جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

محبوب القلوب

0
0
397

وكانَ سَيِّدُهُ أمَرَهُ أن يَزرَعَ لَهُ في أرضِهِ السِّمسِمَ، فَزَرَعَ الشَّعيرَ، فَلَمّا دَنَا الحَصادُ، قالَ لَهُ سَيِّدُهُ: لِمَ زَرَعتَ الشَّعيرَ، وقَد أمَرتُكَ بِزَرعِ السِّمسِمِ؟ فَقالَ لُقمانُ: كُنتُ رَجَوتُ مِنَ اللّه‏ِ أن يُنبِتَ لَكَ السِّمسِمَ. فَقالَ لَهُ سَيِّدُهُ: هَل يَكونُ ذلِكَ مُمكِناً؟ فَقالَ لُقمانُ: أراكَ تَعصِي اللّه‏َ تَعالى وتَرجو مِنهُ الجَنَّةَ، فَقُلتُ: لَعَلَّ ذلِكَ يَكونُ، فَبَكى سَيِّدُهُ فَتابَ عَلى يَدِهِ، فَأَعتَقَهُ.

مولای لقمان به او دستور داد كه در زمینش، برای او كنجد بكارد؛ ولی او جو كاشت. وقتی كه زمان درو فرا رسید، مولا گفت: چرا جو كاشتی، در حالی كه من به تو دستور دادم كه كنجد بكاری؟ لقمان گفت: «از خدا امید داشتم كه برای تو، كنجد برویاند». مولایش گفت: مگر این ممكن است؟ لقمان گفت: «تو را می‏بینم كه خدای متعال را نافرمانی می‏كنی، در حالی كه از او امید بهشت داری؛ لذا گفتم شاید آن هم بشود». آن گاه، مولایش گریست و به دست او توبه كرد و او را آزاد ساخت.

منبع: محبوب القلوب: ج 1 ص 197.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری