دوستان توضیحاتی راجع به اینکه دلکمه یک واژه فرانسوی است و به چه چیزی اشاره داره فرمودند. بنده قصد بازگو کردن مفهوم دکلمه را ندارم، فقط با خودم گفتم که خوبه تا این سوال پرسیده شده، تعریف دکلمه را از نظر خانم دکتر مهشید مشیری هم منتشر کنم:
قطعهای که با آوای رسا و آهنگ مناسب و با ژستهای مطابق کلام اجرا میشود.
در رابطه با موضوع اینکه چگونه میتوان دکلمه سرود هم از نظر من باید گفت که بهتر است بگوییم چگونه می توان شعر سرود. همانطور که دوستان هم فرمودند، دکلمه نوعی خواند یک شعر است. پس عملا سراییدن دکلمه به خودی خود مفهومی بدون معناست.
تبدیل شعر به دکلمه
به طور کلی شعر به دو گونه خوانده میشود؛ خوب و بد. شاید شما این را تجربه کرده باشید. اگر خود تجربه نکردهاید شاید دیده باشید که کسی شعر خوب را بد دکلمه میکند و فرد دیگر شعر بد را خوب دکلمه میکند. این دو نوع خواندن در هر نوع شعری امکان دارد. تأثیرات آنها نیز متفاوت است. وقتی یک شعر خوب، بد خوانده میشود، شنونده نه تنها از آن احساس لذت نمیکند بلکه متنفر نیز میگردد. یا هنگامی که یک شعر بد، خوب خوانده میشود، تمام کاستیهای درونی شعر فرومینشیند و شنونده از آن لذت میبرد.
پس میبینیم که خوانش شعر روی شنونده اثر گذار است.چه اینکه شعر یک متن است در دست دکلماتور. این دکلماتور است که چگونه آن را عرضه میکند. اگر "خواندن" شعر درست انجام گیرد به صورت طبیعی اثرات مطلوبی برجای خواهد گذاشت اما اگر درست انجام نگیرد تأثیرات منفی را در پی خواهد داشت. چرا که خواندن شعر فقط خوانش خط به خط نیست که مثل یک نامه خوانده شود. خوانش یک شعر در حقیقت ایجاد دوبارۀ شعر هم هست. تولید معناهای تازه نیز میباشد ؛ یعنی شعر یکبار هنگامی که شاعر آن را میسراید، زاده میشود و یکبار دیگر هنگامی که خواننده (دکلماتور یا مطالعه کننده) آن را میخواند آفریده میشود. این هردو باهم شعر را کامل میسازد. اگر یک شعر، خوب سروده شود ولی خوب قرائت نگردد، پیام و اثر اصلی خود را نمیتواند برساند و اگر درست ادا یا خوانده شود، چه بسا نقایص آن نیز به وسیلۀ خواندن از بین برود. و بالعکس اگر یک شعر ناقص، درست خوانده شود ممکن است اثرات خود را به خواننده انتقال دهد. به همین خاطر "بیان" به عنوان یک رشتۀ علمی همواره مورد بحث واقع شده است واز زمانهای بسیار دور تا به امروز این بحث جریان داشته است. سیاست مداران، مبلغان دینی و تمام کسانی که در ارتباط مستقیم با مردم بوده اند، کوشیدهاند با استفاده از شیوۀ "بیان" پیامهای خود را در به مخاطبین خویش انتقال دهند. یکی از موفقیتهای "هتلر" در بسیج مردم خطابههای رسای او بوده است. یا یکی از دلایل پیروزی "اوباما" را در انتخابات همین بیان جذاب او به شمار میآورند. صوت نیکو در خواندن قرآن کریم از شرایط اساسی قرائت میباشد. براساس نقل راویان، چندین کس براثر قرائت زیبایی "عبدالباسط" مسلمان شدهاند. امروزه در گویندگیِ رادیو و تلویزیون ،خواندنِ درست و داشتن صوت خوب شرط اصلی به حساب میآید.
در نتیجه داشتن بیان خوب، صدای رسا و نیکو، ادای درست جملات و کلمات، داشتن لحن مناسب و... از چیزهاییاند که در بسیاری حوزات تبلیغی از قبیل گویندگی، وعظ و ارشاد، تبلیغ و قرائت قرآن کریم استفاده میشود. شعر یکی از مهم ترین بخشهای تبلیغی است که نیاز مبرم به بیان نیکو دارد. زیرا شعر خود زبان خاص و دقیق است. از این رو نیاز دارد تا به صورت دقیق و درست بیان شود.
همچنین دکلمه کردن یک شعر هم باید شرایطی به شرح زیر را داشته باشد:
-
داشتن صدای آرمش بخش: صدا را میتوان به خوب، بد و متوسط تقسیم کرد. صدای خوب آن صدایی است که به شنونده آرامش بدهد. شنونده احساس خوشی و لذت کند. صدای بد صدایی است که تنفر شنونده را نسبت به خود برگزیند. صدای متوسط آن صدایی است که شنونده از آن نه احساس خوشی کند و نه احساس تنفر.
-
شناخت آوازها: یک دکلماتور خوب باید یک موسیقیدان خوب نیز باشد. آوازها را بشناسد و با کم وکیف آن آشنایی داشته باشد. بتواند موسیقی خوب را از بد تشخیص دهد و طریقهی استفاده از نتهای موسیقی را بداند. چرا که هرکلمه از خود موسیقی خاصی دارد. هر حرف صوت مخصوص به خود دارد. مثلاً حرف "ر" درشت تلفظ میگردد در حالی که حرف"م" نرم تلفظ میشود. یا حرف" خ" یک نوع آهنگ دارد و حرف "ب" آهنگ دیگر. به این ترتیب لازم است یک دکلماتور خوب با انواع صداها و اشکال مختلف موسیقی آشنایی کافی داشته باشد. علاوه بر آن فن قرائت قرآن را نیز بداند و با علم تجوید آشنا باشد.
-
قدرت برقراری ارتباط: هر فرد توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر را دارد لیکن نحوهی ارتباط هر فرد فرق میکند. کسی این توانایی را کمتر دارد و کسی بیشتر. مثلاً یک فرد توانایی علمی زیادی دارد ولی در بیان خود مشکل دارد اما بالمقابل یک فرد دیگر از بنیههای فکری کمتری بهرهمند است ولی قدرت فوق العاده در بیان دارد. خیلی از مردم وقتی سخنان او را میشوند فکر میکنند دانایی او نسبت به فرد اول بیشتر است. این به خاطر همان قدرت ارتباط است که در بیان فرد دوم دیده میشود. برای قدرت ارتباط میتوان عامل زیادی را برشمرد از قبیل:
-
استعداد ذاتی: بعضی از آدمها استعداد ذاتی در نطق دارند. هیچگاه در بیان یک مطلب به مشکل مواجه نمیشوند. از طرف دیگر برخی از آدمها در حرف زدن خود مشکل دارند. نمیتوانند به آسانی مطلبی را به مخاطب تفهیم کنند. معمولاً چنین آدمهایی از لحاظ روابط اجتماعی نیز به مشکل مواجه میباشند. آدمهای گوشه گیر هستند. بیشتر درونگرایند. زیاد دوست ندارند که حرف بزنند یا حرف بشنوند. غالباً با خود در گفتوشنودند. به همین خاطر وقتی میخواهند مطلبی را بیان کنند لفظ کم میآورند. ذخیرهی لغات شان کم است.
-
پشتوانهی اندیشهیی: کسی که از لحاظ محتوا و اندیشه فقیر باشد، در ارائهی یک موضوع نیز دچار مشکل است. نمیتواند به درستی ارتباط برقرار سازد. یک دکلماتور تا وقتی نفهمد که چه میگوید نمیتواند یک شعر را درست بخواند و ارتباط شاعر و شنونده را تأمین نماید. بنابراین برای دکلمهی خوب باید از دانایی کافی نسبت به موضوع نیز برخوردار باشد و شعر را خوب بفهمد تا بتواند پیام آن را به صورت درست انتقال دهد .
-
انتخاب زبان مناسب: انتخاب یک زبان نیز در فرایند برقراری ارتباط مهم میباشد. مثلا شهید مطهری با یک زبان صحبت میکرد و شهید شریعتی با یک زبان دیگر. این دو زبان از اساس باهم فرق دارند. زبان مطهری ساده و روان بود ولی از شریعتی زبان ادبی و دشوار. زبان مطهری برای عموم مردم قابل فهم بود ولی زبان شریعتی نه. عام مردم از زبان مطهری احساب لذت میکردند اما تحصیل کردگان از زبان شریعتی بیشتر لذت میبردند. در شعر هم این تفاوت وجود دارد. زبان حافظ یک نوع بیان دارد و زبان بیدل یک نوع دیگر. دکلماتور باید این دو زبان را از هم تشخیص دهد و مطابق زبان با شنونده همکلام گردد.
- حرکات بدنی: حرکات بدنی از دیگر وسایل ارتباط به شمار میرود. حرکات بدنی باعث میشود که ذهن شنونده به طرف گوینده متمرکز گردد. در نتیجه پیام شعر به صورت مطلوب به شنونده انتقال پیدا کند. شاید تمام افراد هنگام سخن گفتن به نحوی حرکات بدنی داشته باشند اما آنچه مهم است ایناست که این حرکات باید متناسب با محتوا و ادای واژگان باشد. هرگونه حرکت نه تنها موجب جلب توجه نمیگردد بلکه به احساس شنونده نیز لطمه میزند. او را از ادامهی شنیدن باز میدارد.
-
قدرت انتقال حس: یک دکلماتور خوب در ابتدا باید حس شاعر را که درشعرش انعکاس یافته در خود بازتولید کند بعد آن حس را به صورت صحیح به شنونده انتقال دهد. سطح احساسها در هر شعر متفاوت است. بعضی از شعرها محتوای قوی دارند و بعضی عاطفهی و احساس قوی و برخی نیز تخیل یا زبان بسیار قدرتمند. به این خاطر شعرها را به انواع مختلف تقسیم کرده اند؛ شعر محتوایی، شعر فرمیک، شعر تخیلی و شعر احساسی. کمتر شعری هست که همهی این عناصر را به شکل یکسان در خود داشته باشد. یک دکلماتور خوب وقتی شعر فرمیک را برمیگزیند باید در هنگام خواندن به زبان آن تکیه کند و وقتی شعر احساسی را قرائت میکند باید هیجانات و احساسات شاعر را در نظر گیرد.
-
قدرت انتقال فکر: انتقال درست فکرِ یک شاعر وابسته به این است که خواننده نخست آن را درک کند سپس آن را در احساس جدید بهم آمیخته تحویل شنونده دهد. اگر شعر از خود دکلماتور است باید زمان آفرینش و زمان خواندن را در یک زمان مدغم سازد و با احساس و اندیشهی واحد همصحبت مخاطب شود. علاوه برآن مکان و نوع شنوندهی خود را نیز در نظر داشته باشد.
-
ادای درست کلمات: از شرایط مهم دکلمهی خوب ادای درست واژگان است. اساس دکلمه را همین امر تشکیل میدهد. دکلماتور خوب کسی است که بتواند صامت و مصوتها را بشناسد و به طرز ادای کلمات آشنایی داشته باشد. دکلماتور باید بداند که کلمهی "باران" با کلمهی "دینی" دو گونه تلفظ میشود. واژهی نخستین از دو هجای بلند "آ" و واژهی دوم از دو هجای بلند "ای" ترکیب یافته است. یا مثلاً کلمات سِمَت، سَمت، آهن، مسلمان و ... چگونه تلفظ میشوند. دکلماتور باید بداند که اندازهی کشش هجای بلند آ، او، ای و اندازهی کشش هجای کوچک اَ، اِ، اُ چقدر میباشد.
-
داشتن صدای شفاف و رسا: صدای شفاف مربوط به حنجرهی دکلماتور میشود. استفاده از نوع غذا نیز در شفافیت صدا تأثیر گذار است. این موضوع را در قسمتهای بعدی به صورت مفصل مطالعه خواهیم کرد.
-
سلامتی دستگاه صوتی و اندام گفتاری: جدا از شفافیت و رسایی صدا، سلامتی دستگاهی صوتی نیز در دکلمه مهم است. حنجره و زبان سالم در ادای درست کلمات نقش بارز دارند. کم و زیادی تارهای صوتی بر مقدار تنفس انسان اثرگذار میباشد. تنفس کامل سبب میشود تا انسان یک جمله را کامل بگوید در حالی که نفس کم موجب قطع شدن جمله و ناقص شدن معنا میگردد.
-
توانایی خواندن درست جملهها و متن: در دکلمه باید جمله مکمل ادا شود. گاهی پیش میآید که به دلیل ترس، هیجان و اضطراب، انسان آرامش خود را از دست میدهد در نتیجه هنگام دکلمه جملهها ناقص تلفظ میگردند. بنابراین هنگام دکلمه باید حالت آرام داشت و ترس و دلهرگی را از خود بیرون کرد.
-
تناسب لحن و محتوا: محتوای هر اثری فرق میکند. برخی از آثار ادبی محتوای اخلاقی دارند و برخی عاشقانهاند و بعضی هم سیاسی و اجتماعی. در این صورت باید دکلماتور لحن خود را با محتوا تطبیق دهد. تناسب میان آنها را رعایت نماید.
- داشتن دانش ارتباطی: دکلماتور باید از دانش ارتباطی و شیوهی کابرد آن اطلاع داشته باشد. او میتواند از این طریق برکیفیت دکلمهی خود بیفزاید.
دیکلماتور کیست
در واقع دکلماتور فقط شعر نمیخواند بلکه خود حرف میزند. او تنها یک خوانندهی متن نیست بلکه راویِ شخص اول است که با مخاطب گپ میزند. بنابراین جدا از بیان زیبا، باید ظاهر مناسب و آراسته نیز داشته باشد. لباس خوب و متناسب با شأن مجلس بپوشد. آراستگی ظاهری خود را حفظ نماید. صاف و موأدب بنشیند. یا در حالت ایستاده راست و استوار بایستد. حرکات دست وچهرهی خود را مطابق رفتار وگفتار و معنای متن تنظیم نماید. به گونهای که هر حرکت او معنا دار باشد و به القای پیام شعر کمک کند. از رنگهای تیز و شوخ و نیز زیوراتِ بسیار بپرهیزد. لب، مو، ابرو و گِرد چشم خود را به نحوی زننده آرایش نکند. سادگی را حفظ کند. به گونهای خود را بیاراید که جذابیتِ مطابق محتوای شعر و مجلس داشته باشد.
شایان ذکر است که چیز مهم دیگر در یک دکلماتور، برقرار ساختن ارتباط چشمی با مخاطب است. او درحالی که سخن میگوید به مخاطب نیز نگاه میکند. و این نگاه به گونهای باشد که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.
همچنین نکته مهم دیگر جنسیت دکلماتور است. اگر گوینده مرد است نباید با حالت عاطفی زنانه و صدای مشابه سخن بگوید و اگر گوینده زن است نباید با لحن خشن مردانه شعر را دکلمه کند. چرا که نتیجهی معکوس در پی خواهد داشت.
ضمنا علاوه براین اینها، حفظ وقار، هیبت و اعتماد شخصی در گوینده خیلی مهم میباشد. کسی که شعر دکلمه میکند باید آنقدر ویژگیهای مثبت شخصیتی در خود داشته باشد که بتواند توجه و اعتماد مخاطبین را به خود جلب کند. مثلاً کسی که ده سال را به جرم آدم کشی یا اختطاف اطفال یا جرمهای مشابه دیگر در زندان سپری کرده، وقتی پشت تربیون ایستاده شده شعر میخواند، شنونده نمیتواند به گفتههای او اعتماد کند چرا که نسبت به او ذهنیت منفی دارد.
نقش صدا در دکلمه
صدا جزو اساسی دکلمه است. اما صدا چیست؟ شاید بگویید صدا آوایی است که از دهان انسان خارج میشود. اما معنای دقیق صدا این نیست. صدا "محصول حرکات هماهنگ و منظم اندامها و عضلات صوتی" میباشد. یک دکلماتور باید اندام صوتی مناسب و سالم داشته باشد تا بتواند کلمات را درست و بجا تلفظ و ادا کند. اندامهای صوتی اینهاست:
-
دستگاه تنفسی: شامل ششها، نای، نایژه (مسیر هوا از ریهها به طرف حنجره)
-
عضلات و تارهای صوتی حنجره (تشکیل دهنده صدای ابتدایی)
-
حفرهها و دیوارهای گلو (محل تولید حروف- تند وکند کنندۀ صدا)
-
دهان: شامل زبان، فک، لبها، لهات (زبان کوچک)، سقف کام
-
دندانها ولثهها (محل تولید حروف- لطافت بخشیدن به صدا)
- مجرا و حفرههای بینی (تقویت کنندۀ صدا- تولید کنندۀ حروف خیشومی)
شایان ذکر است که در دکلمه باید اندامهای صوتی سالم باشند. صدا یک دست باشد