جفت کردن
licenseمعنی کلمه جفت کردن
معنی واژه جفت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | mortise, dovetail, couple, accompany, assemble, geminate, graft, husband, link, mortice, truss, twin, yoke, coupling, matching | ||
عربی | انخفاض | ||
مرتبط | باکام محکم کردن، جفت شدن، وصل کردن، بهم بستن، پیوستن، جماع کردن، همراهی کردن، همراه بودن، ضمیمه کردن، توام کردن، دم گرفتن، سوار کردن، جمع شدن، فراهم اوردن، همگذاردن، انباشتن، پیوند زدن، بهم پیوستن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن، کاشتن، شوهر دادن، شخم زدن، باغبانی کردن، خواستگاری کردن، پیوند دادن، متصل کردن، بستن، خوشه کردن، چوب بست زدن، بسیخ کشیدن، گره زدن، در زیر یوغ اوردن، جفت، اتصال، جفت شدگی، جفت ساز، سرپیچ | ||
واژه | جفت کردن | ||
معادل ابجد | 757 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی جفت کردن | ||
پخش صوت |
ترسیدن-خایه فنگ کردن
mortise, dovetail, couple, accompany, assemble, geminate, graft, husband, link, mortice, truss, twin, yoke, coupling, matching
انخفاض
باکام محکم کردن، جفت شدن، وصل کردن، بهم بستن، پیوستن، جماع کردن، همراهی کردن، همراه بودن، ضمیمه کردن، توام کردن، دم گرفتن، سوار کردن، جمع شدن، فراهم اوردن، همگذاردن، انباشتن، پیوند زدن، بهم پیوستن، سوءاستفاده کردن، از راه نادرستی تحصیل کردن، کاشتن، شوهر دادن، شخم زدن، باغبانی کردن، خواستگاری کردن، پیوند دادن، متصل کردن، بستن، خوشه کردن، چوب بست زدن، بسیخ کشیدن، گره زدن، در زیر یوغ اوردن، جفت، اتصال، جفت شدگی، جفت ساز، سرپیچ