غریب
licenseمعنی کلمه غریب
معنی واژه غریب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بيگانه، غريبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس 2- بيكس، فقير 3- نامحرم 4- اجنبي، خارجي 5- بديع، حيرت انگيز، شگفت، شگف تآور، عجيب، غيرعادي 6- طرفه، طريف، نو 7- دورازوطن، دورافتاده | ||
متضاد | آشنا، خويش | ||
انگلیسی | strange, whimsical, poor, alien, weird, extravagant, unusual, eccentric, rare, homeless, immigrant, singular, uncommon, stranger, foreigner, traveler, homeless person, poor person, wanderer, traveller | ||
عربی | غريب، أجنبي، غير معروف، غير مطلع على | ||
ترکی | garip | ||
فرانسوی | étrange | ||
آلمانی | seltsam | ||
اسپانیایی | extraño | ||
ایتالیایی | strano | ||
مرتبط | عجیب، بیگانه، غریبه، عجب، غیر عادی، بوالهوس، دهن بین، وسواسی، فقیر، ناچیز، مستمند، معدود، محتاج، خارجی، مغایر، غیر، غیره، خارق العاده، مرموز، عقبایی، گزاف، غیر معقول، گزافگر، غیرمعمول، مخالف عادت، گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام، بی خانمان، بی مسکن، دربدر، خانه بدوش، اواره، منفرد، فوق العاده، تکین، منحصر بفردی، تک، غیر متداول، اجنبی، مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، سرگردان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "غریب" یکی از واژههای فارسی است که معانی مختلفی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: معانی
نکات نگارشی
مثال در جملات
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "غریب" در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | غریب | ||
معادل ابجد | 1212 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | qarib | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: غُرباء] | ||
مختصات | (غَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | qarib | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی غریب | ||
پخش صوت |
دورافتاده - بی کس - دور از کاشانه - دور از زادگاه - بیگانه - دور - دور از - ناآشنا - ناشناخته کلمه "غریب" یکی از واژههای فارسی است که معانی مختلفی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: با رعایت این نکات میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "غریب" در نوشتههای خود استفاده کنید.
1- بيگانه، غريبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس
2- بيكس، فقير
3- نامحرم
4- اجنبي، خارجي
5- بديع، حيرت انگيز، شگفت، شگف تآور، عجيب، غيرعادي
6- طرفه، طريف، نو
7- دورازوطن، دورافتاده
آشنا، خويش
strange, whimsical, poor, alien, weird, extravagant, unusual, eccentric, rare, homeless, immigrant, singular, uncommon, stranger, foreigner, traveler, homeless person, poor person, wanderer, traveller
غريب، أجنبي، غير معروف، غير مطلع على
garip
étrange
seltsam
extraño
strano
عجیب، بیگانه، غریبه، عجب، غیر عادی، بوالهوس، دهن بین، وسواسی، فقیر، ناچیز، مستمند، معدود، محتاج، خارجی، مغایر، غیر، غیره، خارق العاده، مرموز، عقبایی، گزاف، غیر معقول، گزافگر، غیرمعمول، مخالف عادت، گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام، بی خانمان، بی مسکن، دربدر، خانه بدوش، اواره، منفرد، فوق العاده، تکین، منحصر بفردی، تک، غیر متداول، اجنبی، مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، سرگردانمعانی
نکات نگارشی
مثال در جملات