اثبات
licenseمعنی کلمه اثبات
معنی واژه اثبات
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تاييد، ثبوت 2- ثابت، محرز، مدلل | ||
متضاد | نفي | ||
انگلیسی | proof, proving, demonstration, show, affirmation, substantiation, assertion, argument, ascertainment, predication, positivity | ||
عربی | دليل، إثبات، برهان، بينة، اختبار، تجربة، مباراة رياضية، الإمتحانات الخطية، تجربة طباعية، درجة الكحول، صامد، في مأمن من، لا يتأثر ب، إستخرج تجربة طباعية عن، امتحن، جرب، إشترى بشرط التجربة، كتم الشمع، غير قابل لنفوذ السوائل، ثبت قيمته وإمكاناته | ||
ترکی | kanıt | ||
فرانسوی | preuve | ||
آلمانی | nachweisen | ||
اسپانیایی | prueba | ||
ایتالیایی | prova | ||
مرتبط | مدرک، دلیل، گواه، برهان، نشانه، ثابت کردن، تظاهرات، دمونستراسیون، نمایش، تظاهر، نشان، نشان دادن، مظهر، ارائه، تاکید، تصدیق، تصریح، اظهار قطعی، تحقق، تجسم، ادعا، اعلان، بیانیه، مدعی، استدلال، مباحثه، مشاجره، نشانوند، تحقیق، اطلاق، اسناد، اظهار، اعلام، مثبت بودن، یقین، صراحت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اثبات" به معنای نشان دادن یا ثابت کردن یک حقیقت یا واقعیت است و در زبان فارسی قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در ادامه به برخی از این موارد اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به وضوح از کلمه "اثبات" در متون فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | اثبات | ||
معادل ابجد | 904 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'asbāt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | ( اَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | 'esbAt | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی اثبات | ||
پخش صوت |
پایوری کلمه "اثبات" به معنای نشان دادن یا ثابت کردن یک حقیقت یا واقعیت است و در زبان فارسی قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در ادامه به برخی از این موارد اشاره میکنم: نحوه ی استفاده: کلمه "اثبات" معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و در جملات مختلف میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا قید به کار رود. به عنوان مثال: ترکیبات: "اثبات" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود. به عنوان مثال: صرف و نحو: این کلمه معمولاً در جملات رسمی و علمی کاربرد دارد و باید با دقت به ساختار جمله و نحوه صرف افعال توجه کنید. انواع نهاد: "اثبات" میتواند به عنوان نهاد (موضوع) جمله نیز به کار برود: با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به وضوح از کلمه "اثبات" در متون فارسی استفاده کرد.
اثبات کردن = پایوَر کردن
پای (پایه) + ور ( پسوند دارندگی و گردانندگی)، مانند گنجور، دانشور
1- تاييد، ثبوت
2- ثابت، محرز، مدلل
نفي
proof, proving, demonstration, show, affirmation, substantiation, assertion, argument, ascertainment, predication, positivity
دليل، إثبات، برهان، بينة، اختبار، تجربة، مباراة رياضية، الإمتحانات الخطية، تجربة طباعية، درجة الكحول، صامد، في مأمن من، لا يتأثر ب، إستخرج تجربة طباعية عن، امتحن، جرب، إشترى بشرط التجربة، كتم الشمع، غير قابل لنفوذ السوائل، ثبت قيمته وإمكاناته
kanıt
preuve
nachweisen
prueba
prova
مدرک، دلیل، گواه، برهان، نشانه، ثابت کردن، تظاهرات، دمونستراسیون، نمایش، تظاهر، نشان، نشان دادن، مظهر، ارائه، تاکید، تصدیق، تصریح، اظهار قطعی، تحقق، تجسم، ادعا، اعلان، بیانیه، مدعی، استدلال، مباحثه، مشاجره، نشانوند، تحقیق، اطلاق، اسناد، اظهار، اعلام، مثبت بودن، یقین، صراحت