احاله دادن
licenseمعنی کلمه احاله دادن
معنی واژه احاله دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | جعل، صنع، خلق، فعل، ربح، تجبر، حضر، شن، تصرف، حول، أنتج، نجح، عوض، أسعد، أحدث، غلق، هيأ، بنى، أضرم، عين، اعتبر، اندفع، تناول، أكرهه على، وصل، أحرز هدفا، تملق، بدأ عملا، إندفع نحو، إتخذ قرارا، ليصنع | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "احاله دادن" به معنی ارجاع یا واگذار کردن یک موضوع، مسئله یا کار به فرد یا نهادی دیگر است. در زبان فارسی، استفاده و نگارش این کلمه اصول خاصی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
به طور کلی، "احاله دادن" در متون رسمی و غیررسمی مورد استفاده قرار میگیرد و قواعد نحوی آن باید با ساختار کلی زبان فارسی همخوانی داشته باشد. | ||
واژه | احاله دادن | ||
معادل ابجد | 104 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی احاله دادن | ||
پخش صوت |
اِحاله دادن. بَرات دادن (رجوع شود به برات)، حواله دادن. رجوع شود به احالة. کلمه "احاله دادن" به معنی ارجاع یا واگذار کردن یک موضوع، مسئله یا کار به فرد یا نهادی دیگر است. در زبان فارسی، استفاده و نگارش این کلمه اصول خاصی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: نقش واژه: "احاله دادن" یک فعل ترکیبی است که میتواند به عنوان فعل اصلی در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: "او مشکل را به رئیس احاله داد." قاعدهی فعلساز: در فارسی، هنگامی که از "دادن" و یک واژهی دیگر استفاده میشود، باید توجه کرد که قیدها و صفات میتوانند قبل یا بعد از آن بیایند. به عنوان مثال: "او به راحتی مشکل را احاله داد." همگونی از نظر زمان: در جملات، زمان فعل باید با موضوع و سایر جملات همخوانی داشته باشد. برای مثال: "اگر مشکل را به او احاله دهیم، ممکن است به زودی حل شود." استفاده از حرف اضافه: معمولاً بعد از "احاله دادن" از حرف اضافه "به" استفاده میشود تا نشان دهد که موضوع به چه کسی یا نهادی واگذار شده است. به عنوان مثال: "او قضیه را به وکیل احاله داد." به طور کلی، "احاله دادن" در متون رسمی و غیررسمی مورد استفاده قرار میگیرد و قواعد نحوی آن باید با ساختار کلی زبان فارسی همخوانی داشته باشد.
جعل، صنع، خلق، فعل، ربح، تجبر، حضر، شن، تصرف، حول، أنتج، نجح، عوض، أسعد، أحدث، غلق، هيأ، بنى، أضرم، عين، اعتبر، اندفع، تناول، أكرهه على، وصل، أحرز هدفا، تملق، بدأ عملا، إندفع نحو، إتخذ قرارا، ليصنع