امیر المسلمین
licenseمعنی کلمه امیر المسلمین
معنی واژه امیر المسلمین
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | amir muslim | ||
عربی | أمير مسلم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «امیرالمؤمنین» (با تأکید بر «مؤمن») یک اصطلاح عربی است که به معنای «رئیس مؤمنان» یا «امام مؤمنان» است و در تاریخ اسلام به افراد خاصی اشاره دارد. در زبان فارسی، قواعد و نکات نگارشی خاصی در ارتباط با این کلمه وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میشود:
بهطور کلی، در نوشتار فارسی، این کلمه باید با دقت و احترام مورد استفاده قرار گیرد و قواعد مربوط به نگارش آن رعایت شود. | ||
واژه | امیر المسلمین | ||
معادل ابجد | 512 | ||
تعداد حروف | 12 | ||
منبع | واژهنامه آزاد | ||
نمایش تصویر | معنی امیر المسلمین | ||
پخش صوت |
اَمیرُ الْمُسْلِمین، عنوان فرمانروایان سلسلة مرابطون در شمال افریقا و اندلس. دربارة زمان و چگونگى برگزیده شدن این عنوان از سوی آنان اختلاف است. به گزارش ابن عذاری (4/27- 28) و نویسندة الحلل الموشیة (ص 29) چون فتوحات و دامنة نفوذ و قلمرو امیریوسف ابن تاشفین (حک 480-500ق/1087-1107م) مؤسس این دولت، فزونى گرفت، بزرگان قبیلة لمتونه و دولتمردان مرابطى او را شایستة عنوان خلافت و اطلاق لقب امیرالمؤمنین دانستند، اما یوسف که این عنوان را مخصوص خلیفگانبنىعباس، از سلالةپیامبر(ص) و بزرگان مکه و مدینه مىدانست و خود را پیرو و دعوتگر آنان در مغرب مىشمرد، نپذیرفت و لقب امیرالمسلمین و ناصرالدین را انتخاب کرد و در فرمانى که در 466ق از مراکش به شهرهای قلمرو خود صادر کرد، خواست تا او را در خطبهها و مراسلات، بدین عنوان یاد کنند (قس: ابن کثیر، 12/69، که از او با عنوان امیرالمؤمنین یاد کرده است). کلمه «امیرالمؤمنین» (با تأکید بر «مؤمن») یک اصطلاح عربی است که به معنای «رئیس مؤمنان» یا «امام مؤمنان» است و در تاریخ اسلام به افراد خاصی اشاره دارد. در زبان فارسی، قواعد و نکات نگارشی خاصی در ارتباط با این کلمه وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میشود: نوشتار و اعراب: املای صحیح این کلمه «امیرالمؤمنین» است. در اعرابگذاری عربی، کلمه به این صورت نوشته میشود: «أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ». استفاده در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان عنوان یا لقب مورد استفاده قرار میگیرد و باید در استفادههای نگارشی به این نکته توجه کرد که به عنوان نام خاص به کار میرود. تطابق با قواعد صرف و نحو: اگر این کلمه در جملات فارسی قرار گیرد، باید با سایر کلمات در جمله هماهنگ باشد. بهعنوان مثال، میتوان گفت: «امیرالمؤمنین در تاریخ اسلام نقش مهمی داشت.» حروف بزرگ و کوچک: در نگارش رسمی و متون مستند، بهطور معمول باید نوشتن «امیرالمؤمنین» با حروف بزرگ شروع شود. نماد معنوی: این کلمه بار معنوی و تاریخی خاصی دارد و باید با احترام و دقت مورد استفاده قرار گیرد. بهطور کلی، در نوشتار فارسی، این کلمه باید با دقت و احترام مورد استفاده قرار گیرد و قواعد مربوط به نگارش آن رعایت شود.
روایتدیگری نیز دردستاست که با سیرمنطقى حوادثسازگارتر مىنماید و سابقة این امر را به سالها بعد باز مىگرداند (نک: عنان، 1/40). بر پایة این روایت یوسف بن تاشفین چون اندلس را فتح کرد و در نبرد زلاّقه (479ق/1086م) بر آلفونسوی ششم (نک: ه د، آلفونسو) پیروز شد، فرمانروایان و امیران اندلس با وی بیعت کردند و او را امیرالمسلمین خواندند؛ آنگاه بشارت فتح بدین عنوان به شهرها و نواحى اندلس فرستادند. بدینسبب، گروهى از نویسندگان برآنند که یوسف اولین کسى بود که چنین لقبى گرفت (ابن ابى زرع، الانیس...، 137، 149؛ ابن خطیب، 4/350؛ ابن قاضى، 2/546؛ ابن ابى دینار، 109؛ نیز نک: ابن خلکان، 7/125؛ مراکشى، 135)، اما به گزارش نویری (24/257) و مقدیش (1/432) و پیش از وی کسانى چون یحیى بن عمر رئیس قبیلة لمتونه و ابوبکر بن عمر لمتونى از سران مرابطون نیز لقب امیرالمسلمین داشتند (نیز نک: برخم، 273 ، حاشیه).
روایتى دیگر حاکى است که یوسف بن تاشفین به صوابدید علما و فقهای اندلس برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود، نامهای به مقتدی عباسى نوشت و خواهان فرمان حکومت شد. خلیفه نیز خلعت و نشان و حکم ولایت و القاب امیرالمسلمین و ناصرالدین برای او فرستاد (ابن اثیر، 10/155، قس: 10/417؛ نویری، 24/272-273، که از مستظهر بالله یاد شده است). اما به گزارش ابن خلدون ( العبر، 1(2)/411)، مستظهر بالله او را امیرالمؤمنین لقب داد. به هر حال درپى آن یوسف سکه به نام خویش زد که بر یک روی آن «امیر المسلمین یوسف بن تاشفین» و بر روی دیگر «الامام عبدالله امیرالمؤمنین العباسى»، یعنى نام مقتدی نقش شده بود (ابن ابى زرع، همان، 137- 138؛ ابن خطیب، ابن ابى دینار، همانجاها؛ نیز نک: لین پول، .(3-5
یوسف بن تاشفین ظاهراً برای تجدید عهد و فرمان حکومت خود، به مستظهر بالله فرزند و جانشین مقتدی نیز نامه نوشت و دو نفر را به سفارت نزد او فرستاد (نک: ابن خلدون، همانجا؛ عنان، 1/41-44). با اینهمه، برپایة روایتى دیگر یوسف بن تاشفین پس از مرگ ابوبکر بن عمر (480ق) از سوی مرابطون به این عنوان ملقب گردید (نک: ابن اثیر، 9/622؛ نویری، 24/262). به هر حال، پذیرش این عنوان از سوی مرابطون بیانگر موضع معتدل سیاسى و باور آنان به اقتدار روحانى خلافت عباسى است (نک: برخم، 275 .(270-271,
پس از مرابطون نیز برخى امرای مستقل چون بنومرین در فاس (نک: ابن ابى زرع، الذخیرة...، 11-12)، بنوعبدالواد در تلمسان (ابن خلدون، یحیى، 1/80 -81) و بنواحمر در اندلس (نک: ابن ابى زرع، الانیس، 275) لقب امیرالمسلمین داشتهاند (نیز نک: قلقشندی، 5/486).
مآخذ: ابن ابى دینار، محمد، المؤنس، به کوشش محمد شمّام، تونس، 1387ق؛ ابن ابى زرع، على، الانیس المطرب، رباط، 1972م؛ همو، الذخیرة السنیة، رباط، 1972م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1397ق/1977م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلدون، یحیى، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجبات، الجزایر، 1400ق/1980م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن عذاری، البیان المغرب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1983م؛ ابن قاضى مکناسى، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، 1974م؛ ابن کثیر، البدایة؛ الحلل الموشیة، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، 1979م؛ عنان، محمدعبدالله، عصر المرابطین و الموحدین، قاهره، 1383ق/1964م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/1963م؛ مراکشى، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمدسعید عریان و محمد عربى علمى، قاهره، 1368ق/1949م؛ مقدیش، محمود، نزهة الانظار، به کوشش على زواری و محمد محفوظ، بیروت، 1988م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به کوشش حسن نصار، قاهره، 1403ق/1983م؛ نیز:
Berchem, M., X Titres califiens dOccident n , JA, Paris, 1907, vol. IX; Lane Poole, S., The Coins of the Moors of Africa and Spain, London, 1880.
محمدرضا ناجى
amir muslim
أمير مسلم