شعر
licenseمعنی کلمه شعر
معنی واژه شعر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ترانه، چامه، چكامه، رباعي، غزل، قصيده، كلام مخيل، نظم | ||
متضاد | نثر | ||
انگلیسی | poetry, poem, verse, song, rhyme, balladry, poesy, rime | ||
عربی | شعر، أشعار، الصفة الشعرية، الإحساس الشعري، شِعر | ||
ترکی | Şiir | ||
فرانسوی | poésie | ||
آلمانی | poesie | ||
اسپانیایی | poesía | ||
ایتالیایی | poesia | ||
مرتبط | اشعار، فن شاعری، چامه سرایی، لطف شاعرانه، منظومه، چکامه، سرود، نغمه، تصنیف، اواز، قافیه، سجع، پساوند، سخن قافیه دار، قصیده، تصنیف سازی، شاعری، شبنم یخ زده، سرما ریزه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "شعر" به معنای ادبیات منظوم و موزون است و قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در زیر به مهمترین نکات نگارشی و قواعدی که مرتبط با این کلمه میباشند، اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به شکل صحیح از کلمه "شعر" در نگارش و سخنوری استفاده کرد. | ||
واژه | شعر | ||
معادل ابجد | 570 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | ša'r | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] | ||
مختصات | (شَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | Se'r | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی شعر | ||
پخش صوت |
1- متن قطعه بندی شده آهنگین و موزون در زبان فارسی، کلمه "شعر" به معنای ادبیات منظوم و موزون است و قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در زیر به مهمترین نکات نگارشی و قواعدی که مرتبط با این کلمه میباشند، اشاره میکنم: هجوم نیاوردن بر روی کلمات: کلمه "شعر" به صورت صحیح و با اعراب درست باید نوشته شود و از هرگونه غلط املایی یا نگارشی پرهیز شود. جنس کلمه: "شعر" یک نام و کلمهای مذکر است. بنابراین در استفاده از صفتها و قیدها باید به جنسیت کلمه دقت شود. نحو و ساختار جملاتی که شامل شعر هستند: استفاده از صفتها: میتوان بارها از صفات مختلف برای توصیف شعر استفاده کرد. مثلاً: "شعر عاشقانه"، "شعر سنتی"، "شعر مدرن". نوع نگارش: در نگارش آثاری که شامل شعر هستند، باید توجه داشت که شعر معمولاً در قالبهای مختلف (نظم، نثر، اشعار کلاسیک، محاورهای و...) ارائه میشود. با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به شکل صحیح از کلمه "شعر" در نگارش و سخنوری استفاده کرد.
2- حرف بیخود و غیر منطقی(مخفف ...شعر)
ترانه، چامه، چكامه، رباعي، غزل، قصيده، كلام مخيل، نظم
نثر
poetry, poem, verse, song, rhyme, balladry, poesy, rime
شعر، أشعار، الصفة الشعرية، الإحساس الشعري، شِعر
Şiir
poésie
poesie
poesía
poesia
اشعار، فن شاعری، چامه سرایی، لطف شاعرانه، منظومه، چکامه، سرود، نغمه، تصنیف، اواز، قافیه، سجع، پساوند، سخن قافیه دار، قصیده، تصنیف سازی، شاعری، شبنم یخ زده، سرما ریزه