سقم
licenseمعنی کلمه سقم
معنی واژه سقم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خطا، كذب، نادرستي، بيماري، مرض، ناخوشي | ||
متضاد | صحت صحت | ||
انگلیسی | indisposition, deviance, anomaly, illness, irregularity, sickness, call | ||
عربی | توعك، حيض، نفور، انزعاج، إنحراف الصحة، وعكة، عدم النزول | ||
ترکی | soqm | ||
فرانسوی | soqm | ||
آلمانی | soqm | ||
اسپانیایی | soqm | ||
ایتالیایی | soqm | ||
مرتبط | انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری، خلاف قاعده، بیماری، مرض، ناخوشی، کسالت، خستگی، بی نظمی، بی قاعدگی، یبوست، بی ترتیبی، نا منظمی، عارضه کسالت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سقم" در زبان فارسی به معنای بیماری و ناخوشی است و در برخی از متون قدیمیتر نیز به معنای نقص و کاستی به کار میرود. برای نگارش آن و استفاده صحیح از آن، میتوان به رعایت چند مورد توجه کرد:
به خاطر داشته باشید که این نکات میتواند به درک و به کارگیری درست کلمه "سقم" در نوشتار و گفتار شما کمک کند. | ||
واژه | سقم | ||
معادل ابجد | 200 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | soqm | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسقام] | ||
مختصات | (سُ قْ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | soqm | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی سقم | ||
پخش صوت |
نادرستی کلمه "سقم" در زبان فارسی به معنای بیماری و ناخوشی است و در برخی از متون قدیمیتر نیز به معنای نقص و کاستی به کار میرود. برای نگارش آن و استفاده صحیح از آن، میتوان به رعایت چند مورد توجه کرد: تهجیه: کلمه "سقم" به صورت صحیح با حرف "قاف" نوشته میشود و نباید جایگزینهایی مانند "سکَم" یا "سکّام" به کار رود. نحو: این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند در جملات به صورت مفعول یا فاعل مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً: واژهسازی: میتوان از این کلمه در ترکیبهای دیگر نیز استفاده کرد. مثلاً: معنیسنجی: در مواقعی که با کلمه "سقم" مواجه میشوید، دقت کنید که با توجه به متن و زمینه، معنی مناسب این کلمه را انتخاب کنید. به خاطر داشته باشید که این نکات میتواند به درک و به کارگیری درست کلمه "سقم" در نوشتار و گفتار شما کمک کند.
خطا، كذب، نادرستي، بيماري، مرض، ناخوشي
صحت صحت
indisposition, deviance, anomaly, illness, irregularity, sickness, call
توعك، حيض، نفور، انزعاج، إنحراف الصحة، وعكة، عدم النزول
soqm
soqm
soqm
soqm
soqm
انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری، خلاف قاعده، بیماری، مرض، ناخوشی، کسالت، خستگی، بی نظمی، بی قاعدگی، یبوست، بی ترتیبی، نا منظمی، عارضه کسالت