خلال
licenseمعنی کلمه خلال
معنی واژه خلال
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اثنا، جريان، حين، ضمن، طي، ميان، هنگام 2- تباهي ها، فسادها 3- خصايل، خصلت ها، خوي ها، منش ها 4- تكه چوب نازك 5- بريده پوست نارنج و نارنگي، دندان پاك كن | ||
انگلیسی | slice, interval, pick | ||
عربی | شريحة، الشريحة، قطعة، حصة، جزء، نصيب، قطعة خبز، شريحة مستديرة، سكين المطبخ، سكين عريضة النصل، شرح، قطع الى شرائح، ضرب الكرة بانحراف | ||
ترکی | dilim | ||
فرانسوی | tranche | ||
آلمانی | scheibe | ||
اسپانیایی | rebanada | ||
ایتالیایی | fetta | ||
مرتبط | برش، تکه، قاچ، سهم، قسمت، فاصله، وقفه، مدت، فرجه، فترت، مضراب، کلنگ، زخمه، هر نوع الت نوک تیز | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "خلال" به معنای نازک کردن یا بریدن چیزی به شکل نوارهای باریک یا تکههای کوچک بهکار میرود. همچنین، این کلمه در اصطلاحات خاصی نیز مورد استفاده قرار میگیرد، مانند "خلال دندان" که به یکی از ابزارهای دندانپزشکی اشاره دارد. قواعد نگارشی و کاربردهای کلمه "خلال":
در نتیجه، کلمه "خلال" بهخصوص در متون طبخ غذا و توصیف انواع دسرها و خوراکیها کاربرد دارد و با رعایت قواعد نگارشی، میتوان بهخوبی از آن در جملات استفاده کرد. | ||
واژه | خلال | ||
معادل ابجد | 661 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xelāl | ||
نقش دستوری | اسم در حرف اضافه | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (خِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | xalAl | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی خلال | ||
پخش صوت |
درمیان در زبان فارسی، کلمه "خلال" به معنای نازک کردن یا بریدن چیزی به شکل نوارهای باریک یا تکههای کوچک بهکار میرود. همچنین، این کلمه در اصطلاحات خاصی نیز مورد استفاده قرار میگیرد، مانند "خلال دندان" که به یکی از ابزارهای دندانپزشکی اشاره دارد. نقطهگذاری: مفرد و جمع: قید و صفت: توجه به تلفظ: در نتیجه، کلمه "خلال" بهخصوص در متون طبخ غذا و توصیف انواع دسرها و خوراکیها کاربرد دارد و با رعایت قواعد نگارشی، میتوان بهخوبی از آن در جملات استفاده کرد.
1- اثنا، جريان، حين، ضمن، طي، ميان، هنگام
2- تباهي ها، فسادها
3- خصايل، خصلت ها، خوي ها، منش ها
4- تكه چوب نازك
5- بريده پوست نارنج و نارنگي، دندان پاك كن
slice, interval, pick
شريحة، الشريحة، قطعة، حصة، جزء، نصيب، قطعة خبز، شريحة مستديرة، سكين المطبخ، سكين عريضة النصل، شرح، قطع الى شرائح، ضرب الكرة بانحراف
dilim
tranche
scheibe
rebanada
fetta
برش، تکه، قاچ، سهم، قسمت، فاصله، وقفه، مدت، فرجه، فترت، مضراب، کلنگ، زخمه، هر نوع الت نوک تیزقواعد نگارشی و کاربردهای کلمه "خلال":