سید طه کمالی زاده
licenseمعنی کلمه سید طه کمالی زاده
معنی واژه سید طه کمالی زاده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | seyed taha kamalizadeh | ||
عربی | سيد طه كاماليزاده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) برای نگارش صحیح نام «سید طه کمالیزاده» در زبان فارسی و رعایت قواعد نگارشی، به نکات زیر توجه کنید:
به طور کلی، نگارش صحیح نام «سید طه کمالیزاده» به این شکل است و باید بر استفاده از قواعد نگارشی و دقت در نوشتار تاکید شود. | ||
واژه | سید طه کمالی زاده | ||
معادل ابجد | 206 | ||
تعداد حروف | 14 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی سید طه کمالی زاده | ||
پخش صوت |
شیخ سید طه کمالی زاده نقشبندی
1-تاریخچه زندگی وسلسله نسب:
شیخ شهاب الدین سید طه کمالی زاده نقشبندی فرزند شیخ سید علاءالدین حسینی نقشبندی از دودمان شیخ کمال الدین و از نوادگان سید رسول حسینی و از احفاد شیخ سید محمد زاهد خضری معروف به پیر خضر شاهویی می باشد،که در صده هفتم هجری شمسی در منطقه اورامانات کردستان ایران از عرفا و متشرعین برجسته به شمار می آمده است . شیخ سید طه از جد خود یعنی شیخ محمد زاهد سلسله نسبت خود را به امام علی النقی(رض) از امامان خاندان اهل بیت و نواده امام علی ابن موسی الرضا(رض) می رساند و از ایشان به امام جعفر بن محمد صادق منتسب می گردد (مریدان این خاندان به همین دلیل و به علت مذهب شافعی شیخ او را هم از فرزندان فاطمه وعلی (رضی الله عنهما) و هم از دودمان ابوبکر صدیق (رض)خلیفه اول پیامبر اسلام می دانند زیرا امام صادق از مادر به قاسم بن محمد و از او به ابی بکر صدیق یار غار رسول الله واولین کسی که طبق حدیث صحیح در صحیح بخاری بعد از نبی اسلام زمین در قیامت برایش شکافته گشته و تنها در مقابل جلال الله خدای قادر مطلق خواهد ایستاد متصل می شود). شیخ کمالی زاده در یکی از روزهای ماه می سال 1924 میلادی مصادف با خرداد ماه سال 1303هجری شمسی و مطابق با ماه ذی القعده سال1343هجری قمری در روستای خلان از دهات شهرستان چومان استان اربیل کردستان عراق دیده به جهان گشود. ایشان اولین فرزند پسر خانواده بود و از این جهت مورد توجه خاص پدرش که در آن زمان وظیفه ارشاد و ریاست خانواده را بر عهده داشت قرار گرفت .
خانواده شیخ یکی از خاندانهای اصیل کردستان ایران به شمار می رفتند و هم از لحاظ مذهبی و هم از لحاظ سیاسی مورد توجه بزرگان واقوام مختلف ایرانی و عراقی اعم از کرد و آذری وترک و عرب و فارس قرار گرفته بودند .بنیان این خانواده را شخصی به نام سید کمال الدین حسینی بنا نهاد که خود در سال 1807 میلادی در شهر اشنویه آذربایجان ایران متولد شد او پس از گذراندن دروس مذهبی و علمی آن زمان به شهر پیرانشهر(خانه سابق) روستای خالدار مراجعت کرد ودر آن روستا به کشاورزی مشغول گشت ، سید کمال الدین در دوران جوانی به واسطه دوستان خود با مولانا خالد شهرزوری (ضیاءالدّین ابوالبهاء مولانا خالد بن احمد بن حسین ذوالجناحین شهرزوری(متولد1190ه.ق ـ 1158 ه.ش - 1779میلادی))آشنا گردید وحدودا در سن 19 سالگی با ایشان در مدرسه استاد خود شیخ سید طه حکاری نقشبندی در روستای نهری استان حکاری ترکیه ملاقات کرد .وچون شیخ طه نهری از خلفای او در طریقه نقشبندی بود،مولانا خالد دستور داد تا شیخ نهری در تربیت دینی و اخلاقی سید کمال نهایت دقت و حساسیت را نشان دهد و او را برای ارشاد وتبلیغ طریقت آماده نماید،شیخ نهری نیز با توجه به دستورات مولانا خالد ،نهایت دقت و حساسیت را در تربیت صحیح و اعتلای شخصیت شیخ هادی الدین انجام داد و او را به یکی از علمای سرشناس دین وشریعت تبدیل نمود .
بعد از مدتی شیخ کمال دروس خود را نزد استادش به اتمام رساند و در ضمن توانست خلافت و اجازه ارشاد را از دست سید طه نهری دریافت نماید ودر طریقه نقشبندی مشغول تبلیغ شود ،شیخ کمال در سال 1832به شهر و دیار خود شهر پیرانشهر و روستای خالدار بازگشت و مشغول تبلیغ شد .شیخ کمال پس از وفات مولانا خالد وشیخ سید طه نهری(قدس الله اسرارهما)با فرزند ارشد استادش یعنی شیخ عبید الله نهری که جانشین پدر شده بود بیعت نمود ودر سال 1880وپس از مدتی به استان اربیل کردستان عراق مهاجرت نمود و روستایی را در اطراف شهر چومان و نزدیک مرز ایران به نام زینوه بنیان نهاد و این ده بعدا به نام زینوه شیخی مشهور گشت .ایشان همراه با شیخ عبید الله در قیام علیه دولت روسیه شرکت کرد و ضمنا پس از فتوحات شیخ نهری در مقابل دولت روسیه تصمیم گرفتند ،با دولت قاجاری ایران یعنی ناصر الدین شاه نیز وارد جنگ شوند ،چون اعتقاد داشتند بزرگترین عامل نفوذ روسیه در منطقه دولت بی لیاقت قاجار است که مسبب قتل وکشتار مردم کرد وآذری منطقه آذر بایجان به شمار می رود ،لذا در سال1880به اطراف شهر رضاییه سابق وارومیه کنونی لشکر کشی کردند و بدون نبرد خاص و ورود به شهر طی توطئه ای که برای اولین بار توسط دولت قاجار و پادشاهی عثمانی طراحی شده بود با نقشه ای توسط سلطان عبد الحمید دوم به استانبول فرا خوانده شدند و پادشاه عثمانی کلیه اعضای قیام از جمله شیخ عبید الله و پسرش سید عبدالقادر و شیخ سید کمال و فرزندش سید عبدالله را به ترتیب به طائف و کرکوک تبعید کرد ،شیخ عبید الله در سال1883 میلادی در شهر مکه وهنگام ادای مناسک حج تمتع وفات یافت و بلافاصله سلطان عثمانی دستور آزادی تبعید شدگان قیام 1880را صادر کرد و بدین سبب شیخ کمال و فرزندش سید عبدالله(شیخ جلال) از تبعید کرکوک بازگشتند و دوباره توانستند در روستای خود که دو سال از آن دور بودند به وظیفه ارشاد و تبلیغ ادامه دهند .
شیخ بزرگ توانست بیش ار صد سال عمر کند وبسیاری از مردم ایران وعراق را به طریقه نقشبندی دعوت نماید ،ودر این راه از هر رنج و ناراحتی به سود سرای باقی و توشه آخرت استفاده کند و سرانجام خورشید زندگی این شخص بزرگ ومرشد عالی مقام و عارف راستین در سال 1910میلادی در روستای زینوه شیخی غروب کرد و فرزند دوم او یعنی سید عبدالله جلال الدین به جانشینی او انتخاب شد و تمام مریدان این طایفه و فرزندان شیخ کمال و نوادگان سید رسول جد شیخ،با او بیعت کردند و در مسجد روستای زینوه مراسمی را با حضور علمای منطقه و حضور شیخ عبدالقادر نهری رئیس خانواده سادات نهری برگزار کردند ، در این مراسم رسما با شیخ جلال بیعت به عمل آمد و بلاخره این شیخ نیز پس از پنج سال از رحلت پدرش و تبلغ و ارشاد در راه اسلام در یکی از سفرهای خود به روستاهای اطراف شهر چومان کردستان عراق به علت حمله قلبی دار فانی را وداع کرده و در سال 1915به لقاءالله پیوست.
پس از وفات شیخ سید عبدالله جلال الدین(رحمه الله) فرزند او وتنها پسرش به نام سید علاءالدین در سن 19 سالگی به سر می برد و می بایستی طبق وصیت شیخ مرحوم وتایید علمای منطقه به عنوان جانشین خاندان شیخ کمال انتخاب می شد ،فلذا تمام علمای دینی منطقه و بزرگان و عموها و عموزاده ها در روستای زینوه شیخی دوباره در مسجد شیخ کمال جمع شده و با رای همگی اعضای خانواده و مشایخ طریقت وعرفان در منطقه و طبق وصیت شیخ جلال ،فرزند او سید علاءالدین به جانشینی انتخاب گردید و موظف شد طبق قرآن وسنت سنیه رسول الله و روش اصحاب وتابعین و صلحا و ائمه اطهار رفتار نموده و در این راه از هیچ کوششی دریغ ننماید . واما شیخ علاءالدین در سال 1896میلادی ،1275ه.ش،1313ه.ق در روستای زینوه شیخی متولد شد و پس از اتمام دوران کودکی، شروع به یادگیری قرآن و دروس علمی آنزمان در روستای زینوه نموده و بعد از سن بلوغ به همراه پدر خود طبق ادعای فرزندش سید عبدالرحمن حسینی نقشبندی ،نویسنده کتاب سادات نقشبندی در تعدادی از غزوات بر علیه قوای روس شرکت کرده و در آن سن کم با تمام قوا در راه نجات ملت خود در مقابل قوای بیگانه تلاش وافری نمود.شیخ علاءالدین در سنین جوانی با یکی از عموزاده های خود ازدواج نمود و روستای محل اقامت خود را از روستای اجدادش یعنی زینوه شیخی به کمی دورتر از آن ده منتقل کرده و روستایی به نام خلان که سر راه جاده ارتباطی روستای زینوه به شهر چومان می باشد را بنا نهاد .
دوران زندگی شیخ علاءالدین یکی از پر برکت ترین و بهترین دوران حیات مشایخ این خانواده به حساب می آید ،شخصیت او مانند اجدادش کاملا منطقی وبشر دوستانه بود و از اینرو افراد بسیاری توسط شیخ محی الدین سید علاءالدین(ره) هدایت یافته و از جهل و خرافه و بی خبری به شاهراه هدایت و دریای شریعت واصل گردیدند . منزل وخانقاه او همه روزه از میهمانان و زائرین و فقرا ومساکین پر بود و از اقصا نقاط منطقه از جمله دهات ایران وترکیه و عراق و حتی کشورها عربی به دیدار این پیر بزرگ می شتافتند ،لیست علما و روشنفکران و مشایخ اهل سنت و تشیع که با دیدی بسیار تیزبین و عقلائی مقام ومنزلت و روح بلند وی را درک کرده بودند از حوصله این مقال خارج است ولی افرادی همچون علامه محمد صواف ، آیت الله حکیم ، آیت الله زنجانی ، علامه مردوخی کردستانی ، شیخ محمد علوی مالکی مکی و بسیاری از بزرگان علم وشریعت و عرفان و طریقت از دوستان صمیمی وی بشمار می رفتند که این موضوع از نامه هایی که بین آنها ردوبدل شده و اکنون نیز باقی مانده به روشنی مشخص می شود و جالب اینکه در تمام دیدارها و نامه های شیخ، نزدیکی افکار و عقاید و تقریب مذاهب و فرق اسلامی بنا بر سنت پاک رسول الله همواره مورد توجه طرفین قرار گرفته و به نتایجی مفید و عملی ختم شده است.
شیخ علاءالدین(ره)در زمان سلطنت ملک فیصل اول که از سال 1921میلادی شروع شد چندین بار به بغداد مسافرت کرده و در آنجا مورد استقبال بزرگ اشراف وسادات بغداد یعنی سید عبدالرحمن گیلانی قرار گرفته وبا علما وبزرگان اهل سنت اعم از دانشمندان وروشنفکران و ادیبان وشخصیت های سیاسی دیدارهای موفقی داشت ،تا اینکه در سال 1923دیداری را شخصا با ملک فیصل اول پادشاهی دولت نوپای شاهنشاهی عراق در کاخ سلطنتی وی ترتیب داد ،که به گفته خود شیخ(ره) این دیدار بسیار صمیمی رودررو ومبارک برای ملت مظلوم و رنجدیده کردستان بود در این دیدار ملک فیصل ایشان را با احترام به کاخ حکومتی خود ومحل بار عام آورده و با بزرگان و علمای عراق عرب آشنا کرده و شیخ را نیز با لقب و اوصاف واسلاف به آنان معرفی نمود . چندی بعد از این ملاقات و به علت امضای قرارداد لویزان(1923م)دولت ترکیه از شهر موصل وسرحدات جنوبی خود با عراق صرف نظر نمود و این شهر و قسمتی از جنوب ترکیه به خاک عراق ملحق شد در این اثنا اختلاف شدیدی میان دولت شاهنشاهی ایران و دولت پادشاهی عراق بر سر تعیین دقیق حدود مرزی فیما بین ایجاد شد و در پی تلاشهای وزرای خارجه دول متبوع،کارشناسان به نتیجه خاصی برای تعیین سرحدات نرسیدند. فلذا دولت ایران وعراق تصمیم گرفتند دو نفر از علمای منطقه را برای حل وفصل مسئله به محل منازعه فرستاده و به این قائله خاتمه دهند. دولت ایران آیت الله سید حسین عرب باغی ساکن شهر رضاییه(ارومیه کنونی)را برای این امر انتخاب نمود و دولت عراق جناب شیخ علاءالدین حسینی نقشبندی را به عنوان نماینده دولت عراق معرفی کرد و قرار شد طرفین در محل مورد مناقشه که حدود160کیلومتر طول داشت حاضر شوند و رای خود را صادر نمایند،ولی آیت الله عرب باغی به علت کسالت و کهولت سن تلگرافی را به شیخ سید علاءالدین و دولت ایران فرستادند بدین مضمون که {اینجانب با رای خود برادر وسرورم جناب شیخ علاءالدین که از اولاد امام حسین(رض) و از علمای مطاع در ایران وعراق است را به عنوان نماینده خود بر می گزینم و با او بیعت می کنم که هر چه ایشان بفرمایند رای من خواهد بود.} پس از این ماجرا شیخ مرحوم(قدس) به منطقه حاج عمران رفته حکم خود را به این شکل صادر نمودند:{در آنجاها که کوههای چسبیده به هم در خاک دو کشور وجود دارد و بالاخص در آن منطقه که مورد اختلاف است آنرا ملاک عمل خود قرار دهند، پس مسیر آب از طرف مشرق این کوهها که روبه ایران سرازیر است جزو خاک ایران و مجرای آب از طرف مغرب آنها که روبه عراق است جزو کشور عراق باشد } بعد از اعلام رای شیخ کارشناسان نیز این نظر را تایید کرده و در آرشیو اسناد مرزی دو کشور به ثبت رسید.
پس از این ماجرا ملک فیصل سفری را به اربیل انجام داد وطی آن جاده بین اربیل- حاج عمران-ایران را افتتاح نمود و در این سفر مهمان شیخ علاءالدین در منطقه حاج عمران و روستای خلان شد . پس از پایان سفر در اقامتگاه خود در نزدیکی مرز ایران به پا خواسته و از شیخ بخاطر پذیرایی از مهمانان و وزرا و وکلای دولت عراق تشکر وقدردانی نموده از ملت کرد به عنوان جزء لاینفک کشور عراق یاد کرد. این ارتباط نزدیک حضرت شیخ با خاندان سلطنتی هاشمی سبب شد که ملت کرد در سالهای سلطنت این سلسله از امنیت وآرامش نسبی برخوردار شوند و جنگ وتاراج و قتل وکشتار به طور ملموسی بین اعراب واکراد عراق تعطیل شود، علی رغم اینکه افرادی در بین وزرا و وکلای عراق بودند که از هر گونه رابطه با اکراد به علت خوی نژادپرستانه عربی خود جلوگیری می کردند و اوضاع را هر از چندگاه مشوش می نمودند ولی در عین حال وجود شیخ علاءالدین وارتباط صمیمی وی با دولت عراق بین سالهای 1921-1958برکات بسیار شگرفی برای ملت کرد عراق به همراه داشت و وظیفه ایشان در این میان اصلاح ذات البین ومصالحه میان رهبر شورشیان کردستان یعنی ملامصطفی بارزانی ، برادر مرحومش شیخ احمد بارزانی نقشبندی و دولت عراق بود. که در این مسئولیت از هر گونه رک گویی وصداقت وراستی قول در مقابل خواسته های نا معقول روسای ارتش عراق دریغ نورزید.
سخنان پند آموز وآینده نگرانه شیخ علاءالدین هم اکنون نیز در منابع تاریخی کشور عراق به عنوان نصایح و ایده های متعالی و به دور از مادی گرایی و مزدور گری به حساب می آید،طوری که تعجب همه روشنفکران و محققان را بر انگیخته و علت آن ارتباط صمیمی وی با خانواده سلطنتی علوی هاشمی و در عین حال رابطه برادرانه وی با خانواده رهبر قیام کردستان یعنی شیخ مصطفی بارزانی وبرادرش شیخ احمد می باشد. شیخ می توانست با همکاری با دولت عراق و تحریک مریدانش و مقابله با قیام کردستان مانند روسای قبایل کرد، جیره خوار دولت شود ولی هدف این خاندان و بزرگان و مشایخ جز اصلاح ذات البین ومصالحه ملت و امت اسلام چیز دیگری نبوده ونیست . پس باید گفت همین نکته باعث شد قداست و کرامت خاندان شیخ کمال در طی سالیان متمادی همچنان حفظ شده در میان توده های مردم جای خود را گرمتر و گرمتر کند. این موضع وجبهه گیری خاندان شیخ کمال در قضایای امت اسلام و ملت ایران وعراق وترکیه انسان را به یاد حدیث رسول الله محمد مصطفی (ص) می اندازد که خطاب به نوه اش حضرت امیرالمومنین حسن(رض)فرمود:(انُّ ابنی هذاسیّد،ولعلّ اللّه ان یصلح به بین فئتین عظیمین من المسلمین)(این پسر من سید است و امید است که خداوند به وسیله او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار کند). آری مصالحه حضرت امام حسن(رض) با معاویه باعث شد که تمام درهای جنگ و کشتار بین مسلمین تا مدتی بسته شود و جهان اسلام از درون تضعیف نشود ، در اینجا این نکته نمود می کند که هدف اسلام و بزرگان اولاد فاطمه زهرا و سادات علوی همواره بر پایه صلح و جلو گیری از خونریزی و هرج و مرج بوده و هست و در طول حیات صلحای این خاندان جز در راه نجات اسلام از تحریف و بدعت و دشمنان خارجی قیامی بر علیه مسلمانان صورت نگرفته است . مشایخ این خاندان به خصوص شیخ علاءالدین(ره) نیز همواره از در مصالحه و اصلاح ذات البین برآمده و برای اینکه قومیت ها وقبایل کشورهای منطقه را متوجه خطر خارجی که همانا دول استعمارگر و متمرد اروپایی و امریکایی و شوروی می باشند بکند از هیچ تلاشی دریغ نکرده و سخنانش را بر این اساس که ملت مسلمان باید از اختلاف دور شده و با اتحاد در مقابل استعمار از امنیت برخوردار شوند، ایراد نموده است.
در سال 1958 م ،انقلابی بر علیه خاندان سلطنتی هاشمی صورت گرفت و شخصی به نام عبدالکریم قاسم بر عریکه قدرت نشست و هرج ومرج و ناآرامی تمام عراق را فرا گرفت. متعاقبا خاک کردستان نیز کاملا آشفته شد و فرماندهان عالی رتبه ارتش عراق به زور بمب و اسلحه در صدد برآمدند که تمام خاک کردستان را به هر قیمتی که هست از وجود دولتهای خودمختار پاک کرده وتمام خواسته های نژادپرستانه خود را جامه عمل بپوشند .در همین راستا وبه سال 1961هواپیماهای ارتش عراق روستای زیبای خلان را با موشک های هوا به زمین و موشک های زمین به زمین بمباران کردند و یک فروند موشک هم در نزدیکی اتاق استراحت شیخ علاءالدین به زمین برخورد کرده ولی عمل نکرد به گفته مریدان شیخ، وی به هنگام ادای صلاه الضحی بود که حمله زمینی و هوایی شروع شد و به هنگام اصابت موشک در حال ادای نماز بود اما موشک عمل نکرد وشیخ بلافاصله بعد فراغت از نماز برای جلوگیری از خسارات بیشتر دستور داد کلیه افراد خانواده و اهالی روستا آماده حرکت شوند، مردم روستا از راه زمین به سوی ایران و روستای گزگسک حرکت کردند . بعد از ورود به ایران پناهندگی او و خانواده مورد قبول دولت ایران واقع شد وبه هنگام ورود به ایران مورد استقبال مردم منطقه و مسئولین دولتی قرار گرفت و در روستای گزگسک ساکن گردید . پس از چندی شاهنشاه ایران که در آن زمان محمدرضا شاه بود برای بررسی اوضاع منطقه وخوش آمدگویی به شیخ علاءالدین وارد پیرانشهر شد و طی یک دیدار رسمی در آن شهر از جناب شیخ بخاطر حضور در ایران تشکر نمود .شیخ در سالهای 1948-1953-1955-1959نیز از ایران دیدار کرد.
پس از پناهندگی شیخ علاءالدین(قدس) به ایران دولت عراق ورهبر انقلاب عبدالکریم قاسم از این موضوع مطلع گردید و فورا دستور داد سید عبدالرحمن حسینی فرزند شیخ علاءالدین که در وزارت نفت مشغول بود احضار شود ،رهبر انقلاب عراق در این دیدار از فرزند شیخ خواست که فورا به خاک ایران رفته و پدرش را دوباره به ایران بازگرداند .شیخ بعد از اطلاع از خواسته عبدالکریم قاسم به علت عمق فاجعه و ویرانی شدیدی که از این حمله عاید روستاهای شمال عراق شده بود از بازگشت به خاک عراق امتناع کرده و در ایران ماندند. ولی به گفته فرزند شیخ علاءالدین جناب سید عبدالرحمن ، فردی که دستور بمباران را صادر کرده بود توسط رهبر انقلاب عراق محکوم به زندان گردید اما با میانجی گری عده ای از ارتشیان و نظامیان و فرماندهان حزب بعث که بعدها زمینه سقوط و قتل رهبران انقلاب را فراهم آوردند این مدت زمان حبس برای فرمانده عملیات شمال عراق در سال 1961 به یک ماه تقلیل یافت . ولی وجود افرادی متعصب و حاقد در دولت انقلاب باعث شد آتش انقلابی نو به زودی روشن شود و در نهایت با کودتایی خونین علیه عبدالکریم قاسم، عبدالسلام محمد عارف موقتا به حکومت حزب بعث در عراق پایان داده شد وبه تاریخ 08/02/1963میلادی ارتشپد عبدالسلام محمد عارف از نظامیان عراق دولتی را به ریاست جمهوری خود بنیان گذاشت .
از سال 1961 تا 1964 شیخ علاءالدین مرحوم (قدس) در روستای گزگسک با کلیه اعضای خانواده و مردم روستای خلان ساکن گردید و از نزدیک با مریدان ومنسوبان خود در ایران دیدار کرد. به سال 1964م شیخ مرحوم به بیماری قلبی مبتلا گردید( احتمالا بیماری ایشان گرفته گی عروق کرونر قلب بود که در نهایت به وفات ایشان منجر گردید--از گردآورنده--) و برای معاینه و درمان به تهران مسافرت نمود . به هنگام ورود شیخ به تهران رادیو صدای ایران ورود ایشان را اعلام کرده و روزنامه های محلی این خبر را بازتاب گسترده ای دادند و پس از بستری شدن در یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران ،مقامات لشکری و کشوری ایران به دیدار وی آمده و از خداوند برای شیخ شفای عاجل خواستار شدند . ایشان پس از بهبو دی نسبی از بیمارستان مرخص شده و به روستای گزگسک بازگشتند . به هنگام تداوی در تهران سفیر عراق در ایران برای دیدار وی به بیمارستان آمده و پیام ارتشپد عارف را تقدیم نمود .در این پیام تصریح شده بود از شیخ بزرگوار خواستاریم که برای اصلاح و وساطت میان دولت عراق و ملا مصطفی بارزانی اقدام مقتضی را در اسرع وقت انجام دهید تا هرچه زودتر توافقی بین رهبر شورش کردستان و عبدالسلام عارف رییس جمهور دولت عراق انجام شود . بدین سبب پس از بازگشت از تهران زمینه های لازم برای دیدار با ملا مصطفی بارزانی انجام شده ونامه ای هم برای او ارسال گردید ،اما بلافاصله جاسوسان سفارت عراق مخصوصا همان شخصی که پیغام رییس جمهور عراق را در بیمارستان برای شیخ مرحوم رسانده بود ،مامورین ساواک را در جریان امر قرار دادند و متعاقبا دربار شاهنشاهی ایران از دیدار شیخ با ملا مصطفی مطلع گردید و چون خوی و ماهیت دربار شاهی ایران استبداد و ترس از مصالحه بین اقوام مسلمان بود به شدت از این ملاقات منفعل گردیده و سریعا تلگرافی را به مقامات استان آذربایجان ایران مخابره کردند که در این تلگراف تصریح شده بود به دستور ملوکانه شاهنشاه ایران شیخ علاءالدین حسینی ساکن روستای گزگسک پیرانشهر می بایست طی 48ساعت پس از رویت تلگراف خاک ایران شاهنشاهی را ترک نماید. در همان روز مسئولین امنیتی پیرانشهر به محل اقامت شیخ آمده و پیام دربار ایران را به اطلاع وی رساندند . شیخ پس از اطلاع از پیام دربار ایران به شدت متاسف شده و به ناچار در تاریخ 07/09/1964 خاک ایران را به مقصد روستای خلان ترک کردند و با استقبال مردم منطقه وارد روستای زیبای خلان و خانقاه ومسجد مبارک خود گردید . دولت عراق و شخص ملا مصطفی بارزانی از این اقدام شاه ایران اظهار تاسف نموده و از نیت پاک شیخ در راه اصلاح ذات البین قدردانی وتشکر کردند
یک ماه از برگشت شیخ به روستای خلان می گذشت که بار دیگر درد بیماری قلبی ایشان شدت یافت و سریعا به بغداد جهت مداوای بیماری منتقل گردید ودر منزل خصوصی فرزندش سید عبدالرحمن ساکن شد . در این اثنا دولت ایران از طریق سفارت ایران و شخص سفیر به دیدار شیخ در منزل خصوصی اش شتافتند تا پیغام شاهنشاه ایران را به وی ابلاغ نمایند . سرهنگ پژمان سفیر ایران تاکید کرد شاه ایران از این اقدام تاسف بار دربار ایران شدیدا ناراحت شده و پس از بازگشت از سفر خارج از کشور دستور داده عاملان ارسال این پیغام مجازات شوند و از شیخ علاءالدین عذرخواهی به عمل آید . حضرت شیخ به معذرت خواهی سفیر ایران پاسخ مثبت داده و فرمود : عذرخواهی از هر جهت که باشد مقبول و مورد احترام من است و من این عذرخواهی را از دولت ایران می پذیرم
ضمنا تاکید کرد :بنده شخصا می خواستم مابقی عمر خود را در ایران و کنار مریدان و منسوبان سپری نمایم ولی مثل اینکه تقدیر این چنین رقم زده است. پس از این ملاقات ارتشپد عبدالسلام عارف و تنی چند از مقامات عراقی نیز به دیدار شیخ شتافتند و مقرر گردید چند هفته بعد وبه شرط بهبود وضع جسمی ایشان دیدارها و مذاکرات فیما بین دولت عراق و شیخ علاءالدین جهت مصالحه با جنبش ملی کردستان عراق صورت پذیرد .
سه هفته بعد اولین ملاقات شیخ با رییس جمهوری عراق آغاز شد و این مباحثات طی چهار مرحله در بغداد و در کاخ ریاست جمهوری ادامه یافت و طی این گفتگوها گاهی مواضع نزدیک و گاهی بحث تند و مشاجره گونه انجام می پذیرفت که در آخرین جلسه عبدالسلام عارف در پاسخ شیخ در خصوص رعایت حقوق اکراد و اتحاد با شورشیان کرد خطاب به ایشان گفت: من قبل از اینکه عراقی و مسلمان و حتی انسان باشم یک عرب هستم و این مسئله را هیچگاه فراموش نخواهم کرد و در ابتدا منافع ملت عرب برایم اهمیت خواهد داشت . شیخ علاءالدین از این سخنان رییس دولت بسیار اندوهگین شده و خطاب به وی موضوع اولی الامر را بسیار شجاعانه و دلسوزانه تشریح فرمود که به نظرم حق مطلب را در مقابل سلطان جائر و ظالم ادا نموده است که دعوت می کنم به این منشور دینی و اسلامی که از زبان شیخ بیان شده توجه فرمایید :" آقای رئیس من به عنوان یک عراقی و یک فرد مقید به اسلام تمام تلاشم اصلاح امور امت اسلامی است ، به طور صریح به شما می گویم و انتظار دارم قبول فرمایید .این نظریه و ادعاهای شما علاوه بر اینکه هیچ خدمتی به شما نخواهد کرد بلکه از شروط شما برای اولی الامر بودن خواهد کاست. خداوند می فرماید " ... اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم " و نفرموده " واطیعو اولی الامر منکم " چون اطاعت ولی امر بالذات واجب نیست بلکه اطاعت از اولی الامر در ضمن اطاعت از خدا و رسولش آمده است و اگر از کسی که از خدا و رسول اطاعت می کند اطاعت شود مفاد آیه تکمیل می شود . جناب رئیس همه می دانیم طبق تفاسیر علمای عامه اهل سنت کلمه اولی الامر دارای مفهومی است که در بین پیشوایان مذهبی و زمامداران حکومتی بالاخص بعد از خلفای راشدین (رض) اختلاف نظر در آن پیدا شده است . علمای دینی باور دارند مقصود از آن کلمه پیشوایان دینی است ، چون علوم قرآنی و سنت نبوی و احکام شرع اسلام در دست آنهاست( پس از خلفای راشدین و اصحاب و تابعین-رضی الله عنهم- علوم دینی با علمای اسلام شناخته می شود ) پس آنها اولی الامر هستند . واز طرفی دیگر زمامداران و فرمانروایان مملکت خود را مستحق این لقب می دانند . نزاع وکشمکش بین این دو گروه از ابتدای حکومت امویان آغاز گردید تا سرانجام ولایت امر به دست حاکمان و پادشاهان و زمامداران افتاد و علمای دین را از میدان بدر کرد . و اولین ارزشی که در این میان قربانی گردید اسلام و نظم وانظباط اسلامی و احکام شرع بود . جناب رئیس من به شما می گویم رسول خدا از تعصب نژادی تمام امت را بر حذر داشته و همیشه بر میزان تقوای افراد اشاره نموده است و اگر اولی الامری بخواهد تابع رسول الله باشد باید در این زمینه از نبی اسلام تبعیت اکید نماید . جناب رئیس در قرآن اولی الامر فرموده که اسم جمع است و به تعداد زیادی ولی امر دلالت دارد و این نشان می دهد که اگر شما به این عصبیت و سخنان نژاد پرستانه ادامه دهید قاطبه ملت عراق دنبال ولی امر دیگری خواهند رفت و برای شما عواقب خطرناکی خواهد داشت .
حضرت شیخ که در حضور سران مملکتی عراق سخن می گفت با همراهی سرلشکر طاهر یحیی تکریتی توانستند قدری از تعصبات عبدالسلام عارف در خصوص ملت عرب بکاهند و وی را مجاب نمایند که عراق متشکل از طوایف و ملل غیر هم نژاد است که رئیس این ملت باید طبق قوانین اسلامی و بین المللی از تمام ملت با یک درجه اهمیت حمایت نموده و در راه رضای ملت خود از هر تلاشی فروگذار نباشد . در پایان جلسه مقرر گردید جلسه بعدی بزودی برگزار شده و در آن تصمیماتی جهت مصالحه با قیام کردستان اتخاذ گردد.
دو روز پس از آن ملاقات ، شیخ علاءالدین(قدس) بعلت تاثرات شدید روحی که از سخنان رئیس دولت عراق برایشان پیش آمده بود به گفته فرزندشان در بغداد که در لحظات پایان عمر شریف شیخ مرحوم همراه وی بود دوباره پس از ادای نماز صبح دچار حمله قلبی شده و سریعا در بیمارستان الکرخ بغداد بستری گردید و به دستور رئیس جمهور شورای پزشکی سریعا تشکیل شد ولی قبل از اینکه این شورا بتواند کاری انجام دهد قضای الهی و مامور قبض ، روح شریف و ملکوتی شان را چاشتگاه روز دوشنبه نهم جمادی الاول سال 1385 هجری قمری مصادف با 17 شهریور سال 1344 هجری شمسی و 8 سپتامبر 1965 میلادی توفی نموده وبه رفیق اعلی رساند و این سنت الهی در مورد این شخصیت بزرگ جهان اسلام نیز تحقق یافت .
بلافاصله کالبد مطهر شیخ محی الدین سید علاءالدین (رحمه الله) از بیمارستان به منزل شخصی وی در منطقه قبرستان سلطنتی در الکرخ بغداد انتقال یافت و پس از غسل و تکفین با حضور انبوهی از مردم عراق وسران مملکتی و علمای اعلام و مشایخ بزرگوار و نمایندگان ادیان ابراهیمی( ریاست کاتولیکهای خاورمیانه) بر روی دوش مردم بغداد به سمت قبرستان اعظمیه منتقل گردید و در مقابل مسجد حضرت امام اعظم ابوحنیفه( رض) به کمک مردم و علمای دینی از آمبولانس پایین آورده شد و در صحن مسجد امام اعظم نماز میت با حضور خیل عظیم مشایعت کنندگان و شخص نخست وزیر عراق آقای طاهر یحیی تکریتی ، به امامت عبدالحمید الاتروشی قاضی اول شهر بغداد برگزار گردید که در نوع خود چنین تشییع جنازه ای بی نظیر بود و مردم در خیابانها و کوچه های اطراف مسجد امام اعظم نیز در نماز میت شرکت کردند . بعد از اقامه نماز ، جسد مطهر روی دوش مردم به قبرستان خیزران چسبیده به مسجد امام اعظم و مقبره ایشان منتقل گردید و در حیاط قبرستان به خاک سپرده شد .
پس از مراسم تدفین نخست وزیر عراق طی خطابه ای فوری ضایعه از دست دادن عالم بزرگ اسلام و کشور عراق جناب شیخ علاءالدین را به مردم عراق عرب و کرد و تمامی حضار در مراسم تسلیت گفت و در ادامه افزود خدمات مرحوم شیخ علاءالدین به ملت عراق و خصوصا تلاش بی وقفه و جانانه ایشان در راه اتحاد ملت عراق و مصالحه میان اکراد و اعراب بسیار بزرگ و قابل ستودن است . طاهر یحیی تکریتی در پایان سخنان خود به پل ائمه اشاره کرده وگفت : این پل تاکنون دو چراغ پرنور وسراج منیر را در دو طرف خود جای داده است ، که اولی امام اعظم ابوحنیفه (رض) و دومی امام موسی کاظم(رض) بزرگ خاندان رسول الله است و امروز در میان خود باید امام سوم و چراغ پرنور دیگری را بپذیرند و او همانا شیخ ما حضرت سید علاءالدین(قدس) است. شیخ عبدالقادر رئیس رابطه علمای عراق و خطیب جماعت بغداد سخنران بعدی بود و او نیز با اشاره به اسم زیبای پل ائمه سخنان نخست وزیر را تایید کرده و افزود ای امامان اکنون خلیفه الله و روح پر فتوح شیخ سید علاءالدین را نیز در میان خود بپذیرید .
پی از مراسم تدفین وسخنرانی ، به مدت سه روز مراسم فاتحه خوانی در منزل استاد سید عبدالرحمن حسینی(حفظه الله) در بغداد برگزار شد و در این مراسم نیز مردم بغداد و علما و بزرگان مذهبی و سران حکومتی شرکت کرده و به فاتحه خوانی و دعا در حق شیخ مرحوم پرداختند.
شیخ علاءالدین حسینی نقشبندی مرشد فرهیخته و فرزند رشید جهان اسلام و پیرو بزرگ سلف الصالحین که تمام عمر شریف خود را در راه اسلام و خدمت به عامه مردم و اصلاح ذات البین صرف نمود ، یادگاری بزرگ از جرگه اولیا و دوستان و محبوبان الهی بود که سخنان و جبهه گیری هایش در راه اعتلای وحدت امت واحده اسلام بسیار شگرف و ماندگار است . انتساب مرشد بزرگ و استاد شریعت وطریقت شیخ علاءالدین به دودمان امامان اهل بیت و در عین حال تبعیت مو به مو از سنت سنیه رسول الله و اصحاب کبار و خلفای راشدین و التزام عملی به فرمایشات آن بزرگان ، دو اجتماع خیر و دو ثقل اکبر رابه شکل حقیقی در جهان اسلام و در تاریخ آن ثابت کرد و مشخص نمود که حدیث رسول الله در حجه الوداع ودر جمع حاجیان و نحرکنندگان مقبول درگاه الله خدای واحد قهار ،واقعا در عصر ما می بایست به اجرا گذارده شود و هر کس از کنه جان ملتزم به آنها باشد و روحی بی آلایش را به یدک کشد همواره امام و پیشوا و الگوی جهانیان خواهد بود . حضرت محمد(ص) در اثنای خطابه شریف خود در عرفات و بنا به روایتی در عید قربان فرمود : ( انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی (او سنتی) و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ) ( ای مسلمین من دو چیز گرانبها برای شما به یادگار می گذارم و می روم ، اول آنها و از همه مهمتر کتاب خداست و سپس اهل بیت و خاندان من (یا بنا به روایتی سنت من ) که این دو از هم جدا نخواهد شد تا اینکه در حوض و در روز حشر به نزد من بیاید )
اکنون باید گفت شیخ سید علاءالدین که نمونه بارز اهل بیت و از خاندان پاک اولاد فاطمه زهرا و علی حیدر کرار( رضی الله عنهما) بود از این مقام برآمد و با اتباع سنت و التزام به شرع قرآن سه اصل مهم را در خود جمع کرد که بی شک اعتقاد شدید حضرت به این سه اصل اساسی دوران صدر اسلام را بار دیگر در خاک عجم و دور از بلاد الحرام یادآور شد. آری مریدان شیخ علاءالدین(قدس) که ایشان را درک کرده بودند همواره بر این سه اصل تاکید می کردند و خود را ملزم می داشتند که راه شرافت و انسانیت را که از استاد به یاد داشتند به آیندگان منتقل نمایند . در اینجا لازم می دانم به این سخن شیخ مرحوم اشاره نماییم که از پیروان موثق و رهروان متشرع طریق ایشان روایت شده است : شیخ محی الدین سید علاءالدین فرمود : عزیزان من شریعت کشتی نجات شماست تا در آن داخل نشوید نجات نیافته اید ، واگر وارد شدید در دریایی پر تلاطم به نام طریقت وعرفان غوطه ور خواهید شد و در این دریا زمانی به ساحل نجات و مقصد غایی و جمال و جلال رب الارباب خواهید رسید که از دریای متلاطم به سلامت رد شوید و با رفتار شرعی خود سفری آرام داشته باشید .
آری به راستی تشبیه جالبی است برای عبرت پذیران که انسان اگر در یک کشتی پای گذارد و در طول سفر از خدای منان و ذات احدیت کمک خواهد و جز او را نبیند و غیر او را رها نماید به سلامت خواهد بود و در غیر این صورت باید خطرات بزرگی را به جان خرد . از خداوند منان خواستارم تمام مسلمین را در تبعیت از قرآن وسنت و سیره اسلاف الابرار و امامانی چون حضرت شیخ علاءالدین نقشبندی(قدس الله سره العزیز) ثابت قدم نماید و از افتراق و بدعت نجات دهد و روح قرآن را در قلبهای انسانها جای داده و به نور ایمان اشراق نماید .آمین یا رب العالمین
گرد آورنده:مهران الهی میاوق email:[email protected]
بزرودی تکمیل خواهد شد
seyed taha kamalizadeh
سيد طه كاماليزاده
برای نگارش صحیح نام «سید طه کمالیزاده» در زبان فارسی و رعایت قواعد نگارشی، به نکات زیر توجه کنید:
-
استفاده از «سید»: پیشوند «سید» به معنای آقازدگی و این که فرد نسبتی با اهل بیت پیامبر اسلام دارد، معمولاً در ابتدای نام قرار میگیرد و به صورت جدا نوشته میشود.
-
فاصلهها: بین «سید» و «طه» و همچنین بین نام و نام خانوادگی، فاصله وجود دارد. لذا نام به این شکل نوشته میشود: «سید طه کمالیزاده».
-
تاکید بر صحیح نویسی»: در نوشتار، باید به دقت به حروف و نگارش آنها توجه داشته باشید. برای مثال، واژه «زاده» به صورت «زاده» و نه «زاده» باید نوشته شود.
-
استفاده از خط صحیح: در متون رسمی و نگارشهای ادبی، بهتر است از خط و فونت خوانا استفاده کنید.
- رعایت تناسب و قاعده در نام گذاری: در بسیاری از متون، نام افراد به همراه القاب و نسبتها استفاده میشود، و لذا لازم است که نامها به صورت صحیح و با احترام نوشته شوند.
به طور کلی، نگارش صحیح نام «سید طه کمالیزاده» به این شکل است و باید بر استفاده از قواعد نگارشی و دقت در نوشتار تاکید شود.