قوت
license
98
1667
100
معنی کلمه قوت
معنی واژه قوت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آذوقه، توشه، جيره، خواربار، خوراك، خوردني، طعام، غذا، مائده | ||
انگلیسی | strength, intensity, food, emphasis, bread, nutrition, nourishment, stress, accent, maintenance, pith, punch, vis | ||
عربی | قوة، شدة، متانة، مقاومة، قدرة، صلابة، بأس، مقدرة، منة | ||
ترکی | kuvvet | ||
فرانسوی | force | ||
آلمانی | stärke | ||
اسپانیایی | fortaleza | ||
ایتالیایی | forza | ||
مرتبط | استحکام، توانایی، نیرو، دوام، زور، شدت، کثرت، سختی، نیرومندی، سیری، غذا، خوراکی، خوراک، طعام، خواربار، تاکید، اهمیت، تکیه، تکیهء صدا، ضربه، نان، تغذیه، تقویت، قوت گیری، پرورش، فشار، تقلا، لهجه، تلفظ، تشدید، مد، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، مغز، مغز میوه، مغز تیره، مغز حرام، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، استامپ، قدرت، پیچ | ||
واژه | قوت | ||
معادل ابجد | 506 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qut | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اَقوات] | ||
مختصات | (قُ وَّ) [ ع . قوة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qovvat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی قوت | ||
پخش صوت |
خوراک - خورش - نیرو - نیرومندی
آذوقه، توشه، جيره، خواربار، خوراك، خوردني، طعام، غذا، مائده
strength, intensity, food, emphasis, bread, nutrition, nourishment, stress, accent, maintenance, pith, punch, vis
قوة، شدة، متانة، مقاومة، قدرة، صلابة، بأس، مقدرة، منة
kuvvet
force
stärke
fortaleza
forza
استحکام، توانایی، نیرو، دوام، زور، شدت، کثرت، سختی، نیرومندی، سیری، غذا، خوراکی، خوراک، طعام، خواربار، تاکید، اهمیت، تکیه، تکیهء صدا، ضربه، نان، تغذیه، تقویت، قوت گیری، پرورش، فشار، تقلا، لهجه، تلفظ، تشدید، مد، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، مغز، مغز میوه، مغز تیره، مغز حرام، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، استامپ، قدرت، پیچ