زیر مجموعه ها
مجبور كردن امام به پذیرش ولایتعهدى
licenseعیون أخبار الرِّضا
إنّ المأمونَ قالَ للرِّضا عليهالسلام: يابنَ رسولَ اللّه ِ... إنّي قد رأيتُ أنْ أعزِلَ نَفْسي عنِ الخِلافةِ، وأجْعَلَها لكَ واُبايِعَكَ ! فقالَ له الرِّضا عليهالسلام: إنْ كانتْ هذهِ الخلافةُ لكَ واللّه ُ جَعلَها لكَ فلا يَجوزُ لكَ أنْ تَخْلَعَ لِباسا ألبَسَكَهُ اللّه ُ وتَجْعلَهُ لِغَيرِكَ، وإنْ كانتِ الخِلافةُ لَيستْ لكَ فلايَجوزُ لكَ أن تَجْعلَ لِي ما ليسَ لكَ. فقالَ له المأمونُ: يابنَ رسولِ اللّه ِ، فَلابُدَّ لكَ مِن قَبولِ هذا الأمرِ! فقالَ: لَستُ أفْعَلُ ذلك طائعا أبدا... تُريدُ بذلكَ أن يَقولَ النّاسُ: إنّ عليَّ بنَ موسی الرِّضا لم يَزْهَدْ في الدُّنيا بل زَهِدَتِ الدُّنيا فيهِ ! ألا تَرَونَ كيفَ قَبِلَ وِلايةَ العهدِ طمَعا في الخِلافة ؟ ! فغَضِبَ المأمونُ ثُمَّ قالَ:... فباللّه ِ اُقسِمُ لَئنْ قَبِلْتَ وِلايةَ العهدِ وإلّا أجْبَرتُكَ علی ذلكَ، فإنْ فَعلتَ وإلّا ضَرَبتُ عُنُقَكَ.
معصومین (ع)مأمون به حضرت رضا علیه السلام گفت: ای پسر رسول خدا!... من صلاح دیدم كه خود را از خلافت عزل كنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت كنم! حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر این خلافت از آنِ توست و خدا به تو داده است كه روا نیست جامه ای را كه خدا بر قامت تو پوشانده از تن به درآوری و به دیگری بپوشانی و اگر خلافت از آنِ تو نیست، حق نداری آنچه را از آنِ تو نیست به من واگذاری. مأمون گفت: ای فرزند رسول خدا! باید این كار را بپذیری. امام فرمود: من با میل خود هرگز این كار را نمی كنم... تو با این كار می خواهی مردم بگویند: علی بن موسی به دنیا پشت نكرده بود، بلكه دنیا به او پشت كرده بود، مگر نمی بینید كه چگونه به طمع خلافت، ولایتعهدی را پذیرفت؟! مأمون در خشم شد و گفت:... به خدا سوگند اگر ولایتعهدی را نپذیری تو را به پذیرفتن آن مجبور می كنم. اگر این كار را كردی چه بهتر و گرنه گردنت را می زنم.