مقتضی
licenseمعنی کلمه مقتضی
معنی واژه مقتضی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- درخور، مناسب، شايسته 3- حاجت، ضرورت، لزوم 4- سبب، موجب، علت | ||
انگلیسی | appropriate, due, expedient, suitable, advisable, just, fit, material, meet, exigible, required | ||
عربی | مناسب، ملائم، كاف، موافق، خصص، استولى، أخذ من غير إذن، فرد لغرض معين | ||
ترکی | uygun | ||
فرانسوی | approprié | ||
آلمانی | geeignet | ||
اسپانیایی | adecuado | ||
ایتالیایی | adeguata | ||
مرتبط | در خور، باب، ناشی از، قابل پرداخت، سر رسد، تهورامیز، شایسته، سازگار، خوب، فرا خور، قابل توصیه، معقول، مقرون بصلاح، مصلحتامیز، درست، عادل، منصفانه، منصف، بجا، تندرست، مادی، جسمانی، اساسی، اصولی، کلی، دلچسب، قابل مطالبه، قابل تقاضا، قابل ادعا، مطالبهکردنی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مقتضی" در زبان فارسی به معنای "متناسب" یا "لازم" است و در جملات مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را در نظر بگیرید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "مقتضی" به درستی و به طرز مؤثری در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | مقتضی | ||
معادل ابجد | 1350 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | moqtazi | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ تَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | moqtazi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی مقتضی | ||
پخش صوت |
شایسته - در خور - درخواست شده کلمه "مقتضی" در زبان فارسی به معنای "متناسب" یا "لازم" است و در جملات مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را در نظر بگیرید: نحو و ساختار جمله: استفاده در جملات رسمی و غیررسمی: توجه به همنشینیها: نکته نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "مقتضی" به درستی و به طرز مؤثری در نوشتار خود استفاده کنید.
1-اسم
2- درخور، مناسب، شايسته
3- حاجت، ضرورت، لزوم
4- سبب، موجب، علت
appropriate, due, expedient, suitable, advisable, just, fit, material, meet, exigible, required
مناسب، ملائم، كاف، موافق، خصص، استولى، أخذ من غير إذن، فرد لغرض معين
uygun
approprié
geeignet
adecuado
adeguata
در خور، باب، ناشی از، قابل پرداخت، سر رسد، تهورامیز، شایسته، سازگار، خوب، فرا خور، قابل توصیه، معقول، مقرون بصلاح، مصلحتامیز، درست، عادل، منصفانه، منصف، بجا، تندرست، مادی، جسمانی، اساسی، اصولی، کلی، دلچسب، قابل مطالبه، قابل تقاضا، قابل ادعا، مطالبهکردنی