کامل
licenseمعنی کلمه کامل
معنی واژه کامل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تام، تمام، جامع، درست، متكامل، مستوفا، مكمل، نيك 2- بي عيب، بي نقص 3- پر 4- خردمند، دانا، عالم، فاضل 5- جاافتاده، مسن | ||
متضاد | ناقص | ||
انگلیسی | perfect, complete, full, thorough, whole, total, absolute, mature, stark, exhaustive, integral, exact, intact, unqualified, plenary, unmitigated, unabridged, culminant, orbicular, large, main, full-blown, full-fledged | ||
عربی | ممتلىء | ||
ترکی | tam dolu | ||
فرانسوی | complet | ||
آلمانی | voll | ||
اسپانیایی | lleno | ||
ایتالیایی | pieno | ||
مرتبط | تمام عیار، بی عیب، مکمل، اتم، مملو، انباشته، تمام و کمال، خیلی دقیق، از اول تا اخر، مجموع، همه، سراسر، سالم، کل، کلی، مطلق، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، بالغ، سررسیده شده، خشن، زبر، قوی، رک، شجاع، صحیح، بی کسر، دقیق، عینی، دست نخورده، صدمه ندیده، بی حد و حصر، فاقد صلاحیت، فاقد شرایط لازم، نا محدود، شامل تمام اعضاء، کاسته نشده، تخفیف نیافته، مشروح، کوتاه نشده، مختصرنشده، تلخیص نشده، در مرتفع ترین موضع، باوج رسیده، مدور، کروی، مستدیر، گرد، چرخی، بزرگ، وسیع، درشت، فراوان، حجیم، اصلی، عمده، مهم، نیرومند، با اهمیت، تمام شکفته، باز، پر باد، کاملا افراشته، تکامل یافته، رسیده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کامل" در زبان فارسی به چند شکل مختلف میتواند به کار رود و قواعد نگارشی و دستوری خاصی دارد. در اینجا به برخی از این قواعد اشاره میکنیم:
در نهایت، برای نوشتار و گفتار رسمی و ادبی، رعایت نکات نگارشی و دستوری بسیار مهم است. | ||
واژه | کامل | ||
معادل ابجد | 91 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kāmel] | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مِ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | kAmel | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی کامل | ||
پخش صوت |
پارُن، دُوکان، اُسپُور، وَسپور(پهلوی)؛ آرَسته (برهان)، رِسا (بهروز)، پُر، بیآک (= بیعیب)، هَرویسپ، درست؛ کلمه "کامل" در زبان فارسی به چند شکل مختلف میتواند به کار رود و قواعد نگارشی و دستوری خاصی دارد. در اینجا به برخی از این قواعد اشاره میکنیم: نقشهای کلمه: موضع استفاده: نوشتار صحیح: قواعد مربوط به نعت: در نهایت، برای نوشتار و گفتار رسمی و ادبی، رعایت نکات نگارشی و دستوری بسیار مهم است.
1- تام، تمام، جامع، درست، متكامل، مستوفا، مكمل، نيك
2- بي عيب، بي نقص
3- پر
4- خردمند، دانا، عالم، فاضل
5- جاافتاده، مسن
ناقص
perfect, complete, full, thorough, whole, total, absolute, mature, stark, exhaustive, integral, exact, intact, unqualified, plenary, unmitigated, unabridged, culminant, orbicular, large, main, full-blown, full-fledged
ممتلىء
tam dolu
complet
voll
lleno
pieno
تمام عیار، بی عیب، مکمل، اتم، مملو، انباشته، تمام و کمال، خیلی دقیق، از اول تا اخر، مجموع، همه، سراسر، سالم، کل، کلی، مطلق، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، بالغ، سررسیده شده، خشن، زبر، قوی، رک، شجاع، صحیح، بی کسر، دقیق، عینی، دست نخورده، صدمه ندیده، بی حد و حصر، فاقد صلاحیت، فاقد شرایط لازم، نا محدود، شامل تمام اعضاء، کاسته نشده، تخفیف نیافته، مشروح، کوتاه نشده، مختصرنشده، تلخیص نشده، در مرتفع ترین موضع، باوج رسیده، مدور، کروی، مستدیر، گرد، چرخی، بزرگ، وسیع، درشت، فراوان، حجیم، اصلی، عمده، مهم، نیرومند، با اهمیت، تمام شکفته، باز، پر باد، کاملا افراشته، تکامل یافته، رسیده