کش رفتن
licenseمعنی کلمه کش رفتن
معنی واژه کش رفتن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | swipe, pilfer, snitch, abstract, cabbage, filch, gloom, nip, palm, prig, snip, snook | ||
عربی | صفعة، ضربة عنيفة، ضربة على الرأس، لكمة، سرق، ضرب بعنف، ضرب على الرأس، انقلب | ||
مرتبط | ضربه تند وشدید زدن، دله دزدی کردن، چکیدن، چکیده کردن، ربودن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، رشد پیدا کردن، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، عبوس بودن، افسرده شدن، دلتنگ بودن، تاریک کردن، تیره کردن، جوانه زدن، گاز گرفتن، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن، التماس کردن، قیچی کردن، چیدن، زدن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، بو کشیدن، جستجو کردن | ||
واژه | کش رفتن | ||
معادل ابجد | 1050 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
مختصات | (عا.) | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی کش رفتن | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
swipe, pilfer, snitch, abstract, cabbage, filch, gloom, nip, palm, prig, snip, snook
صفعة، ضربة عنيفة، ضربة على الرأس، لكمة، سرق، ضرب بعنف، ضرب على الرأس، انقلب
ضربه تند وشدید زدن، دله دزدی کردن، چکیدن، چکیده کردن، ربودن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، رشد پیدا کردن، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، عبوس بودن، افسرده شدن، دلتنگ بودن، تاریک کردن، تیره کردن، جوانه زدن، گاز گرفتن، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن، التماس کردن، قیچی کردن، چیدن، زدن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، بو کشیدن، جستجو کردن