ذی حساب
licenseمعنی کلمه ذی حساب
معنی واژه ذی حساب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | حساب، محاسبة، اعتبار، تقرير، رصيد، قصة، قيمة، سبب، حساب في المصرف، ربح، أهمية، بيان بالأسباب، تفسير لسلوك المرء، علل، قدم بياناعن، اعتبر، تسبب في مقتل شخص | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ذیحساب" به معنای شخصی است که مسئولیت حسابها و امور مالی را بر عهده دارد. در استفاده از این کلمه در نگارش فارسی، باید به نکات زیر توجه کرد:
مثال استفاده:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ذیحساب" به درستی در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | ذی حساب | ||
معادل ابجد | 781 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
مختصات | (حِ) [ ع . ] (اِمر.) | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی ذی حساب | ||
پخش صوت |
مأموری است که بموجب حکم وزارت امور اقتصادی و دارائی از بین مستخدمین رسمی واجد صلاحیت به منظور اعمال نظارت و تأمین هماهنگی لازم در اجرای مقررات مالی و محاسباتی در وزارتخانه ها و موسسات و شرکتهای دولتی و دستگاههای اجرائی محلی و موسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی به این سمت منصوب می شود و انجام سایر وظایف مشروحه زیر را بعهده خواهد داشت : کلمه "ذیحساب" به معنای شخصی است که مسئولیت حسابها و امور مالی را بر عهده دارد. در استفاده از این کلمه در نگارش فارسی، باید به نکات زیر توجه کرد: نحوه نوشتار: کلمه "ذیحساب" با "ذی" و "حساب" نوشته میشود و همچنین باید به وجود "تشدید" در حرف "ح" توجه کرد. معمولاً "ذی" به معنی "دارای" یا "دارنده" است. فاصله و نشانهگذاری: "ذی" و "حساب" از یکدیگر با یک نیمفاصله () جدا میشوند. بنابراین به صورت صحیح به شکل "ذیحساب" نوشته میشود. نقش دستوری: "ذیحساب" به عنوان اسم استعمال میشود و معمولاً در جملات به عنوان فاعل یا مفعول قرار میگیرد. استفاده در متن: بهتر است کلمه "ذیحساب" در زمینههای مربوط به مالی، حسابداری، یا اداری استفاده شود. همچنین میتوان به عنوان لقبی برای افرادی که در این حیطه فعالیت میکنند، به کار برد. مثال استفاده: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ذیحساب" به درستی در نوشتار خود استفاده کنید.
1-نظارت بر امورمالی و محاسباتی و نگاهداری و تنظیم حسابها بر طبق قانون و ضوابط و مقررات مربوط و صحت و سلامت آنها .
2-نظارت بر حفظ اسناد و دفاتر مالی .
3-نگاهداری و تحویل و تحول وجوه و نقدینه ها و سپرده ها و اوراق بهادار .
4-نگاهداری حساب اموال دولتی و نظارت بر اموال مذکور
حساب، محاسبة، اعتبار، تقرير، رصيد، قصة، قيمة، سبب، حساب في المصرف، ربح، أهمية، بيان بالأسباب، تفسير لسلوك المرء، علل، قدم بياناعن، اعتبر، تسبب في مقتل شخص