صفحه
license
98
1667
100
معنی کلمه صفحه
معنی واژه صفحه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برگ، ورق، ورقه 2- چهره، صورت، وجه 3- رويه، سطح 4- ديسك | ||
انگلیسی | page, plate, plane, disc, disk, sheet, tablet, folio, lamella, leaf | ||
عربی | صفحة، خادم، الوصيف، غلام الفارس، تابع، محضر جلسة، علام امير، رقم، تصفح، نادى | ||
مرتبط | پادو، غلام، خانه شاگرد، پسر بچه، بشقاب، پلاک، لوح، قاب، لوحه، هواپیما، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، دیسک، قرص، دایره، گرده، پولک، ملافه، پهنه، فلز ورق، تخته، دفتر یادداشت، پوشه یاکارتن کاغذ، کتاب ورق بزرگ، لایه، عضو شبیه لایه، لنگه | ||
واژه | صفحه | ||
معادل ابجد | 183 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | safhe | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: صَفحَة، جمع: صَفَحات] | ||
مختصات | (صَ حَ یا حِ) [ ع . صفحة ] (اِ.) | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی صفحه | ||
پخش صوت |
(= برگه) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَتر (سنسکریت: پَتّرَ)
وَلگ valg (پهلوی)
پوتا (سنسکریت: پوتَ)
پَتریک (سنسکریت: پَتّریکا)
لاپِر (کردی: لاپه ر)
1- برگ، ورق، ورقه
2- چهره، صورت، وجه
3- رويه، سطح
4- ديسك
page, plate, plane, disc, disk, sheet, tablet, folio, lamella, leaf
صفحة، خادم، الوصيف، غلام الفارس، تابع، محضر جلسة، علام امير، رقم، تصفح، نادى
پادو، غلام، خانه شاگرد، پسر بچه، بشقاب، پلاک، لوح، قاب، لوحه، هواپیما، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، دیسک، قرص، دایره، گرده، پولک، ملافه، پهنه، فلز ورق، تخته، دفتر یادداشت، پوشه یاکارتن کاغذ، کتاب ورق بزرگ، لایه، عضو شبیه لایه، لنگه