ردّ
licenseمعنی کلمه ردّ
معنی واژه ردّ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | rejection, pass, refusal, denial, trace, rebuff, rebuttal, veto, disapproval, disproof, contradiction, disavowal, abnegation, contestation, disapprobation, exception, repulse, reject | ||
عربی | الرفض، رفض، نبذ، شىء مرفوض، شىء منبوذ | ||
مرتبط | رد، طرد، عدم پذیرش، ردی، وازنی، مردود سازی، عبور، گذر، گذرگاه، راه، گدوک، امتناع، استنکاف، روگردانی، اباء، سر پیچی، انکار، تکذیب، حاشا، اثر، مقدار کم، نشان، طرح، رد پا، دفع، ضربت متقابل و تند، عمل متقابل، پس زنی، حق رد، رای مخالف، منع، نشانه مخالفت، مذمت، تقبیح، عدم تصویب، بی میلی، ابطال، دلیل رد، تناقض، تضاد، مغایرت، مخالفت، ضد گویی، چشم پوشی، کف نفس، فداکاری، رقابت، مرافعه، مناظره، بحی، سرزنش، استثنا، استثناء، اعتراض | ||
واژه | ردّ | ||
معادل ابجد | 204 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی ردّ | ||
پخش صوت |
رد دادن=هنک کردن،از کار افتادن مغز
ردی=آدم دیوانه،معمولا به افرادی گفته می شود که اور دوز کرده اند
رد شدن =عدم صلاحیت
rejection, pass, refusal, denial, trace, rebuff, rebuttal, veto, disapproval, disproof, contradiction, disavowal, abnegation, contestation, disapprobation, exception, repulse, reject
الرفض، رفض، نبذ، شىء مرفوض، شىء منبوذ
رد، طرد، عدم پذیرش، ردی، وازنی، مردود سازی، عبور، گذر، گذرگاه، راه، گدوک، امتناع، استنکاف، روگردانی، اباء، سر پیچی، انکار، تکذیب، حاشا، اثر، مقدار کم، نشان، طرح، رد پا، دفع، ضربت متقابل و تند، عمل متقابل، پس زنی، حق رد، رای مخالف، منع، نشانه مخالفت، مذمت، تقبیح، عدم تصویب، بی میلی، ابطال، دلیل رد، تناقض، تضاد، مغایرت، مخالفت، ضد گویی، چشم پوشی، کف نفس، فداکاری، رقابت، مرافعه، مناظره، بحی، سرزنش، استثنا، استثناء، اعتراض