ظاهر
licenseمعنی کلمه ظاهر
معنی واژه ظاهر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آشكار، آشكارا، برملا، پديد، پيدا، جلوه گر، علني، عيان، محسوس، مرئي، مشهود، معلوم، نمايان، نمودار، واضح، هويدا 2- هيئت | ||
متضاد | باطن، پنهان، نهان | ||
انگلیسی | apparent, outward, external, exterior, outside, manifest, evident, discernible, obvious, conspicuous, clear, noticeable, observable, ostensive, confessed, evidential, patent, flat-out, appearance, look, form, figure, sensation | ||
عربی | ظاهر، ظاهري، جلي، مرئي، واضح | ||
ترکی | dış görünüş | ||
فرانسوی | apparence | ||
آلمانی | aussehen | ||
اسپانیایی | apariencia | ||
ایتالیایی | aspetto | ||
مرتبط | مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم، ظاهری، بیرونی، خارجی، خارج، بیرون، واقع در سطح خارجی، برونی، بارز، فاش، ساطع، بدیهی، مفهوم، سلیس، هویدا، انگشت نما، پدیدار، توی چشم خور، صاف، شفاف، صریح، قابل توجه، برجسته، قابل ملاحضه، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن، تظاهر امیز، مدرکی، شهادتی، امتیازی، دارای حق امتیاز، گشاده، ازاد، ظهور، پیدایش، نمایش، ظواهر، نمود، عین، نگاه، نظر، قیافه، فرم، شکل، صورت، فورم، گونه، رقم، عدد، پیکر، احساس، حس، شور، تاثیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ظاهر" در زبان فارسی به معنای نمای خارجی یا ویژگیهای قابل مشاهده یک چیز به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، موارد زیر میتواند مفید باشد:
با رعایت این نکات میتوانید در نگارش و بیان خود از کلمه "ظاهر" به درستی استفاده کنید. | ||
واژه | ظاهر | ||
معادل ابجد | 1106 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | zāher | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، مقابلِ باطن] | ||
مختصات | (هِ) [ ع . ] (اِفا. ص .) | ||
آواشناسی | zAher | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی ظاهر | ||
پخش صوت |
آشکار - پیدا - رویه - نما - نمایان - هویدا کلمه "ظاهر" در زبان فارسی به معنای نمای خارجی یا ویژگیهای قابل مشاهده یک چیز به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، موارد زیر میتواند مفید باشد: نگارش صحیح: کلمه "ظاهر" به صورت "ظاهِر" نوشته میشود و حروف آن به درستی استفاده شدهاند. جمع: جمع این کلمه "ظاهرها" یا "ظواهر" است که بسته به مفهوم جمله ممکن است مورد استفاده قرار گیرد. نقش گرامری: "ظاهر" میتواند به عنوان اسم در جملات مختلف به کار رود. به عنوان مثال: اضافه: این کلمه را میتوان در ساختار اضافه به کار برد، مانند "ظاهر کتاب" یا "ظاهر انسان". نکات نگارشی: در نگارش متون، باید به نوع و نحوه استفاده از این کلمه توجه کرد تا بافت جمله به هم نریزد و معنا به درستی منتقل شود. با رعایت این نکات میتوانید در نگارش و بیان خود از کلمه "ظاهر" به درستی استفاده کنید.
1- آشكار، آشكارا، برملا، پديد، پيدا، جلوه گر، علني، عيان، محسوس، مرئي، مشهود، معلوم، نمايان، نمودار، واضح، هويدا
2- هيئت
باطن، پنهان، نهان
apparent, outward, external, exterior, outside, manifest, evident, discernible, obvious, conspicuous, clear, noticeable, observable, ostensive, confessed, evidential, patent, flat-out, appearance, look, form, figure, sensation
ظاهر، ظاهري، جلي، مرئي، واضح
dış görünüş
apparence
aussehen
apariencia
aspetto
مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم، ظاهری، بیرونی، خارجی، خارج، بیرون، واقع در سطح خارجی، برونی، بارز، فاش، ساطع، بدیهی، مفهوم، سلیس، هویدا، انگشت نما، پدیدار، توی چشم خور، صاف، شفاف، صریح، قابل توجه، برجسته، قابل ملاحضه، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن، تظاهر امیز، مدرکی، شهادتی، امتیازی، دارای حق امتیاز، گشاده، ازاد، ظهور، پیدایش، نمایش، ظواهر، نمود، عین، نگاه، نظر، قیافه، فرم، شکل، صورت، فورم، گونه، رقم، عدد، پیکر، احساس، حس، شور، تاثیر