واژه نامه مازندرانی
licenseمعنی کلمه واژه نامه مازندرانی
معنی واژه واژه نامه مازندرانی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | mazandarani glossary | ||
عربی | mazandarani glossary | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) برای نوشتن "واژهنامه مازندرانی" بر اساس قواعد فارسی و نگارشی، میتوانید به نکات زیر توجه کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید از واژهنامه مازندرانی به شکل صحیح و مؤثر استفاده کنید. | ||
واژه | واژه نامه مازندرانی | ||
معادل ابجد | 478 | ||
تعداد حروف | 17 | ||
منبع | واژگان عامیانه | ||
نمایش تصویر | معنی واژه نامه مازندرانی | ||
پخش صوت |
گی بَخِر : خفه شو برای نوشتن "واژهنامه مازندرانی" بر اساس قواعد فارسی و نگارشی، میتوانید به نکات زیر توجه کنید: فاصلهگذاری: در ترکیب "واژهنامه"، باید بین "واژه" و "نامه" فاصله وجود داشته باشد. این امر نشاندهنده این است که این دو کلمه یک ترکیب جدید را تشکیل میدهند. نگارش صحیح: بهطور کلی، واژهها و عبارات را باید بهدرستی و به شکل صحیح نوشته و از اشتباهات املایی پرهیز کرد. استفاده از عناوین و حروف اضافه: در عناوین مانند "واژهنامه مازندرانی"، میتوان از حروف اضافه مانند "از" یا "برای" در جملات که این واژهنامه را توصیف میکند، استفاده کرد. نحو صحیح جملات: اگر بخواهید جملهای با این عبارت بسازید، به ساختار درست جملات توجه کنید. برای مثال: "این کتاب یک واژهنامه مازندرانی است." با رعایت این نکات، میتوانید از واژهنامه مازندرانی به شکل صحیح و مؤثر استفاده کنید.
گی نَخِر : حرف نزن
گی بَخِردی : دروغ میگی
مِه گی رِِِه خِرنی : انقد هارتو پورت نکن
بوور گی بَخِر : برو گم شو
گی بَخِردِمه : اشتباه کردم
شِه گی رِِه خِرنه : خسیسه
گی خاری چه کنّی؟ : چرا دخالت میکنی؟
گی وِنه دِله دَنیه : چیزی توش نیست
گی به دِله : بد مصب
گی بَیه بوردِه : له شد رفت
گی خار سگ : آدمه سخن چین
گی دله نَخُد تیم:فضول همه جا
گی به کله پر: پدر سوخته
گی به روح بیّه: به درک واصل شد
گی ره با قاشوق جاپونی خرنه: خیلی کلاس می زاره
شه سره شل گی بزو: به سرش ژل زده
آقا من ته گی هستمه: آقا من کو چیکتم
اتی بمرده گی ره مونه: خیلی شل و فس فس می باشد
ونه رنگ خوده گی: رنگش پریده
mazandarani glossary
mazandarani glossary