استحاله
license
98
1667
100
معنی کلمه استحاله
معنی واژه استحاله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تبدل، تبديل، تحول، تطور، تغيير، دگرساني، دگرگوني، مستحيل 2- مسخ | ||
انگلیسی | transmutation, permutation, transubstantiation, adulteration, transformation | ||
عربی | تحويل، تحول، تحويل المعادن، تحول عنصر إلى آخر | ||
ترکی | dönüşüm | ||
فرانسوی | transformation | ||
آلمانی | transformation | ||
اسپانیایی | transformación | ||
ایتالیایی | trasformazione | ||
مرتبط | تبدیل، تغییر شکل، قلب ماهیت، تکامل، تبدیل عنصری بعنصر دیگری، جایگشت، قلب و تحریف، جایگردی، تبدیل جسمی بجسم دیگر، جعل و تزویر، قلب زنی | ||
واژه | استحاله | ||
معادل ابجد | 505 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'estehāle | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: استحالَة] ‹استحالت› | ||
مختصات | (اِ تِ لِ) [ ع . استحالة ] | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی استحاله | ||
پخش صوت |
در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.
1- تبدل، تبديل، تحول، تطور، تغيير، دگرساني، دگرگوني، مستحيل
2- مسخ
transmutation, permutation, transubstantiation, adulteration, transformation
تحويل، تحول، تحويل المعادن، تحول عنصر إلى آخر
dönüşüm
transformation
transformation
transformación
trasformazione
تبدیل، تغییر شکل، قلب ماهیت، تکامل، تبدیل عنصری بعنصر دیگری، جایگشت، قلب و تحریف، جایگردی، تبدیل جسمی بجسم دیگر، جعل و تزویر، قلب زنی