مهاجم
licenseمعنی کلمه مهاجم
معنی واژه مهاجم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | aggressive, attacking, offensive, raider, invader, aggressor, attacker | ||
عربی | العدواني، عدواني، هجومي، مكافح، مشاكس، عنيف | ||
ترکی | saldırgan | ||
فرانسوی | attaquant | ||
آلمانی | angreifer | ||
اسپانیایی | agresor | ||
ایتالیایی | attaccante | ||
مرتبط | پرخاشگر، متجاوز، پرتکاپو، سلطهجو، پر پشتکار، پرحمله، زشت، کریه، اهنانت اور، رنجاننده، یورش برنده، حمله کننده، تاخت و تازگر، غاصب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مهاجم" در زبان فارسی به معنای کسی است که به قصد حمله یا تجاوز به مکان یا فردی، به آنجا وارد میشود. در مورد قواعد فارسی و نگارشی این کلمه نکات زیر قابل توجه است:
این نکات میتواند برای بهبود نوشتار و نگارش متون فارسی با استفاده از کلمه "مهاجم" مفید باشد. | ||
واژه | مهاجم | ||
معادل ابجد | 89 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mohājem | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | mohAjem | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی مهاجم | ||
پخش صوت |
این واژه عربی و ناما کُناک (= اسم فاعل) است و پارسی آن اینهاست: کلمه "مهاجم" در زبان فارسی به معنای کسی است که به قصد حمله یا تجاوز به مکان یا فردی، به آنجا وارد میشود. در مورد قواعد فارسی و نگارشی این کلمه نکات زیر قابل توجه است: جنس کلمه: "مهاجم" یک اسم مذکر است و برای اشاره به افرادی که عمل حمله را انجام میدهند، بهکار میرود. مفرد و جمع: صرف افعال: نقشها در جمله: استفاده از حروف اضافه: این نکات میتواند برای بهبود نوشتار و نگارش متون فارسی با استفاده از کلمه "مهاجم" مفید باشد.
اِبگاتاک، ابگاتار، ابگاتو (اِبگات از پهلوی: اِبگَت= هجوم + «اک، ار، او»)
نیپاتاک، نیپاتار، نیپاتو (نیپات از سنسکریت: نیپاتَ= هجوم + «اک، ار، او»)
پَرماتاک، پَرماتار، پَرماتو (پَرمات از سنسکریت: پْرَماتهیتَ= هجوم د+ «اک، ار، او»)
سَماپاک، سماپار، سماپو (سَماپ از سنسکریت: سَماپَد= هجوم + «اک، ار، او»)
اَویداک، اویدار، اویدو (اَویدا= هجوم؛ اوستایی + «اک، ار، او»)
aggressive, attacking, offensive, raider, invader, aggressor, attacker
العدواني، عدواني، هجومي، مكافح، مشاكس، عنيف
saldırgan
attaquant
angreifer
agresor
attaccante
پرخاشگر، متجاوز، پرتکاپو، سلطهجو، پر پشتکار، پرحمله، زشت، کریه، اهنانت اور، رنجاننده، یورش برنده، حمله کننده، تاخت و تازگر، غاصب