط با آن میتواند به روانتر شدن نوشتار کمک کند.
تندخو، خشمگين، خشمناك، عصبي، عصبي مزاج، غضبناك
آرام، سليم
mad, furious, nervous, pelting, huffy, choleric, frantic, feisty, frenetic, frenzied, huffish, maniac, nervy, wrathful, wreakful, high-strung, horn-mad, red-hot, short-tempered, horn-red, angry
مجنون، هائج، معتوه، مسعور، مهوس، مخبول، أبله، نزق، طائش، مخبل، فارق الرأس، أرعن، غير منطقي، جامح، متيم، أحمق، أخرق، ممسوس، جن، فقد عقله، خبل
sinirli
en colère
wütend
enojado
arrabbiato
دیوانه، از جا در رفته، مجنون، خل، شیفته، خشمگین، خشمناک، متعصب، اتشی، عصبی، متشنج، دست پاچه، عصبی مربوط به اعصاب، ترشرو، بد خلق، سودایی مزاج، از کوره در رفته، بی عقل، اشفته، چابک، شوریده، دیوانه وار، پر رگ و پی، پر رو، پر عصب، نیرومند، سترگ، برانگیخته، غضبناک، قهر الود، انتقام جو، بسیار حساس، کوک، تفته، تاب امده، تازه، عاری از متانت