سنگ نگاره
licenseمعنی کلمه سنگ نگاره
معنی واژه سنگ نگاره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | stone | ||
عربی | حجر، حصى، حصوة، نواة، فص، حجارة كريمة، صخر صغير، نصب تذكاري، مسلة، الحجر وحدة وزن بريطانية، رجم، صقل، نزع النوى، إستخرج الحصوة من الكلية، بلط، شحذ، رجم بالحجارة، فرك، رمى بالحجارة، حجري | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سنگنگاره" ترکیبی از دو واژه "سنگ" و "نگاره" است. در زبان فارسی برای ترکیب دو واژه، قواعد خاصی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم:
اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا دستور زبان و نگارش این کلمه دارید، بفرمایید تا توضیحات بیشتری ارائه دهم. | ||
واژه | سنگ نگاره | ||
معادل ابجد | 406 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی سنگ نگاره | ||
پخش صوت |
به هر تصویر و نگارشی بر روی سنگ، سنگ نگاره می گویند. اگر تصویر یا نوشته حکاکی شده باشد petroglyph و اگر نقاشی شده باشد Pictograph می گویند. معمولا انسان های نخستین برای انتقال پیام از آنها استفاده می کرده اند که نمونه های رنگین نگاره ها، در غار ها و نمونه های حکاکی شده در درون و بیرون غار ها قابل مشاهده اند. نمونه های نقاشی شده ها در غار های میر ملاس، دوشه و یافته در لرستان و نرگسلو در بجنورد و نمونه های حکاکی شده در تیمره قابل مشاهده اند. کلمه "سنگنگاره" ترکیبی از دو واژه "سنگ" و "نگاره" است. در زبان فارسی برای ترکیب دو واژه، قواعد خاصی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم: نقطه گذاری: در کلمههای ترکیبی مانند “سنگنگاره”، یک خط تیره (-) بین دو قسمت کلمه قرار میگیرد. این خط تیره نشاندهنده ترکیب دو واژه است و به فهم بهتر کمک میکند. نوشتار صحیح: کلمات ترکیبی باید به صورت صحیح و با رعایت قواعد املایی نوشته شوند. برای مثال، "سنگنگاره" به این صورت نوشته میشود و نه به شکلهای دیگری مثل "سنگ نگاره" یا "سنگنگاره". معنی کلمه: "سنگنگاره" به معنای تصاویر یا نقوشی است که بر روی سنگها ایجاد میشوند و معمولاً به عنوان آثار باستانی یا هنری شناخته میشوند. قواعد صرف و نحو: بسته به ساختار جمله، ممکن است "سنگنگارهها" یا "سنگنگارهای" نیز به کار بروند که این ها به ترتیب جمع و صفت نکره میباشند. اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا دستور زبان و نگارش این کلمه دارید، بفرمایید تا توضیحات بیشتری ارائه دهم.
stone
حجر، حصى، حصوة، نواة، فص، حجارة كريمة، صخر صغير، نصب تذكاري، مسلة، الحجر وحدة وزن بريطانية، رجم، صقل، نزع النوى، إستخرج الحصوة من الكلية، بلط، شحذ، رجم بالحجارة، فرك، رمى بالحجارة، حجري