کمان
licenseمعنی کلمه کمان
معنی واژه کمان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | شيز، قوس، كمانه، گوژ، وتر | ||
انگلیسی | arc,arch,bow,fiddlestick | ||
عربی | القوس | ||
ترکی | yay | ||
فرانسوی | l'arc | ||
آلمانی | der bogen | ||
اسپانیایی | el arco | ||
ایتالیایی | l'arco | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کمان" در زبان فارسی به معنای ابزار منحنی شکلی است که برای تیراندازی استفاده میشود. همچنین میتواند به معنی قوس یا منحنی نیز اشاره داشته باشد. در نگارش و قواعد فارسی، به موارد زیر در ارتباط با کلمه "کمان" توجه داشته باشید:
اگر سوال خاصی در مورد استفاده یا کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید تا بیشتر توضیح دهم. | ||
واژه | کمان | ||
معادل ابجد | 111 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kamān] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: Kamān] ‹خمان› | ||
مختصات | (کَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kamAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی عمید | ||
نمایش تصویر | معنی کمان | ||
پخش صوت |
کلمه "کمان" در زبان فارسی به معنای ابزار منحنی شکلی است که برای تیراندازی استفاده میشود. همچنین میتواند به معنی قوس یا منحنی نیز اشاره داشته باشد. در نگارش و قواعد فارسی، به موارد زیر در ارتباط با کلمه "کمان" توجه داشته باشید: نوع کلمه: "کمان" اسم خاص و مشخص است و به صورت مفرد و جمع به کار میرود. جمع آن به شکل "کمانها" خواهد بود. نحوه استفاده: در جملات میتوان از این کلمه به عنوان فاعل، مفعول یا صفت استفاده کرد. مثلاً: نکات نگارشی: تلفظ و املا: این کلمه به صورت "کَمَان" تلفظ میشود و باید به یاد داشته باشید که در نوشتار، باید به املای صحیح آن توجه کنید. اگر سوال خاصی در مورد استفاده یا کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید تا بیشتر توضیح دهم.
۱. نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار میرفت.
۲. چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر.
۳. (نجوم) = قوس
۴. (موسیقی) [قدیمی] آرشه.
۵. (موسیقی) [قدیمی] سازی زهی شبیه رباب و به شکل کمان.
〈 کمان چاچی: [قدیمی] نوعی کمان مرغوب که در چاچ (نام قدیم تاشکند) ساخته میشد: ♦ پیاده ز بهرام بگریختند / کمانهای چاچی فرو ریختند (فردوسی: ۸/۱۳۶)، ♦ کمانهای چاچی و تیر خدنگ / سپرهای چینی و ژوبین جنگ (فردوسی: ۱/۱۲۷).
〈 کمان رستم: [قدیمی، مجاز] = رنگینکمان
〈 کمان گشادن: (مصدر متعدی) به دست گرفتن کمان و کشیدن زه آن و تیر انداختن.
شيز، قوس، كمانه، گوژ، وتر
arc,arch,bow,fiddlestick
القوس
yay
l'arc
der bogen
el arco
l'arco