سر به سوی کاری برداشتن
license
98
1667
100
معنی کلمه سر به سوی کاری برداشتن
معنی واژه سر به سوی کاری برداشتن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | head | ||
عربی | رئيس، رأس، قائد، زعيم، رأسية، قمة، رأس الإنسان، منبع، رغوة، أعلى الشئ، سنبلة، الرأس جزء من آلة، الجزء ألاعلى من السرير، صدر الشىء، المكتب الرئسي، مقام الزعامة، مقدم السفينة، وجه القطعة النقدية، ترأس، قاد، تزعم، تصدر، تقدم، توج برأسية، حصد، ركل كرة، واجه، رأسي، ذا رأسا | ||
واژه | سر به سوی کاری برداشتن | ||
معادل ابجد | 1531 | ||
تعداد حروف | 18 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی سر به سوی کاری برداشتن | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
head
رئيس، رأس، قائد، زعيم، رأسية، قمة، رأس الإنسان، منبع، رغوة، أعلى الشئ، سنبلة، الرأس جزء من آلة، الجزء ألاعلى من السرير، صدر الشىء، المكتب الرئسي، مقام الزعامة، مقدم السفينة، وجه القطعة النقدية، ترأس، قاد، تزعم، تصدر، تقدم، توج برأسية، حصد، ركل كرة، واجه، رأسي، ذا رأسا