زیر مجموعه ها
چه حكمت هایی در آفرینش مو وجود دارد؟
licenseبحار الأنوار
- في بَيانِ النِّعَمِ الَّتي وَهَبَهَا اللّهُ تَعالى لِلإِنسانِ: تَأَ مَّل وَاعتَبِر بِحُسنِ التَّدبيرِ في خَلقِ الشَّعرِ وَالأَظفارِ؛ فَإِنَّهُما لَمّا كانا مِمّا يَطولُ و يَكثُرُ حَتّى يُحتاجَ إلى تَخفيفِهِ أوَّلاً فَأَوَّلاً ، جُعِلا عَديمَيِ الحِسِّ؛ لِئَلاّ يُؤلِمَ الإِنسانَ الأَخذُ مِنهُما ، ولَو كانَ قَصُّ الشَّعرِ وتَقليمُ الأَظفارِ مِمّا يوجَدُ لَهُ مَسٌّ مِن ذلِكَ لَكانَ الإِنسانُ مِن ذلِكَ بَينَ مَكروهَينِ: إمّا أن يَدَعَ كُلَّ واحِدٍ مِنهُما حَتّى يَطولَ فَيَثقُلَ عَلَيهِ ، وإمّا أن يُخَفِّفَهُ بِوَجَعٍ وألَمٍ يَتَأَلَّمُ مِنهُ. قالَ المُفَضَّلُ: فَقُلتُ: فَلِمَ لَم يَجعَل ذلِكَ خِلقَةً لاتَزيدُ فَيَحتاجَ الإِنسانُ إلَى النُّقصانِ مِنهُ؟ فَقالَ عليه السلام: إنَّ للّهِِ - تَبارَكَ اسمُهُ - في ذلِكَ عَلَى العَبدِ نِعَماً لايَعرِفُها فَيَحمَدَ عَلَيها ! اِعلَم أنّ آلامَ البَدَنِ وأدواءَهُ تَخرُجُ بِخُروجِ الشَّعرِ في مَسامِّهِ ، وبِخُروجِ الأَظفارِ مِن أنامِلِها؛ ولِذلِكَ اُمِرَ الإِنسانُ بِالنّورَةِ ، وحَلقِ الرَّأسِ ، وقَصِّ الأَظفارِ في كُلِّ اُسبوعٍ؛ لِيُسرِ عَ الشَّعرُ والأَظفارُ فِي النَّباتِ ، فَتَخرُجَ الآلامُ وَالأَدواءُ بِخُروجِها، وإذا طالا تَحَيَّرا وقَلَّ خُروجُهُما ، فَاحتَبَسَتِ الآلامُ وَالأَدواءُ فِي البَدَنِ، فَأَحدَثَت عِلَلاً وأوجاعاً ، ومُنِعَ - مَعَ ذلِكَ - الشَّعرُ مِنَ المَواضِعِ الَّتي يَضُرُّ بِالإِنسانِ ويُحدِثُ عَلَيهِ الفَسادَ وَالضَّرَرَ؛ لَو نَبَتَ الشَّعرُ فِي العَينِ ألَم يَكُن سَيُعمِي البَصَرَ؟ ولَو نَبَتَ فِي الفَمِ ألَم يَكُن سَيُغِصُّ عَلَى الإِنسانِ طَعامَهُ وشَرابَهُ؟ ولَو نَبَتَ في باطِنِ الكَفِّ ألَم يَكُن سَيُعَوِّقُهُ عَن صِحَّةِ اللَّمسِ وبَعضِ الأَعمالِ؟ فَلَو نَبَتَ في فَرجِ المَرأَةِ أو عَلى ذَكَرِ الرَّجُلِ ألَم يَكُن سَيُفسِدُ عَلَيهِما لَذَّةَ الجِماعِ؟ فَانظُر كَيفَ تَنَكَّبَ الشَّعرُ هذِهِ المَواضِعَ؛ لِما في ذلِكَ مِنَ المَصلَحَةِ. ثُمَّ لَيسَ هذا فِي الإِنسانِ فَقَط ، بَل تَجِدُهُ فِي البَهائِمِ وَالسِّباعِ وسائِرِ المُتَناسِلاتِ؛ فَإِنَّكَ تَرى أجسامَهُنَّ مُجَلَّلَةً بِالشَّعرِ ، وتَرى هذِهِ المَواضِعَ خالِيَةً مِنهُ لِهذَا السَّبَبِ بِعَينِهِ ، فَتَأَمَّلِ الخِلقَةَ كَيفَ تَتَحَرَّزُ وُجوهَ الخَطَاَوَالمَضَرَّةِ ، وتَأتي بِالصَّوابِ وَالمَنفَعَةِ. إنَّ المَنانِيَّةَ وأشباهَهُم حينَ اجتَهَدوا في عَيبِ الخِلقَةِ وَالعَمدِ ، عابُوا الشَّعرَ النّابِتَ عَلَى الرَّكَبِ وَالإِبطَينِ ، ولَم يَعلَموا أنَّ ذلِكَ مِن رُطوبَةٍ تَنصَبُّ إلى هذِهِ المَواضِعِ فَتَنبُتُ فيهَا الشَّعرُ، كَما يَنبُتُ العُشبُ في مُستَنقَعِ المِياهِ. أفَلا تَرى إلى هذِهِ المَواضِعِ أستَرَ وأهيَأَ لِقَبولِ تِلكَ الفَضلَةِ مِن غَيرِها. ثُمَّ إنَّ هذِهِ تُعَدُّ مِمّا يَحمِلُ الإِنسانُ مِن مَؤونَةِ هذَا البَدَنِ وتَكاليفِهِ لِما لَهُ في ذلِكَ مِنَ المَصلَحَةِ؛ فَإِنَّ اهتِمامَهُ بِتَنظيفِ بَدَنِهِ ، وأخذِ ما يَعلوهُ مِنَ الشَّعرِ مِمّا يَكسِرُ بِهِ شِرَّتَهُ ويَكُفُّ عادِيَتَهُ ويَشغَلُهُ عَن بَعضِ مايُخرِجُهُ إلَيهِ الفَراغُ مِنَ الأَشَرِ وَالبِطالَةِ.
معصومین (ع)- به نقل از محمّد بن سنان، از مفضّل بن عمر، در گفتگو با امام صادق علیهالسلام (در بیان نعمتهایی كه خداوند متعال به انسان بخشیده است): امام صادق علیهالسلام فرمود: «در این بنگر و تأمّل كن كه چه حُسنِ تدبیری در آفرینش موها و ناخنهاست. از آن رو كه آنها از چیزهاییاند كه بلند میشوند و زیاد میشوند، بهگونهای كه نیاز است پیوسته از آنها كاسته شود، فاقد حس آفریده شدهاند، تا انسان از كوتاه كردن آنها احساس درد نكند؛ در حالی كه اگر مو و ناخن از چیزهایی بودند كه حس داشتند، انسان، در كوتاه كردن و چیدن آنها، میان دو ناخوشایند، میمانْد: یا این كه آنها را وا گذارَد تا بلند شوند و بر او سنگینی كنند، و یا آن كه با تحمّل درد و رنجی كه او را میآزارَد، آنها را كوتاه كند». مفضّل میگوید: گفتم: چرا اصولاً اینها به گونهای آفریده نشدهاند كه زیاد و بلند نشوند تا انسان به كوتاه كردن آنها نیازمند گردد؟ فرمود: «خداوند را در این باره، بر بنده، نعمتهایی است كه آنها را نمیشناسد تا او را بر آنها سپاس گوید. بدان كه دردها و بیماریهای بدن، همراه با درآمدن موها از بستر خود و درآمدن ناخنها از انگشتان، از بدن بیرون میروند. از همین رو، انسان به نوره كشیدن، سر تراشیدن و كوتاه كردن ناخنها در هر هفته، فرمان یافته است تا موها و ناخنها رشد شتابانتری یابند و با درآمدن آنها، دردها و بیماریها از تن بیرون بروند. امّا هنگامی كه بلند شوند، سرگردان میمانند و درآمدنشان كاهش مییابد و بدین سبب، مایههای دردها و بیماریها در بدن حبس شوند و بیماریها و دردهایی را پدید آورند. افزون بر این، موها از درآمدن از جاهایی كه به انسان زیان میرساند و تباهی و ضرر برای او پیش میآورد، باز داشته شدهاند. اگر مو در چشم میرویید، آیا دیده را نابینا نمیكرد؟! اگر در دهان میرویید، آیا خوردنیها و نوشیدنیها را بر انسان، ناگوار نمیساخت؟! اگر در كف دست میرویید، آیا مانع لمس صحیح توسط انسان و مانع برخی از دیگر كارها نمیشد؟! و اگر در شرمگاه زن یا بر آلت مرد میرویید، آیا لذّت آمیزش را بر آنها تباه نمیكرد؟! پس بنگر كه چگونه به واسطه مصلحتی كه بوده، موی بر این جاها نروییده است. دیگر آن كه این پدیده، ویژه انسان نیست؛ بلكه آن را در چارپایان، درندگان و دیگر جانوران پستاندار نیز مییابی. میبینی كه تن آنها به موها شُكوهی یافته و جاهای یاد شده، عیناً به همان علّت، تهی از موست. در آفرینش، تأمّل كن كه چگونه از همه نقطههای خطا و زیان، دوری میگزیند و درستی و سودمندی را میآورد. منانیه (مانویان) و طوایف همانندشان، آنگاه كه كوشیدهاند عیبی در كار آفرینش بیابند، بر موهای عانه و زیر بغل، خُرده گرفتهاند و ندانستهاند كه رویش این موها از رطوبتی است كه بدین مواضع میریزد و در نتیجه، آنسان كه در هر نقطه آبگیرْ علف میروید، در این جاها نیز مو میروید. مگر نمیبینی كه این مواضع، از دیگر جاها پوشیدهتر و برای پذیرش این زیاده، آمادهتر است ؟ دیگر آن كه این موی (موی عانه و زیر بغل) از هزینهها و تكالیف این بدن است، بدان واسطه كه در آنها مصلحتی است؛ زیرا اهتمام انسان به تمیز كردن بدن و گرفتن موهایی كه بر آن میروید، از چیزهایی است كه غرور انسان را در هم میشكند، او را از ستم باز میدارد، و وی را از بخشی از سرمستی و بِطالتی كه از بیكاری حاصل میآید، میرَهاند.