افسانهگو
licenseمعنی کلمه افسانهگو
معنی واژه افسانهگو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت فاعلی) ‹افسانهگوی›
مختصات:
الگوی تکیه:
WWWS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
'afsAnegu
منبع:
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد:
223
شمارگان هجا:
4
دیگر زبان ها
انگلیسی
legend
ترکی
hikaye anlatıcısı
فرانسوی
conteur
آلمانی
geschichtenerzähler
اسپانیایی
narrador de historias
ایتالیایی
narratore di storie
عربی
أسطورة | خرافة , نقش على العملة , شخص يلهم الأساطير , عنوان تفسيرى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "افسانهگو" ترکیبی است از دو بخش "افسانه" و "گو". در زیر به توضیح قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این واژه میپردازم:
-
ساختار واژه:
- "افسانه" به معنای داستانی خیالی یا روایت است.
- "گو" به معنی گوینده یا کسی است که حرف میزند. ترکیب این دو کلمه به معنای "گوینده افسانه" یا "داستانگو" است.
-
نحوهی نوشتار:
- "افسانهگو" باید با ویرگول (ت، ) بین دو بخش و بدون فاصله نوشته شود. استفاده از خط تیره برای ترکیب واژهها در زبان فارسی رایج است.
-
پارسینویسی:
- در نوشتار رسمی، اگر بخواهیم به فعلهای مربوط به این واژه بپردازیم، میتوان از "افسانهگویی" به عنوان اسم مصدر و "افسانهگو" به عنوان صفت یا اسم استفاده کرد.
-
قواعد نگارشی:
- در متون ادبی و رسمی، این واژه باید بهصورت صحیح و مطابق با قواعد گرامری زبان فارسی نوشته شود.
- همچنین در جملات، این کلمه باید متناسب با زمان و ضمایر به کار برده شود.
- مثالهای استفاده:
- "او یک افسانهگو ماهر است."
- "داستانهای افسانهگو در ادبیات فارسی بسیار غنی هستند."
دانستن این نکات کمک میکند تا از واژه "افسانهگو" بهدرستی در نگارشها استفاده شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند جمله با کلمه "افسانهگو" برای شما آوردهام:
- در فرهنگمان، افسانهگوها داستانهای قدیمی را با جذابیت خاصی روایت میکنند.
- آن افسانهگو با مهارت خاصی قصهای دربارهی قهرمانان گذشته تعریف کرد.
- بچهها به دور افسانهگو نشسته بودند و با دقت به داستانهای او گوش میدادند.
- هر شب، افسانهگو به پارک میآمد و داستانهای جذابی برای کودکان تعریف میکرد.
- او افسانهگوی ماهری است که توانسته است با داستانهایش دل مخاطبان را به دست آورد.
امیدوارم این جملات به شما کمک کنند!