فضولی
licenseمعنی کلمه فضولی
معنی واژه فضولی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | pry, intrusion, interference, officiousness, evil | ||
عربی | نقب، تطفل، تصيد، حدق بامعان، بحث عن الأسرار، إسترق النظر، بحث، التدخل في شئون الأخرين | ||
ترکی | meraklı | ||
فرانسوی | curieux | ||
آلمانی | neugierig | ||
اسپانیایی | curioso | ||
ایتالیایی | ficcanaso | ||
مرتبط | کنجکاوی، اهرم، دیلم، فضول، دخول سرزده و بدون اجازه، دخالت، فضولی در کار دیگران | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "فضولی" در زبان فارسی به معنای کنجکاوی یا دخالت در امور دیگران است. در نوشتار و نگارش این کلمه، توجه به برخی قواعد زبانی و نگارشی میتواند مهم باشد:
بهطور کلی، در استفاده از کلمه "فضولی" باید به سیاق جملات و مفهوم موردنظر دقت کرد تا ارتباط بهتری برقرار شود. | ||
واژه | فضولی | ||
معادل ابجد | 926 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | fozuli | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (فُ) [ ع - فا. ] (حامص .) | ||
آواشناسی | fozuli | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی فضولی | ||
پخش صوت |
این کلمه خیلی خوبه و برای در آوردن حرص طرف مقابل به کار میره کلمه "فضولی" در زبان فارسی به معنای کنجکاوی یا دخالت در امور دیگران است. در نوشتار و نگارش این کلمه، توجه به برخی قواعد زبانی و نگارشی میتواند مهم باشد: نوشتار صحیح: کلمه "فضولی" باید به همین شکل و با املای درست نوشته شود. جنس کلمه: "فضولی" یک اسم است و در برخی موارد به عنوان صفت نیز استفاده میشود. توجه داشته باشید که در جملات باید به درستی به کار رود. تلفظ: این کلمه به صورت "fazooli" تلفظ میشود. در گفتار، رعایت تلفظ صحیح در ارتباطات شفاهی اهمیت دارد. کاربرد: میتوان از "فضولی" در جملات بهطور مثبت یا منفی استفاده کرد. به عنوان مثال: مفاهیم مرتبط: علاوه بر فضولی، ممکن است با کلمات و عبارات دیگری مانند "کنجکاوی"، "دخالت" و "نظر دادن" در ارتباط باشد. بهطور کلی، در استفاده از کلمه "فضولی" باید به سیاق جملات و مفهوم موردنظر دقت کرد تا ارتباط بهتری برقرار شود.
pry, intrusion, interference, officiousness, evil
نقب، تطفل، تصيد، حدق بامعان، بحث عن الأسرار، إسترق النظر، بحث، التدخل في شئون الأخرين
meraklı
curieux
neugierig
curioso
ficcanaso
کنجکاوی، اهرم، دیلم، فضول، دخول سرزده و بدون اجازه، دخالت، فضولی در کار دیگران