گذشته
licenseمعنی کلمه گذشته
معنی واژه گذشته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيش، ديرين، ديرينه، سابق، قبل، قبل، قديم، ماسبق، ماسلف، ماضي، متقدم 2- سپري، منقضي | ||
انگلیسی | past, bygone, old, late, foretime, back, ago, the past | ||
عربی | الماضي، زمن الماضي، ماضي، ماض، سابق، غابر، منقض، فائت، منصرم، دال على الماضي، بعيدا، إلى أبعد، مارا به، الى ما وراء | ||
ترکی | geçmiş | ||
فرانسوی | le passé | ||
آلمانی | die vergangenheit | ||
اسپانیایی | el pasado | ||
ایتالیایی | il passato | ||
مرتبط | قبلی، سابق، قدیمی، ماقبل، ماورای، کهنه، دیرین، پیر، مسن، عتیق، دیر، مرحوم، اخیر، کند، تازه، پشت، عقبی، بدهی پس افتاده، پیش، قبل، گذشتن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گذشته" در زبان فارسی میتواند به عنوان اسم، صفت، و قید بهکار رود و قواعد نگارشی و صرفی خاص خود را دارد. در ادامه به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه میپردازم:
استفاده صحیح از این واژه و توجه به قواعد نگارشی مرتبط با آن، به وضوح و دقت نوشتار شما کمک میکند. | ||
واژه | گذشته | ||
معادل ابجد | 1425 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | gozašte | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (گُ ذَ تِ) (ص مف .) | ||
آواشناسی | gozaSte | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی گذشته | ||
پخش صوت |
بخش بسیار کوچکی از ابدیت که آشنایی معمولاً تأسفباری با آن داریم و بواسطۀ یک مرز متحرک که «حال» نامیده میشود از بازهای تخیلی به نام «آینده» جدا میشود. کلمه "گذشته" در زبان فارسی میتواند به عنوان اسم، صفت، و قید بهکار رود و قواعد نگارشی و صرفی خاص خود را دارد. در ادامه به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه میپردازم: استفاده به عنوان اسم: قید زمان: صفت: نحوه نوشتار: ترکیبات: اشتقا و مفاهیم مرتبط: استفاده صحیح از این واژه و توجه به قواعد نگارشی مرتبط با آن، به وضوح و دقت نوشتار شما کمک میکند.
1- پيش، ديرين، ديرينه، سابق، قبل، قبل، قديم، ماسبق، ماسلف، ماضي، متقدم
2- سپري، منقضي
past, bygone, old, late, foretime, back, ago, the past
الماضي، زمن الماضي، ماضي، ماض، سابق، غابر، منقض، فائت، منصرم، دال على الماضي، بعيدا، إلى أبعد، مارا به، الى ما وراء
geçmiş
le passé
die vergangenheit
el pasado
il passato
قبلی، سابق، قدیمی، ماقبل، ماورای، کهنه، دیرین، پیر، مسن، عتیق، دیر، مرحوم، اخیر، کند، تازه، پشت، عقبی، بدهی پس افتاده، پیش، قبل، گذشتن