جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: بَرْبَر، عنوان عمومى قبایلى در شمال افریقا که در منطقة وسیعى از کرانههای اقیانوس اطلس تا صحرای افریقا پراکندهاند. این پراکندگى وسیع و نیز تنوع قبایل و طوایف بربر با آداب و رسوم و برخى فرهنگهای متمایز، موجب شده است تا قومشناسان به نظریة قاطع و یکسانى دربارة خاستگاه و مشخصات نژادی بربرها دست نیابند. واژة بربر را ظاهراً نخستینبار رومیان در پى تهاجم به این منطقه بر این قوم اطلاق کردند و گویا دارای مفهومى تحقیرآمیز بوده است. این نام سپس به کتاب مقدس نیز راه یافت، ولى در آنجا متضمن چنین معنایى نبود (دیویس، 59 ؛ عبدالحمید، 1/78-79؛ مادون، 20؛ زنیبر، 1130). بربرها از دوران باستان خود را امازیغن مىخواندند و مصریان هم از عصر فراعنه آنها را به همین نام مىشناختند (شفیق، 674 -676؛ زنیبر، همانجا)، ولى در منابع عصر اسلامى آنها را بربر خواندهاند و نویسندگان کوشیدهاند برپایة لغتشناسى و نسبشناسى، این نام و وجه تسمیة آنرا توضیح دهند (قلقشندی، صبح...، 1/360، بب؛ سویدی، 427 بب ؛ عبدالحمید، 1/80 -81؛ آل على، 42؛ بل، 44). در آثار این دوره، منطقة شمال افریقا را بلاد بربر و ممالک بربر نیز خواندهاند (یاقوت، 1/540 -541؛ دیویدسن، 171، 259). غیر از شمال افریقا، برخى مناطق در جهان اسلام نیز بربر یا برابر نامیده مىشوند (مثلاً نک: I/1171-1172 , 2 ؛ EIرافق، 759؛ دباغ، 63). در حالى که برخى قدمت حضور بربرها در افریقا را به چند هزار سال پیش مىرسانند ( الموسوعة...، 4/296)، بسیاری از نویسندگان کهن اسلامى خاستگاه آنان را مناطق دیگری، چون شام و فلسطین دانسته، و آوردهاند که بربرها از این مناطق به افریقا مهاجرت کرده، و گروهى نیز بعدها به جنوب اروپا و اسپانیا رفته، و ساکن شدهاند (ابن اثیر، 1/203، 3/26؛ اصطخری، 20-22؛ ابن خردادبه، 88 -92؛ قلقشندی، همان، 1/361-364، فهرست؛ ابن فقیه، 83؛ ابن خلدون، یحیى، 1/178 بب ؛ ابن خلدون، العبر، 6/97، 108-110؛ ابن ابى دینار، 22، 145؛ بن عامر، 15؛ 2 ؛ EIقس: زنیبر، 1131). نژاد بربرها نیز از روزگاران کهن موردبحث مورخان بوده است و در قرون جدید نیز پژوهشگران شرق و غرب به این مسأله پرداختهاند. علاوه بر آنکه در سدههای میانة اسلامى، بعضى از مورخان، بربرها را از اعراب عاربه یا یمنى دانستهاند، برخى از نسبشناسان مسلمان امروز نیز کوشیدهاند برای بعضى از قبایل بربر مانند صنهاجه و زناته اصل عربى بیابند (همانجا). با اینهمه، گروهى از مورخان مسلمان، بربرها را تیرهای از قبطیان، کنعانیان، عمالیق و یا غیرسامى مثلاً رومى دانستهاند (قلقشندی، همان، 1/361-364؛ یاقوت، همانجا؛ ابوالفدا، 1/121؛ ابن خلدون، العبر، 6/89 -97). در قرون اخیر که اروپاییان بر شمال افریقا تسلط یافتند، بنا بر دلیلهای سیاسى کوششهایى نشان دادند تا اصل اروپایى برای بربرها بیابند (نک: شفیق، 676). بنابر کشفیات باستانشناسى، بربرها دست کم از هزارة 3قم در منطقه حضور داشتهاند و اسنادی در دست است که نشان مىدهد با مصریان در نزاع بودهاند. گفتهاند که بربرها از حدود یک سده پیش از میلاد دولت و سازمان حکومتى قدرتمند و گستردهای داشتهاند (بن عامر، همانجا؛ دیویدسن، 31-32، 96-97). با اینهمه، رومیها و ژرمنها در قرون متمادی بر سرزمینهای بربر مسلط بودند و تا فتح اسلامى شمال افریقا هنوز بخش مهمى از این سرزمین در دست فرنگان بود (ابن کثیر، 7/152؛ قلقشندی، همان، 5/116، 7/1377). سردارانى چون عبدالله بن ابى سرح، عمرو بن عاص، حسان بن نعمان و عقبة بن نافع از نخستین کسانى بودند که به فتح شمال افریقا همت گماشتند. قبایل مختلف بربر در حوادث این دوره، مواضع گوناگونى داشتند؛ برخى با فاتحان مسلمان همراه بودند و برخى روزگاری نسبتاً دراز به مقابله مىپرداختند. رفتار سرداران مسلمان نیز با قبایل و طوایف بربر از آغاز فتوحات اسلامى متفاوت بود، اما کشمکشها به تدریج فرو نشست و بربرها در ایجاد و استمرار دولت اسلامى اسپانیا نقشهای مهمى برعهده گرفتند (یعقوبى، 339، 346؛ ابن اثیر، 3/25-26، 93، 419- 465، 4/105؛ قیروانى، 59 -60؛ ابن خلدون، العبر، 6/106 بب؛ ابن ابى دینار، 29 بب؛ قلقشندی، همان، 5/117؛ ذهبى، 50؛ لوتورنو، .(211-212 رفتار ستمگرانة برخى حکام مسلمان نسبت به بربرها که به آنان به دیدة موالى خویش مىنگریستند، موجب بروز قیامها و نهضتهایى گاه گسترده برضد دستگاه خلافت یا حکام عرب شمال افریقا و حتى اسپانیا گردید. عصیان بربرها بر عقبة بن نافع میان سالهای 41 تا 43ق/661 - 663م و قیام کُسَیلة بن کُمرم (مق 69ق/688م) از نخستین نهضتهای ضدخلافت اموی در این منطقه به شمار مىرود. پس از آن از قیامى در 74ق/693م و شورش بربرهای طنجه به رهبری میسرة خارجى در 110ق/728م مىتوان یاد کرد که مشکلات جدی برای حکام محلى پدید آورد. در اوایل دولت عباسیان، این شورشها فرونشست، ولى پس از مرگ یزید بن حاتم مهلبى والى قیروان، نهضتهای استقلالطلبانة بربرها وارد دورة جدیدی شد و از حدود سال 184ق/800م دستگاه خلافت عملاً سیطرة کامل خود را بر شمال افریقا از دست داد و خوارج به فعالیت گستردهای در منطقه دست زدند و در بسیاری مواقع رهبری بربرهای مخالف را برعهده گرفتند. از آن میان، مىتوان به قیام ابوحاتم اباضى و ابوعاد و ابوخزر زناتى اشاره کرد (ابن اثیر، 3/419، 4/107- 108، 370-372، 539 -540، 5/598، 6/10-11، 8/598؛ ابن قوطیه، 40 بب؛ قلقشندی، همان، 5/117- 118؛ ابن تغری بردی، 2/20؛ حرکات، 36-37، 71؛ پولم، 44- 45). علاوه بر خوارج که رهبری سیاسى و نظامى و یا فکری برخى جنبشها را در دست داشتند، قومگرایى بربرها نیز عامل مهمى در مخالفت آنان با حاکمان رسمى به شمار مىرفت و همین معنى سبب شده است تا برخى مورخان خصایص قومى و اخلاقى بربر را مهمترین سبب این قیامها بدانند (ابن اثیر، 5/190-194، 249-251؛ ابن قوطیه، 41-44؛ اخبار...، 42-44؛ بن عامر، 23؛ مکناسى، 17- 18؛ قس: دوری، .(65 نخستین دولت نیمه مستقل و سپس مستقلى که در شمال افریقا پدید آمد، دولت ادریسیان شیعى مذهب بود که به طور گستردهای مورد حمایت بربرها قرار داشت (نک: ه د، آل ادریس)؛ اما دولتهایى چون برغواطه (در ساحل اقیانوس اطلس)، نکور (در ریف)، و سپس بنى زیری، بنى حمود، مرابطون، موحدون، بنى مرین، بنى زیان و شماری دیگر یا کاملاً بربری بودند، یا غالباً توسط بربرها اداره و هدایت مىشدند. باید اشاره کرد که به سبب تعصبات و اختلافات قبیلهایِ بربرها، میان این دولتها کشمکشهای درازی وجود داشت که مانع از ایجاد یک دولت بزرگ و فراگیر در منطقه مىشد و در واقع تا روزگار تسلط عثمانیان بر شمال افریقا هیچ دولت یکپارچهای نتوانست تمام بربرها را زیر یک پرچم گرد آورد و کوششهای فاطمیان برای تسلط بر بربرها نیز ناکام ماند (ابن خلدون، العبر، 6/155، 182، 225، جم ؛ ابن خلدون، یحیى، 1/53 -54؛ ابن اثیر، 7/91، 8/90، 284، 427؛ دیویدسن، 327؛ لین پول، 1/43-60؛ I/1176 , 2 .(EI در دورهای که امپراتوری عثمانى به سراشیب ضعف و سقوط افتاد، اروپاییان تلاشهای خود را برای استیلا بر شمال افریقا آغاز کردند و بهویژه فرانسویها و ایتالیاییها نقاط مهمى از سرزمین بربرها را متصرف شدند. مبارزات مردم بربر شمال افریقا برضد استیلای این مهاجمان از مهمترین فصول تاریخ زندگى بربرهاست و این مبارزات سرانجام به مرزبندیهای جدید و تأسیس کشورهایى چند در منطقه انجامید (زبیب، 3/347بب؛ دیویدسن،329؛گلنر،«مغرب1»،53 -52 ؛لینپول،1/60 - 78). قبایل و طوایف بربر: نویسندگان متقدم و متأخر شمار قبایل بربر را از 35 تا 70 قبیله، و برخى غیرقابل شمارش دانستهاند و مشخصات شناختههای خود را آوردهاند (یعقوبى، 343-360؛ یاقوت، 1/540 - 543؛ ابوالفدا، 1/121-122؛ ابن خلدون، العبر، 6/103؛ بن عربى، 160-162؛ سویدی، 428-434؛ حرکات، 6). بربرها را به دو طایفة اصلى، و هر طایفه را به چند قبیله تقسیم کردهاند: طایفة اول شامل قبایل مصموده، صنهاجه و زناته؛ و طایفة دوم شامل هوّاره و لواته است. بعضى از نویسندگان بربرها را به طور کلى مشتمل بر 9 اصل یا طایفه دانستهاند که عبارتند از اِردواحه، مصموده، اورَبه، عجیسه، کُتامه، صنهاجه، اوریغه، لمطه و هسکوره؛ و برخى اصل آنها را به دو طایفة بَرانس (مشتمل بر قبایل هواره، مصموده و صنهاجه) و بُتْر از فرزندان مادغش (مشتمل بر قبایل لواته و زناته) بازمىگردانند (ابن خلدون، العبر، 6/89 -97؛ ابن خلدون، یحیى، 1/181؛ قلقشندی، صبح، 1/361-366، قلائد...، 167-177؛ نیز قس: عبدالحمید، 1/86؛ شفیق، 674). هر یک از قبایل بربر از چند دهستان، در میان مردم یکجانشین، و چند «دور» در میان چادرنشینان تشکیل مىشود و هر «دور» یا دهستان خود شامل چند «اجاق» (خانواده) است. رئیس دهستان که منتخب مردم است، اَمْغَر یا امین نام دارد. برخى از قبایل بربر دارای مجلسى منتخب هستند که قدرت اجرایى و قانونگذاری و قضایى دارد (بن عامر، 15-16؛ داوید، 542 - 545، 547؛ گلنر، «جامعه...2»، 202 ؛ I/1179 , 2 .(EIپس از مرزبندی شمال افریقا و تأسیس کشورهای مستقل، برخى از قوانین قبیلهای ملغى شد و بعضى رسمیت یافت و به همین سبب، در این کشورها هنوز عناصری از نظام قبیلهای یافت مىشود (ابوالنصر، 57 ,9 -8 ؛ گلنر، «مغرب»، .(43 زبان: بربرها زبان بومى خود را «تامازیغْت» مىنامند (شفیق، همانجا). تاریخ آغازین این زبان به درستى دانسته نیست، ولى متونى به زبان لیبیایى - امازیغى از یک سده پیش از میلاد در دست است (بوکوس، 679). پیش از فتح اسلامى، زبان بربری کاملاً رواج داشت؛ پس از آن نیز، با آنکه زبان عربى وارد شمال افریقا شد و به زبانى رایج تبدیل گردید، از میان نرفت؛ بلکه به حیات خود ادامه داد و با واژههای عربى و اسپانیایى مخلوط گردید و اکنون هم گروههای قابل توجهى در این منطقه، به ویژه در مراکش و الجزایر به زبان بربری سخن مىگویند؛ اقداماتى هم برای احیای زبان و فرهنگ بربری صورت گرفته است (دیویدسن، 49؛ زنیبر، 1133؛ گلنر، «جامعه»، 194 ؛ بوکوس، 680). دربارة ریشههای تاریخى، گویشها، واژهها و ترکیبات و آواشناسى زبان بربری بررسیهای بسیاری شده است. دربارة ریشة تاریخى آن، نظریة سامى - حامى یا افریقایى - آسیایى از قدیم مقبولیت بیشتری داشته است (ابوالفدا، 1/122؛ بوکوس، 679؛ بن عامر، 21-22؛ نیز نک: مادون، 140-160؛ ابوالنصر، .(7-8 ادبیات شفاهى و مکتوب بربری شامل اشعار ملى و دینى و عاشقانه، قصه، متون دینى ترجمه شده از عربى و برخى آثار علمى است. شماری از این آثار به صورت خطى در دستاست و از بعضىدیگر فقط نام و نشانىباقى است I/1185-) , 2 EI.(1187 دین و اعتقادات: بربرهای باستان، پدیدههای طبیعى و اجرام آسمانى را مىپرستیدند و در این مورد و دیگر عقاید دینى تحت تأثیر مصریان و فنیقیها و رومیان قرار داشتند. بعدها گروههایى از آنها به مسیحیت گرویدند. در بعضى منابع به گرایش آنان به آیین زردشتى نیز اشاره شده است (قلقشندی، صبح، 5/117، 188؛ غلاّب، 152-153، 161؛ بن عامر، 22؛ آل على، 37؛ بل، 55 - 68). با آغاز فتح اسلامى، دین اسلام وارد این سرزمین شد، ولى به سبب موقعیت جغرافیایى و پراکندگى قبایل بربر، رواج آن مدتى به درازا کشید. با اینهمه، گفتهاند که بیشتر بربرها در عصر عثمان اسلام آوردند. این روند در دوران بعد سرعت بیشتری به خود گرفت، ولى لااقل تا سدة 6ق/12م هنوز مسیحیت در میان بربرها رواج داشت و حتى از ظهور برخى از آباء کلیسا از میان آنان در این دوران سخن گفتهاند (یعقوبى، 339؛ ابن اثیر، 3/25، 4/561، 5/23؛ غلاب، 136-137؛ گلنر، همان، .(207-213 در دورة اسلامى از برخى ادعاهای نبوت میان بربرها یاد شده است. مثلاً عاصم بن جمیل رهبر قبیلة ورفجومه که عقاید خاصى را ترویج مىکرد. همچنین در میان قبایل برغوطه و غماره متنبّیان دروغین نشان دادهاند (یاقوت، 1/541 -542؛ ابن اثیر، 5/315؛ بل، 173- 195). البته باید اشاره کرد که چند بار ارتدادی که به بربرها نسبت دادهاند، تنها به سبب مخالفت این قبایل با حکومت رسمى بوده است و محققان آن را ارتداد به معنای دینى آن به شمار نیاوردهاند (نک: غلاب، 139-140). بربرها تا پیش از تأسیس سلسلههایى چون ادریسیان و فاطمیان، مذهب تسنن داشتند؛ خوارج نیز به تدریج نفوذ و قدرتى در میان بربرها مىیافتند. در 150ق/767م معلم و فقیهى بربر به نام عبدالله بن محمد، مردم را به گرایش به اسماعیلیة فاطمیه دعوت کرد و سپس با سپاهى از بربرها در شنت بریه حکومتى پدید آورد که چندان نپایید. در اوایل سدة 2ق/8م کسانى چون سلامة بن سعید بصری، عبدالله بن مسعود تجیبى و اسماعیل بن زیاد نفوسى، عقاید خوارج را در میان بربرها که طرفدار برابری مسلمانان و آمادة پذیرش افکار مخالف خلافت بودند، رسوخ داد و از همین راه جنبشهای اباضى، حروری و صفری در شمال افریقا پدید آمد (یعقوبى، 352-353؛ ابن اثیر، 5/600 -602، 6/318-319، 8/598؛ قلقشندی، همان، 5/163؛ بدر، 45-52؛ آل على، 74، 92-94، 280؛ لوتورنو، .(215 از نظر کلامى، مکتب اشعری، به ویژه بر اثر کوششهای ابن تومرت، در میان بربرها شایع بود (قلقشندی، همان، 5/191؛ نجار، 30)؛ و طریقتهای صوفیه مانند شاذلیه، تجانیه و قادریه هم از دیرباز در شمال افریقا و میان بربرها جایگاه مهمى داشتند (مشکور، 121-122، 247- 248؛ بل، 378-394؛ زبیب، 4/355- 358). اسطورههای ملى و دینى و عقاید رمز آلود کهن نیز بخش دیگری از فرهنگ اعتقادات بربرها را تشکیل مىدهند. از دیدگاه تمدن، بربرها با فنیقیان دارای گذشتة نسبتاً مشترکى هستند، تا جایى که گاه از تمدن آن دو با عنوان «تمدن فنیقى - بربر» یاد مىکنند. ساخت ابزارها به ویژه ابزارهای جنگ از دورة مفرغ در میان بربرها سابقه دارد. نهادهای مدنى و تشکیلات اداری آنان از حدود هزارة اول پیش از میلاد نیز قابل توجه است. به ویژه فعالیت نسبتاً گستردة تجاری با همسایگان مصری و یونان و روم از طریق دریا، موجب رشد فرهنگى و مدنى آنها شده بود (دیویدسن، 31، 100، 102، 167؛ ابنعامر، 63؛ ابوالنصر، .(36-37 بربرها در عصراسلامى سهم قابلتوجهىدر شکوفایى تمدناندلس و شمالافریقا داشتند. آثار برجایمانده از آن روزگار در هنرهای دستى و معماری و فلزکاری گواه این معنى است. مساجد و جوامع و قصور زیبایى که به دست آنان ساخته شد و نیز شعر و ادبیات و موسیقى و علومى که در سرزمین بربرها پدید آمد و رشد کرد، همه حاکى از توانایى فرهنگى این قوم است (زنیبر، 1133؛ دیماند، 156, 126, 123, 230 -226 ؛ کونل، 133-151 ,129 ؛ پتربریج، 205 -176 ؛ میشل، 221 -215 ؛ الموسوعة، 4/296-297؛ وات، 144ff. .(135-136, هنر بربری با ویژگیهای منحصر به خود از دیدگاه محققان، محصول تلفیق فرهنگ بومى بربر با فرهنگ اسلامى عربى است (گرابار، 79 -66 ؛ عظمت، 15، جم ). مآخذ: آل على، نورالدین، اسلام در غرب، تهران، 1370ش؛ ابن ابى دینار، محمد، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، 1387ق/1967م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ ابن خلدون، العبر، بیروت، 1399ق/1979م؛ ابن خلدون، یحیى، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، 1400ق/1980م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، لیدن، 1967م؛ ابن قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، 1958م؛ ابن کثیر، البدایة؛ ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر، بیروت، 1375ق/1956م؛ اخبار مجموعة فى فتح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، 1401ق/1981م؛ اصطخری، ابراهیم، الاقالیم، چ تصویری، به کوشش مولر، گوتا، 1839م؛ بدر، احمد، دراسات فى تاریخ الاندلس و حضارتها، دمشق، 1969م؛ بل، آلفرد، الفرق الاسلامیة فى الشمال الافریقى، ترجمة عبدالرحمان بدوی، بیروت، 1986م؛ بن عامر، احمد، تونس عبر التاریخ، تونس، 1379ق/ 1960م؛ بن عربى، صدیق، المغرب، بیروت، 1404ق/1984م؛ بوکوس، احمد، «امازیغیة»، معلمة المغرب، رباط، 1410ق/1989م، شم 2؛ پولم، دنیس، الحضارات الافریقیة، ترجمة على شاهین، بیروت، 1974م؛ حرکات، ابراهیم، النظام السیاسى و الحربى فى عهد المرابطین، دارالبیضا، مکتبة الوحدة العربیه؛ داوید، رنه، نظامهای بزرگ حقوقى معاصر، ترجمة حسین صفایى و دیگران، تهران، 1364ش؛ دباغ، مصطفى مراد، «التعلیم فى فلسطین فى عهد الانتداب»، موسوعة خاص، ج 3؛ دیویدسن، ب.، افریقا، ترجمة هرمز ریاحى و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر؛ ذهبى، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای 81 -100ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربى؛ رافق، عبدالکریم، «فلسطین فى عهد العثمانیین»، موسوعة خاص، ج 2؛ زبیب، نجیب، الموسوعة العامة لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت، 1415ق/1995م؛ زنیبر، محمد، «البربر»، معلمة المغرب، رباط، 1411ق/1991م، شم 4؛ سویدی، محمدامین، سبائک الذهب فى معرفة قبائل العرب، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ شفیق، محمد، «امازیغن»، معلمة المغرب، رباط، 1410ق/1989م، شم 2؛ عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربى، اسکندریه، 1979م؛ عظمت، عزیز، العرب و البرابرة، لندن، 1991م؛ غلاب، عبدالکریم، قراءة جدیدة فى تاریخ المغرب العربى، بیروت، 1996م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1973م؛ همو، قلائد الجمان، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1383ق/1963م؛ قیروانى، محمد، طبقات علماء افریقیة و تونس، به کوشش على شابى و نعیم حسن یافى، تونس/الجزایر، 1985م؛ لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامى و خاندانهای حکومتگر، ترجمة صادق سجادی، تهران، 1363ش؛ مادون، محمدعلى، عروبة البربر، دمشق، 1992م؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد، 1375ش؛ مکناسى، محمد، الاکسیر فى فکاک الاسیر، به کوشش محمد فاسى، رباط، 1965م؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض، 1999م؛ نجار، عبدالمجید عمر، فصول فى الفکر الاسلامى بالمغرب، بیروت، 1992م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبى، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسة ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ نیز: Abun-Nasr, J. M., A History of the Maghrib, Cambridge, 1971; Davis, J.D., The Westminster Dictionary of the Bible, Philadelphia, 1944; Dimand, M.S., A Handbook of Muhammadan Art, New York, 1958; Dury,C.J., Art of Islam, New York,1970; EI 2 ; Gellner,E., X Morocco n , Africa, ed. C. Legum, London, 1971; id, Muslim Society, Cambridge University Press ; Grabar , O., X The Architecture of Power n , Architecture of the Islamic World , ed . G . Michell , London , 1987 ; K O hnel , E. , Die Kunst des Islam , Stuttgart , 1962 ; Le Tourneau , R., X North Africa to the Sixteenth Century n , The Cambridge History of Islam, ed. P.M. Holt, Cambridge, 1970, vol. IIA; Michell, G., X North Africa and Sicily n , Architecture of the Islamic World, London, 1987; Petherbridge, G. T., X Vernacular Architecture... n , Architecture of the Islamic World, London, 1987; Watt, W.M., A History of Islamic Spain, Edinburgh, 1965. محمد نوری بيفرهنگ، نافرهيخته، نامتمدن، وحشي متمدن، فرهيخته barbarian حلاق، حلق ل barbar barbare barbar bárbaro barbaro
کلمه "بربر" در زبان فارسی به چند معنا و کاربرد مختلف اشاره دارد. در اینجا، به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
نحو و دستور زبان:
کلمه "بربر" به عنوان یک اسم به کار میرود و میتواند به اقوام خاصی اشاره داشته باشد. در جملهها باید به جایگاه آن توجه شود؛ مثلاً: "بربرها در تاریخ نقش مهمی ایفا کردهاند."
نقطهگذاری:
اگر "بربر" بخشی از جمله باشد، به قوانین نقطهگذاری توجه کنید؛ مثلاً: "بربرها به عنوان قومهای خاص شناخته میشوند."
تایپ و رسمالخط:
همیشه از رسمالخط صحیح استفاده کنید. کلمه "بربر" باید به صورت صحیح و با رعایت املای درست نوشته شود.
استفاده از کلمات مرتبط:
در متن هایی که درباره بربرها یا تاریخ آنها صحبت میشود، میتوان از کلمات مرتبط دیگر استفاده کرد؛ به عنوان مثال: "تمدن بربری" یا "زبان بربرها".
دقت در معانی:
در استفاده از این کلمه دقت کنید که این واژه ممکن است در برخی از بافتها بار معنایی منفی داشته باشد. بنابراین به نکات فرهنگی و تاریخی توجه کنید.
قید و صفت:
میتوان از قیدها و صفات مناسب برای توصیف "بربر" استفاده کرد؛ مثلاً: "بربرهای قدیمی" یا "فرهنگ بربری".
با رعایت این نکات، میتوانید به شکل مؤثرتری از کلمه "بربر" در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بربر" در جملات آورده شده است:
در تاریخ، بربرها به عنوان اقوامی شناخته میشدند که به راحتی قلمروهای دیگر را تسخیر میکردند.
بعضی از نویسندگان در آثار خود به توصیف بربرها و زندگی آنها پرداختهاند.
در فیلمهای تاریخی، شخصیتهای بربر معمولاً به عنوان جنگجویانی وحشی و بیرحم به تصویر کشیده میشوند.
در زمانهای قدیم، بربرها با قبایل مختلف تجارت کرده و فرهنگی غنی را به وجود آورده بودند.
اگر سوال دیگری دارید یا به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!