بغداد
licenseمعنی کلمه بغداد
معنی واژه بغداد
بغداد
بعضی دیگر منشأ آن را آرامی و به معنای «جایگاه یا محلّ گوسفندان » می دانند (ی . غنیمه و ا. کرملی در لغه العرب ، ج 4، ص 27، ج 6، ص 748؛ اشاره طبری ، سلسله سوم ، ص 277، به سوق البقر در محل بغداد ملاحظه شود). دلیچ (ص 206، 238)، بدون اینکه به معنای آن اشاره کند طرفدار منشأ آرامی برای آن است .
در یک سند قضایی عهد حمورابی (1800 پیش از میلاد)، نام شهر بگدادو آمده است (شر ، ش 197) که نشان می دهد این نام پیش از حمورابی و قطعاً پیش از هرگونه نفوذ ایرانی به کار می رفته است . بَغ و حُو را با یک علامت نشان داده اند. اما در یک سنگ مرزی متعلق به زمان نَزیماروتّاش (1341ـ 1316 ق م )، پادشاه کاسی ، از شهر پلاری در ساحل «نهر شَرّی » در ناحیه بگدادی نام برده شده است (مورگان ،ج 1، ص 86ـ92). این نکته با ذکر مکرّر بگدثا در تلمود، قرائت «بگ » را قابل قبولتر می سازد (اوبرمایر ، ص 147
به بعد؛ جودائیکا ، ذیل ماده ). سنگ مزار دیگری متعلق به عهد سلطنت مردوک بلادان ، پادشاه بابل (1208ـ1195ق م )،از شهر بغداد یاد می کند (مورگان ، ج 3، ص 32ـ39). اَدَد ـ نِراری دوم (911ـ891ق م ) چندین محل از جمله بگدا(دو)را غارت کرد. در قرن هشتم پیش از میلاد، بغداد تبدیل به اقامتگاهی آرامی شد. تِگلات پِلاسر سوم (745ـ727ق م ) از بگدادو در پیوند با قبیله ای آرامی یاد می کند (دلیچ ،ص 238).
بنابراین ، منشأ این نام روشن نیست . اینکه ایرانیان درحدود قرن هشتم پیش از میلاد بغ را به معنای خدا به کار می برده اند، یا در نام افراد به کار می رفته ، وضع را تغییر نمی دهد ( " دایره المعارف تخصصی آشورشناسی " ، ج 1، ص 341).منصور (حک: 136ـ158) شهر خود را مدینه السّلام (شهر صلح ) نامید، که اشاره ای به بهشت است (انعام : 127؛ یونس : 25). این نامی رسمی بود که در اسناد، سکّه ها و اوزان و مانند آنها ظاهر می شد. صورتهای دیگر این نام بویژه بُغدان و نامهایی مانند مدینه ابی جعفر، مدینه المنصور، مدینه الخلفاء و الزوراء نیز به کار می رفته است (ابن فقیه ، گ 29 پ ؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 678؛ ابن رسته ، همانجا). ظاهراً زوراء، همان گونه که در الفخری آمده ، نامی قدیمی بوده است (ابن طقطقی ، ص 145؛ رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، ص 41. برای توضیحات بعدی رجوع کنید به مسعودی ، التنبیه ، ص 312؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 954). مؤلّفان مسلمان می نویسند که منصور شهر خود را در محلی ساخت که از دوره پیش از اسلام سکونتگاههای بسیاری در آنجا وجود داشته و مهمترین آنها دهکده بغداد ( رجوع کنید به طبری ، سلسله اول ، ص 2067، سلسله سوم ، ص 277؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 7؛ یعقوبی ، 1892، ص 237)، در ساحل غربی دجله
در شمال صَراه (طبری ، سلسله سوم ، ص 277) بوده است . بعضی آن را همان روستای بادوریا می دانند و به بازار سالانه آن اشاره می کنند (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 25ـ27؛ ابن جوزی ، همان ، ص 6؛ یعقوبی ، همان ، ص 275) که روشن می سازدچرا کرخ بعدها محلّه بازرگانان شد. شماری از سکونتگاههای پیشین ، بویژه آرامی ، در بخش غربی در مجاورت کرخ قرار داشت . در میان اینها، خَطّابیه (نزدیک باب الشام ) و شَرَفانیّه و در شمال آن وَرْدانیّه بود که در محلّه حربیّه قرار داشت ،و صونایا نزدیک ملتقای صراه با دجله (بعداً العتیقه )، و قَطُفتادر گوشه ای که نهر رُفَیل به دجله می ریزد، و بَراثا * در جایی که نهر کَرخایه از نهر عیسی منشعب می شود واقع بود. سه کوچ نشین کوچک ، یعنی سال ، وَرْثالا (بعدها محلّه قَلاّعین )و بَناوْرا، در میان شهر کرخایه و صراه قرار داشت . نام کرخ (در آرامی کرخه به معنای شهر مستحکم است ) خود از نام دهکده ای کهن گرفته شده است که بنابه روایات ایرانی به شاپور دوم (309ـ379 میلادی ) نسبت داده می شود (حمدالله مستوفی ، ص 40؛ رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 278ـ279؛ ابن اثیر، ج 2، ص 342ـ343؛ یاقوت حموی ، ج 3، ص 613؛ ابن جوزی ، همان ، ص 7).
به گفته گزنفون ، هخامنشیان باغهای وسیعی در ناحیه بغداد (در سِتّاکه ) داشته اند. مؤلّفان مسلمان به دو باغ از این باغها اشاره می کنند ( رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، همانجا). نزدیک دهانه نهرعیسی ، قصری ساسانی (قصر شاپور) قرار داشت ، و منصور بعدها پلی در آنجا ساخت . قنطره قدیمی (القنطره العتیقه )بر روی نهرصراه ، در جنوب غربی دروازه کوفه ، متعلق به دوره ساسانی بود. در بخش شرقی ، سوق الثلاثا و قبرستان خیزران متعلّق به دوره قبل از اسلام بود؛ در این منطقه تعدادی دیر قرار داشت که متعلق به عصر جاهلی بود؛ مانند دیر مارفثیون (الدیرالعتیق )،محلّی که قصر خالد در آنجا بنا شد، دیربستان القُّس ، و دیرالجاثلیق * که معروف کرخی در مجاورت آن مدفون شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 274، 277؛ ابن فقیه ، گ 36ـ37ر؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 96، 121، 125؛ مسعودی ، التنبیه ، همانجا؛ ذهبی ، ج 1، ص 76؛ حمدالله مستوفی ، همانجا).
هیچیک از این سکونتگاههای قدیمی اهمیّت سیاسی یا بازرگانی نداشت ؛ بنابراین ، می توان شهر منصور را نوبنیاد به شمار آورد. جهانگردان اروپایی در قرون وسطی غالباً بغداد را با بابل و گاهی با سلوکیه یکی می دانستند، و آن را در گزارشهای خود بابل ، بابلونیا و مانند آن می خواندند. به کار بردن نادرست نام اخیر در مورد بغداد در تفسیرهای تلمودی گئونیم بابل (در دوره عبّاسی ) و همچنین در نوشته های یهودیان بعدی نیز معمول بوده است . پیترو دلاّواله * که در 1025ـ1026/ 1616ـ1617 در بغداد به سر می برد، نخستین کسی بود که به این اشتباه رایج عهد خود پی برد. تا قرن یازدهم /هفدهم ، نام بغداد معمولاً در غرب به صورت تحریف شده بلدخ (بَلدَکو ) شناخته شده بود که ممکن است از صورت چینی آن نام مشتق شده باشد ( رجوع کنید به برتشنایدر ، ج 1، ص 138، ج 2، ص 124؛ پولو، ص 29، 126).
عباسیان متوجه شرق شدند و برای نشان دادن شکوه دولت خویش در جستجوی پایتخت جدیدی برآمدند. سفّاح ، نخستین خلیفه عباسی ، از کوفه به انبار تغییر مکان داد. منصور به هاشمیّه نزدیک کوفه نقل مکان کرد، ولی بزودی دریافت که کوفه با جمعیّتی آشوبگر و طرفدار علی علیه السّلام ، تأثیر نامطلوبی بر سپاه او خواهد داشت ؛ و هاشمیّه نیز، همان گونه که شورش راوَندیه نشان داد، آسیب پذیر بود ( رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 1، ص 680ـ681؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 271ـ272؛ ابن طقطقی ، ص 143). بنابراین ، در صدد یافتن محلی سوق الجیشی برآمد. وی پس از تجسّس دقیق ، با توجّه به ملاحظات نظامی و اقتصادی و اقلیمی ، محلّ بغداد را برگزید. این محل در دشتی حاصلخیز واقع بود که در آنجا کشت و زرع در دو سوی
رودخانه رونق داشت ، بر سر راه خراسان واقع و محل تلاقی راههای کاروانرو بود، و بازارهای ماهانه در آن محل تشکیل می یافت ؛ بنابراین در آنجا آذوقه برای ارتش و مردم بوفور به دست می آمد. شبکه ای از نهرهای متعدد وجود داشت که در کشاورزی از آنها استفاده می شد و به منزله استحکامات شهر نیز بود. بغداد در وسط بین النهرین قرار داشت و ازآب و هوایی معتدل و سالم برخوردار و نسبتاً بدون پشه بود (یعقوبی ، 1892، ص 235ـ238؛ همو، 1883، ج 2، ص 449؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 272ـ275؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 679ـ 680؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 7ـ8؛ محمد مقدسی ، ص 119ـ 120؛ ابن اثیر، ج 5، ص 426ـ427؛ ابن طقطقی ، ص 143ـ 145). درباره امتیازات بغداد و اینکه مقدّر بود به دست منصور ساخته شود بعدها حکایاتی جعلی رواج یافت ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1892، ص 237؛ ابن طقطقی ، ص 144؛ طبری ؛ ابن جوزی ، همانجاها).
بغداد جانشین بابل و سلوکیه و تیسفون شد و همه آنها را تحت الشعاع قرار داد. یعقوبی (در 278) و ابن فقیه (در 290) نخستین توصیفهای مفصّل از بغداد را به دست می دهند، و سهراب (در حدود 287) نیز شبکه نهرهای آن ناحیه را وصف می کند. این شهر با استحکامات و طرح داخلی آن شبیه قلعه ای بزرگ است . در آغاز خندقی عمیق به عرض 40 ذراع (=27ر20 متر) وجود داشت که شهر را دربر می گرفت و سپس باراندازی آجری و آنگاه نخستین دیوار به قاعده 18 ذراع (= 9 متر) و بعد فضایی خالی به عرض 100 ذراع (9ر56 متر) (در مورد اندازه ها رجوع کنید به رَیِّس ، الخراج ) که برای مقاصد دفاعی به کار می رفت . سپس دیوار اصلی قرار داشت که از خشت ساخته شده بود و دارای 14ر34متر ارتفاع ، 2ر50متر عرض پایه و 22ر14 متر عرض بالا بود. بین هر دو دروازه این دیوار 28 برج بزرگ واقع بود، جز میان دروازه های کوفه و بصره که دارای 29 برج بود. بر فراز هر یک از دروازه ها، قبّه ای ساخته بودند که مشرف بر شهر بود
و در پایین آنها اقامتگاههایی برای نگهبانان بنا شده بود.سپس نوبت به محوطّه ای می رسید به عرض 7ر170 متر که در آن خانه هایی ساخته بودند و تنها صاحب منصبان و نزدیکان (موالی ) اجازه داشتند که در آنجا خانه بسازند. با وجوداین ، هر راه دارای دو دروازه مستحکم بود که می توانستند آنها را قفل کنند. آنگاه دیوار ساده سومی دیده می شد که محوّطه وسیع داخلی را دربر می گرفت ، و جایی بود که فقط قصر خلیفه (باب الذّهب )، مسجد جامع ، دیوانها و خانه های فرزندان خلیفه و دو سقیفه یکی برای رئیس نگهبانان ] صاحب حرس دیگری برای صاحب شرطه ، در آنجا ساخته شده بود. به منظور نظارت بر شهر و تسهیل ارتباط در داخل و مراقبت از راههای کاروانرو در خارج ، شهر به چهار بخش مساوی تقسیم می شد و هر بخش را نیز دو راه که از دروازه های متساوی البُعد آن آغاز می شد تقسیم می کرد. دروازه خراسان (که آن را باب الدّوله نیز می نامیدند) در شمال شرقی ، دروازه بصره در جنوب غربی ، دروازه سوریّه در شمال غربی ، و دروازه کوفه در جنوب شرقی قرار داشت . برای راه یافتن به دایره داخلی ، می بایست از خندق عبور کرد و از پنج در گذشت : دو در در دیوار خارجی و دو درِ عظیم در دیوار بزرگ و دری دیگر در دیوار داخلی ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1892، ص 238ـ242؛ همو، 1883، همانجا؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 322ـ323؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 9ـ10؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 72ـ74؛ ابن اثیر، ج 5، ص 427ـ428، 439؛ ابن فقیه ، گ 33 ر).
سنتهای باستانی امپراتوری نیز در این طرح قابل ملاحظه است . جدایی خلیفه از مردم ، طرح با شکوه قصر و مسجد برای نشان دادن عظمت دولت جدید، و تقسیم مردم در محلاّت جداگانه ای که دروازه های آنها را می بستند و محافظت می کردند، همگی گواه این مطلب است .
مظهر شکوه این شهر مدوّر، «قبه الخضرا» بود که 36ر68 متر ارتفاع داشت و مشرف بر قصر بود و بر فراز آن پیکره سواری به چشم می خورد. این سوار در 329 در شبی طوفانی ، شاید براثر اصابت صاعقه ، سرنگون شد (صولی ، ص 229؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 6، ص 317ـ318؛ همو، مناقب ، ص 11؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 270؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 73). اما دیوارهای آن مدتی بیشتر باقی ماند و سرانجام در 653 فروریخت (ابن فُوَطی ، ص 303؛ سبط ابن جوزی ، ج 8، ص 67). در ساختمان اب الذّهب ، مرمر و سنگ به کار بردند و دروازه آن را با طلا آراستند. این محلّ تا نیم قرن اقامتگاه رسمی بود و اگرچه هارون الرشید به آن اعتنایی نکرد، امین ، جناح جدیدی به آن افزود و در پیرامون آن «میدانی » ساخت . در محاصره بغداد در 198 توسط طاهر، سردار مأمون ساختمان آسیب بسیار دید و از آن پس ، اقامتگاه رسمی نبود و به آن توجهی نمی شد ( رجوع کنید به ابن فوطی ، همانجا).
مسجد (جامع المنصور) پشت قصر ساخته شد و لذا قدری نسبت به قبله انحراف داشت ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 321ـ322؛ ابن اثیر، ج 5، ص 439). در 191 هارون الرشید آن را خراب کرد و با آجر ساخت . در 260ـ261 و در 280آن را توسعه دادند. معتضد حیاط دیگری به آن افزود و بخشهایی از آن را تعمیر کرد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5،ص 21، 143؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 107ـ108). مسجد دارای مناره ای (خطیب بغدادی ، ج 5، ص 125) بود که در303 طعمه حریق گشت (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 130)، ولی دوباره ساخته شد ( رجوع کنید به همان ، ج 7، ص 284). این بنا در دوران خلافت ، همچنان مسجد جامع بغداد بود. در 653 سیلاب آن را فراگرفت ، و این واقعه و حمله مغول را نیز پشت سر نهاد.
نقشه شهر بغداد منعکس کننده اندیشه های اجتماعی است . مسؤولیت هر محلّه را شخصیّتی برجسته برعهده داشت ، و محله ها معمولاً از لحاظ قومی (ایرانی ، عرب ، خوارزمی ) یا شغلی ، همگن بودند. خانه های سربازان در خارج از محوّطه دیوارها و معمولاً در شمال غرب شهر بود، و حال آنکه مراکز بازرگانان و صنعتگران در جنوب صراه در کرخ قرار داشت ( رجوع کنید به ابن فقیه ، گ 29 پ ، 33 پ ، 37 پ ).
بازارها در نقشه بغداد سهمی عمده داشتند. در آغاز، در طول هر یک از چهار راهها، از دیوار بزرگ تا دیوار داخلی ،اتاقهایی با طاقهای بلند (طاقات ) قرار داشت که در آنها دکانهایی تعبیه کرده و بدین ترتیب چهار بازار به وجود آورده بودند ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 322). گذشته از این ، خلیفه دستور داد که هر یک از چهار بخش خارج دیوار فضای کافی برای بازار داشته باشد، به طوری که هر بخش دارای بازاری بزرگ باشد (یعقوبی ، 1892، ص 242). ملاحظات امنیّتی منصور را در 157 بر آن داشت تا دستور دهد که بازارها از شهر مدوّر به کرخ انتقال یابند. وی می خواست بدین وسیله آشوبگران را از شهر دور نگاه دارد و اطمینان یابد که شبها دروازه محله ها برای بازارها باز نماند، و از ورود جاسوسان احتمالی به شهر جلوگیری به عمل آید. وی نقشه ای طرح کرد که بازارها در حدّ فاصل صراه و نهرهای عیسی ساخته شود (طبری ، سلسله سوم ، ص 324ـ325؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 13ـ14؛ یاقوت حموی ، ج 4، ص 254).
بنابر روایتی که در دست است منصور می خواست بخشی از دیوار کاخ سفید تیسفون را خراب کند و آجرهای آن را در ساختمانهای خود به کار برد، ولی به دلیل هزینه بسیار از این اقدام چشم پوشید. بنابر روایتی دیگر، منصور قصد داشت آن کاخ را تعمیر کند ولی فرصت این کار را نیافت . این هر دو روایت یادآور مناقشات شعوبیه است . به هر حال شهر از خشت ساخته شد.
یعقوبی اشاره می کند که نقشه شهر در 141 کشیده شد (1892، ص 238) ولی کار در اول جمادی الاولی 145 آغاز گشت (گزارش خوارزمی در خطیب بغدادی ، ج 1، ص 7، 66ـ67). چهار معمار نقشه شهر را کشیدند. حَجّاج بن ارطاه معمار مسجد بود (طبری ، سلسله سوم ، ص 276؛ یعقوبی ، همان ، ص 241). منصور صدهزار کارگر و صنعتگر جهت ساختمان آن گرد آورد (یعقوبی ، همان ، ص 238؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 277). از نهر کرخایه نهری به آن محل کشیده شد تا آب لازم برای آشامیدن و کارهای ساختمانی در دسترس باشد (یعقوبی ، همانجا). ظاهراً در 146 لااقل ساختمان قصر و مسجد و دیوانها به پایان رسید و منصور به بغداد نقل مکان کرد (طبری ، سلسله سوم ، ص 313؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 67). پیش از 149 ساختمان شهر مدوّر به پایان رسید (طبری ، سلسله سوم ، ص 353؛ خطیب بغدادی ، همانجا).
شهر مدوّر منصور نمونه جالبی از شهرسازی است ؛ بغداد چنان مدوّر بود که مرکز آن نسبت به بخشهای مختلف ، دارای فاصله مساوی بود و بسهولت از آن مراقبت یا دفاع می شد. احتمالاً معماران شهر مدوّر از طرح شهرهای مدور آگاهی داشته اند. ابن فقیه خاطرنشان می کند که باید از میان طرح مربّع و طرح مدوّر یکی انتخاب می شد، و طرح اخیر کاملتر بود (گ 33پ ). اما احتمال قویتر آن است که طرح قلعه مدوّر بر نقشه شهر اثر گذاشته باشد. طبری (سلسله سوم ، ص 276) می گوید «منصور چهار دروازه (برای شهر) به اقتباس از اردوگاههای نظامی ساخت ».
درباره ابعاد شهر منصور روایات متفاوتی در دست است . رَباح ، یکی از معماران شهر، فاصله هر یک از دو دروازه را یک میل (یا 000 ، 4 ذراع مُرسَله یا 848 ، 1متر؛ رَیِّس ، ص 278؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 71) آورده است (این تخمین در ابن جوزی ، مناقب ، ص 9؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 235؛ ابن تغری بردی ، ج 1، ص 341؛ و اربلی ، ص 54 آمده است ). این تخمین با اندازه گیریی که به فرمان معتضد صورت گرفت و بدرالمعتضدی به آن اشاره کرده است مطابقت دارد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 69؛ ابن تغری بردی ، همانجا). این امر نشان می دهد که قطر شهر 352 ، 2متر بوده است . تخمین یعقوبی در باره فاصله میان هریک از دو دروازه خارج از خندق ، یعنی 000 ، 5 «ذراع سَوْداء» (یا 5ر2534متر)، با توجه به این نکته محتمل می نماید (1892، ص 238ـ239).
روایات گوناگونی درباره مخارج منصور برای این شهر نقل شده است . اما بنا به گزارش رسمی و مستند دستگاه خلافت ، منصور چهار میلیون و هشتصد و هشتاد و سه درهم برای «شهر مدوّر» خرج کرد (طبری ، سلسله سوم ، ص 326؛ محمد مقدسی ، ص 121؛ خطیب بغدادی ، همانجا، نیز رجوع کنید به ابن اثیر، ج 5، ص 419؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 32). اگر میزان پایین دستمزد و هزینه اندک مصالح ساختمانی و سختگیری منصور را در نظارت بر محاسبات در نظر بگیریم ، این رقم قابل قبول خواهد بود.
در 157 منصور قصری در کنار دجله و پایینتر از دروازه خراسان با باغهای وسیع ساخت و آن را خُلد نامید. این محل بدون پشه بود و به سبب خنکی هوایش شهرت داشت . این نام یادآور بهشت بود (طبری ، سلسله سوم ، ص 379؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 75؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 783؛ ابن جوزی ، همان ، ص 12؛ ابن اثیر، ج 6، ص 71؛ ابن فقیه ، گ 37پ ).
ملاحظات سوق الجیشی و سیاست منصور در مورد تقسیم لشکر و کمبود فضا بزودی خلیفه را بر آن داشت که اردوگاهی برای وارث خود مهدی در بخش شرقی دجله بسازد. اردوگاه مهدی در بخش مرکزی قرار داشت (بعدها به تقلید از قصری که هارون ساخت رُصافَه نامیده شد)، و قصر او و مسجد نیز در همان جا ساخته شد، و پیرامون آنها را منازل صاحب منصبان و ملتزمان احاطه کرده بود. بخش بازرگانی بزودی در سوقهای مشهور باب الطاق شکل گرفت . دیوار و خندق پیرامون اردوگاه مهدی بخش نظامی را آشکار می ساخت . کار در 151 آغاز شد
و در 157 به پایان رسید. رصافه تقریباً مقابل شهر منصوربود (یعقوبی ، 1892، ص 251ـ253؛ اصطخری ، ص 83ـ84؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 82ـ83، ابن جوزی ، همان ، ص 12ـ 13؛ محمد مقدسی ، ص 121؛ ابن تغری بردی ، ج 2، ص 16؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 78).
بغداد از حیث بناها، فعالیتهای بازرگانی ، ثروت ، و جمعیّت بسرعت توسعه یافت . تراکم جمعیت در شرق بغداد بود، زیرا مردم بر اثر هدایای مهدی و بعدها برمکیان که محلّه ای مخصوص در دروازه شمّاسیّه داشتند، به سوی آنجا جذب می شدند (یعقوبی ، همان ، ص 251؛ ابوالفرج اصفهانی ، ج 5، ص 8، ج 6، ص 78؛ ابن خلّکان ، ج 1، ص 474). یحیی برمکی قصری باشکوه ساخت و نام فروتنانه قصرالطّین بر آن نهاد (ابوالفرج اصفهانی ، ج 5، ص 8). جعفر قصر عظیم و مجللی در پایین بغداد شرقی ساخت که بعدها به مأمون داده شد. در زمان هارون الرشید، بخش شرقی از دروازه شمّاسیّه (مقابل دروازه قَطْرَبُّل ) تا مُخَرِّم (که حدّ جنوبی آن ، پل جدید مأمون است ) امتداد یافت (یعقوبی ، همان ، ص 253ـ254). از سوی دیگر، امین از قصر خلد که اقامتگاه رشید بود به باب الذّهب بازگشت و آن را تعمیر کرد و جناحی به آن افزود و در پیرامون آن حیاطی ساخت ( رجوع کنید به جهشیاری ، ص 193؛ ابن اثیر، ج 11، ص 152). ملکه زُبَیده مسجدی در کنار دجله و نزدیک قصرهای سلطنتی (که به نام او شهرت یافت ) و همچنین مسجد باشکوه دیگری در قطیعه خود در شمال شهر بنا کرد (ابشیهی ، ج 1، ص 289). وی قصری نیز به نام القرار در نزدیکی خلد ساخت . بخش غربی میان دروازه قَطرَبُّل در شمال و محلّه کرخ توسعه یافت ، که به نوبه خود تا نهر بزرگ عیسی امتداد داشت (این نهر در تُلول خَشْم الدَّوره کنونی به دجله می ریخت )؛ این بخش در غرب تقریباً تا مُحَوَّل ادامه داشت ( المشرق ، 1934، ص 89؛ رجوع کنید به شعری در یاقوت حموی ، ج 1، ص 686؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 454؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 874، 876). شاعران ، زیبایی بغداد را ستوده و آن را «بهشت روی زمین » نامیده اند. باغهای شگفت انگیز و حومه سرسبز و قصرهای مرتفع و باشکوه آن با تزیینات مجلل در دروازه ها و تالارها و لوازم گرانبها و نفیس آنها شهرت داشت ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 873ـ874؛ قالی ، ج 2، ص 237؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 686).
بغداد در کشمکش میان امین و مأمون آسیب بسیار دید. پس از چهارده ماه محاصره شهر، جنگ به داخل آن کشیده شد (مسعودی ، همانجا). طاهر که از سرسختی مدافعان به خشم آمده بود دستور تخریب خانه های آنها را صادر کرد، و بسیاری از محلاّت «میان دجله ، دارالرقیق (در شمال دروازه خراسان )، دروازه سوریه ، دروازه کوفه تا صراه ، نهر کرخایه و کُناسه » ویران شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 887). کار تخریب به دست عوام ، قانون شکنان ، و عیاران تکمیل شد. قصر خلد و سایر قصرها، کرخ و بعضی از محله های بخش شرقی ، سخت آسیب دید. طبری و مسعودی می نویسند «خرابی و ویرانی چندان شدید بود که عظمت بغداد از میان رفت » ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 870ـ879، 925ـ926؛ مسعودی ، همان ، ج 6، ص 454ـ 459؛ ابن اثیر، ج 6، ص 188 به بعد). هرج و مرج و آشوب تا 204 که مأمون از مرو بازگشت ، کماکان در بغداد ادامه داشت . مأمون در قصر خود اقامت گزید و آن را بسیار گسترش داد، و یک میدان اسب دوانی و یک باغ وحش به آن افزود و محلهایی در آنجا برای ملتزمان وفادار خود ساخت (یاقوت حموی ، ج 1، ص 807). سپس این قصر را به حسن بن سهل بخشید ـکه به قصرالحسنی شهرت یافت ـ وی نیز آن را برای دختر خود پوران به ارث نهاد. بغداد در زمان مأمون دوباره رونق خود را بازیافت . معتصم قصری در بخش شرقی ساخت (یعقوبی ، 1892، ص 255؛ رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 98). سپس درصدد یافتن پایتخت جدیدی برای ارتش نوین ترک خود برآمد. بغداد برای استقرار سربازانش شهر شلوغی بود، و مردم و گروههای قدیمی ارتش با سپاهیان ترک او مخالف بودند، و وی از آشوب بیم داشت . در دوره سامرّا (220ـ278) بغداد دیگر کانون توجه خلفا نبود ( رجوع کنید به اربلی ، ص 161)، ولی مرکز عمده تجارت و فعالیتهای فرهنگی باقی ماند.
هنگامی که مستعین از سامرّا به بغداد نقل مکان کرد بار دیگر بغداد از آشوب ترکان آسیب دید و در سراسر سال 251 در محاصره قوای معتزّ قرار داشت . در این دوره ، رصافه تا سوق الثلاثاء (تا شارع سموئل امروزی ) امتداد یافت . مستعین بغداد را مستحکم کرد؛ حصار بخش شرقی از دروازه شمّاسیّه تا سوق الثلاثاء ادامه پیدا کرد، و از طرف غرب از قطیعه اُمّجعفر در پیرامون محلاّت تا صراه توسعه یافت و خندق مشهور طاهر در پیرامون آن حفر شد (طبری ، سلسله سوم ، ص 1851). در طول محاصره ، خانه ها، دکانها، و باغهای بیرون حصار شرقی را بنا به ضرورتهای دفاعی خراب کردند (همان ، سلسله سوم ، ص 1571) و محلاّت شرقی شمّاسیّه ، رُصافه و مُخَرِّم بسختی آسیب دید.
در 278 معتمد سرانجام به بغداد بازگشت . وی قصر حسنی را از پوران خواسته بود، و پوران آن را تعمیر کرد و به شیوه ای که در خور خلیفه بود آراست و سپس به وی تقدیم کرد ( رجوع کنید به ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 144). سپس معتضد در 280 قصر را بازسازی کرد، اراضی آن را توسعه داد و ساختمانهای جدیدی به آن افزود و در زمینهای مطامیر (سیاه چال ) آن زندانهایی ساخت . وی یک میدان اسب دوانی به آن اضافه کرد و سپس حصار مخصوصی در پیرامون آن محوطه ساخت که به دارالخلافه شهرت یافت و با ملحقاتش به عنوان اقامتگاه رسمی باقی ماند (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 109؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 6، ص 53؛ همو، مناقب ، ص 15؛ تنوخی ، نشوار ، ج 8، ص 15؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 85؛ اربلی ، ص 173). آنگاه بنای قصر تاج را در حوالی دجله آغاز کرد، ولی بعدها چون دود فراوانی از سوی شهر مشاهده کرد، تصمیم به ساختن قصر دیگری دو میل دورتر در شمال شرقی گرفت و قصر مجلّل و مرتفع ثریّا را ساخت و آن را با دهلیزی زیرزمینی به قصر حسنی مرتبط کرد و باغهایی در پیرامون آن ساخت و آبراهه ای از نهر موسی به سوی آن کشید ( رجوع کنید به وصف ابن معتز، ص 138ـ139). همچنین به منظور پاک نگاه داشتن هوا دستور داد که برنج و نخل در اطراف بغداد کاشته نشود ( رجوع کنید به ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 142). ثریّا تا 469 در وضع خوبی باقی بود، و در این تاریخ بر اثر طغیان آب ویران شد (ابن جوزی ، مناقب ، همانجا؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 808). خرابی شهر مدوّر در این زمان آغاز گردید، و معتضد دستور تخریب حصار شهر را صادر کرد؛ ولی هنگامی که بخش کوچکی از آن را خراب کردند هاشمیان لب به شکایت گشوده گفتند که این حصار یادگار عظمت عباسیان است ، ازینرو معتضد دست از تخریب کشید. اما مردم بتدریج خانه های خود را به قیمت خراب کردن حصار و ویرانی شهر توسعه دادند (تنوخی ، نشوار ، ج 1، ص 74ـ75).
مکتفی (حک: 289ـ295) تاج را با تالارها و قبّه های آن ساخت و باراندازی در کنار دجله بنا کرد، و در زمینهای آن منطقه گنبدی نیمدایره ساخت به ارتفاع مردی که بر الاغی سوار شده باشد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 99؛ اربلی ، ص 175؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 80؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 144). در 289 مکتفی زندانهای قصر را ویران و مسجد جامعی (جامع القصر) ساخت که تا زمان مقتدر، سومین مسجد جامع بود (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 3؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 109).
مقتدر (حک:295ـ320) ساختمانهای جدیدی به قصرهای سلطنتی افزود و آن را به طرزی اعجاب انگیز مزیّن کرد، و به باغ وحش (حَیْرالوحوش ) توجهی مخصوص مبذول داشت ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 100ـ103). شرح مفصّل خطیب درباره سال 305 جالب توجه است . حصار مستحکم پیرامون قصرها، و دهلیزی مخفی از تالار بارعام مقتدر به یکی از دروازه ها، از جمله اقدامات دفاعی لازم بود( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 101). در میان عجایب باید از دارالشجره نام برد که عبارت بود از درختی سیمین در میان حوضی بزرگ با هجده شاخه و ترکه های متعدّد، و گنجشکهای سیمین یا زرّینی که گهگاه آواز می خواندند. در دو سوی استخر، هجده مجسمه سوار بود که در یک جهت حرکت می کردند، گویی در تعقیب یکدیگر بودند (همان ، ج 1، ص 103). همچنین حوضی از سیماب به وسعت 30*20 ذراع ، با چهار قایق زرّین وجود داشت و پیرامون آن را باغی افسانه ای فراگرفته بود. باغ وحش دارای انواع جانوران بود. کُنام شیران یکصد شیر داشت . قصر فردوس از لحاظ سلاحهایش شگفت انگیز بود. در داخل محوّطه سلطنتی 23قصر ساخته شده بود ( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 103ـ104؛ ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 144).
بغداد در این دوره به کمال خود رسید. در قرن چهارم ،بخش شرقی از شمّاسیّه تا دارالخلافه پنج میل (میل : 848 ، 1متر) گسترش یافت (اصطخری ، ص 83). ابن ابی طاهر (متوفی 280) روایت می کند که موفّق قبل از 279 دستور اندازه گیری بغدادرا صادر کرد؛ مساحت آن 750 ، 43 جریب تعیین شد که 250 ، 26 جریب آن در شرق بغداد و 500 ، 17 جریب در غرب بغدادقرار داشت (ابن فقیه ، گ 44 پ ؛ رجوع کنید به ابن حوقل ، ج 1، ص 243؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 120). بنابر روایتی از ابن ابی طاهر، شرق بغداد در زمان موفّق 750 ، 16 جریب (جریب :1366 مترمربّع ) و غرب بغداد 000 ، 27 جریب بوده است . این اندازه محتمل است ، زیرا غرب بغداد در آن زمان هنوزاهمیت بیشتری داشت . طبق روایت دیگری ، مساحت آن 750 ، 53 جریب بوده که 750 ، 26 جریب آن در شرق و 000 ، 27 جریب دیگر در غرب قرار داشته است . احتمال می رود که رقم اخیر مربوط به دوره مقتدر باشد که شرق بغداد توسعه فراوانی پیدا کرد. در همه این روایات ، طول بغداد در هر دو سو تقریباً یکی بوده است .
وضع جغرافیایی بغداد، اهالی فَعال آن ( رجوع کنید به جاحظ ، البخلاء ، ص 39؛ تنوخی ، الفرج ، ج 2، ص 11)، تشویق دولت به تجارت ( رجوع کنید به یعقوبی ، 1883، ج 2، ص 590)، واعتبار خلافت بزودی این شهر را به صورت مرکز عمده بازرگانی درآورد ( رجوع کنید به دوری ، ص 143ـ157). بازارها، در رُصافه وبویژه در کرخ ، شاخص اصلی زندگی شدند. هر پیشه بازاری مخصوص داشت ؛ از جمله بازار میوه ، بازار پارچه ، بازار
پنبه ، بازار کتابفروشان با بیش از یکصد دکان ، بازار صرّافان ،و بازار عطّاران در کرخ و بازارهای تجّار خارجی در سوق باب الشام بود. در بخش شرقی ، انواع و اقسام بازارها شامل بازار عطرفروشان (سوق الطیب )، بازار مواد غذایی ، بازارزرگران ، بازار گوسفند فروشان ، بازار کتابفروشان و بازارکالاهای چینی دیده می شد (یعقوبی ، 1892، ص 241، 246، 248، 254؛ اصطخری ، ص 84؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 79ـ 81؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 26ـ 28؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 242). از زمان منصور به بعد محتسبی برای نظارت بر بازارها و جلوگیری از تقلّب و مراقبت بر اوزان و مقادیر تعیین شد ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 81؛ ابراهیم صابی ، ص 114، 141ـ142؛ ماوردی ، ص 141ـ142). محتسب بر گرمابه ها نیز نظارت می کرد و احتمالاً ناظر مساجد هم بود (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 117)؛ گذشته از این ، از اعمال خرابکارانه نیز جلوگیری می کرد.
هر بازار یا حرفه ، رئیسی (عریف ) داشت که از طرف دولت تعیین می شد. هر حرفه دارای «صانع » و «استاد»بود ( رجوع کنید به اخوان الصفا، ج 1، ص 255؛ رجوع کنید به جاحظ ، رسائل ، ص 126). از بغداد پارچه های پنبه ای و منسوجات ابریشمی ، بویژه سربند (مندیل )، پیش بند، دستار، بلور تراشیده ، شیشه آلات ، روغنهای مختلف ، داروهای مایع ، و معجونهای مختلف صادر می شد ( حدودالعالم ، نسخه خطی ، گ 11ر؛ محمد مقدسی ، ص 128). بغداد پیراهنهایی با رنگهای مختلف ، عمامه هایی از پارچه ظریف و حوله های مشهوری
نیز صادر می کرد (دمشقی ، ص 26). پیراهنهای ظریف و سفیدش بی نظیر بود (ابن فقیه ، ص 254). سَقْلاطون (پارچه ابریشمی )، مُلْحَم و عَتّابی (پارچه ابریشمی و پنبه ای ) بغداد شهرت داشت ( حدودالعالم ، ص 138؛ نویری ، ج 1، ص 369؛ محمد مقدسی ، ص 323؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 261). در باب الطاق شمشیرهای بسیار مرغوبی ساخته می شد (قرطبی ، ص 50). بغداد به سبب صنعت چرم سازی و کاغذسازی خود شهرت داشت .
دلیل عمده رونق تجارت و صنعت در بغداد همانا توسعه بانکداری در این شهر بود، و این امر از فعالیتهای صرافان و جَهْبَذان معلوم می شود. صرافان مخصوصاً در کرخ بازارهای مخصوص به خود داشتند ( رجوع کنید به جهشیاری ، ص 228)، و در وهله اول به مردم خدمت می کردند، در حالی که جَهبَذها بیشتر در خدمت دولت و کارکنان آن بودند.
بغداد از حیث ترکیب ، بین المللی بود. ساکنانش آمیزه ای از ملتها و رنگها و مذاهب مختلف بودند که برای کار، تجارت ، سپاهیگری ، یا به عنوان برده به این شهر راه یافته بودند. جالب آنکه عوام النّاس رفته رفته نقش مهمّی در حیات شهر بر عهده گرفتند (ابن اثیر، ج 8، ص 85ـ86؛ مسکویه ، ج 1، ص 74ـ75). در 201 تلاش کردند آشوبی را که پس از قتل امین پیش آمده بود فرو بنشانند ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1009ـ1010؛ ابن اثیر، ج 6، ص 228ـ229، ج 7، ص 13ـ 14) و در 307 در اعتراض به بالا رفتن قیمتها شوریدند و فعالیتهای عیّاران * و «شُطّار» در این دوره آغاز شد ( رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1008، 1586؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 457ـ461 به بعد).
جمعیت بغداد را بدشواری می توان تخمین زد. در 383 شمار گرمابه ها را 500 ، 1باب اعلام کردند. بنابر روایاتی ، هر گرمابه مورد استفاده دویست خانوار بود (ابن فقیه ، گ 59پ ـ 60ر؛ هلال صابی ، ص 29). هرگاه شمار متوسط هر خانوار پنج نفر باشد، در این صورت جمعیت بغداد در حدود یک میلیون و نیم بوده است . مقتدر به سنان بن ثابت دستور داد که طبیبان را امتحان کند و فقط به افراد شایسته اجازه کار دهد، در نتیجه ، به 860 طبیب اجازه کار داده شد (ابن اثیر، ج 8، ص 85؛ ابن ابی اصیبعه ، ج 1، ص 221 و بعد، 224، 310؛ قفطی ، ص 194 و بعد). هرگاه طبیبانی را که در بیمارستانهای دولتی خدمت می کردند و کسانی را که اجازه کار نداشتند به شمار آوریم ، تعداد ایشان احتمالاً به هزار نفر می رسد. تعداد کسانی را که در آخرین جمعه ماه در مسجد منصور و مسجد رُصافه نماز می گزاردند می توان با توجه به مساحت محل نماز 000 ، 64نفر تخمین زد (ابن فقیه ، گ 62ر؛ رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 1730). تعداد قایقها را در اواخر قرن سوم ، 000 ، 30 دانسته اند (ابن جوزی ، مناقب ، ص 24). با توجه به این ارقام و مساحت بغداد، می توان جمعیت بغداد را در قرن چهارم ، یک میلیون و نیم تخمین زد. اِتلیدی ، از معاصران آن دوره ، نیز همین رقم را به دست می دهد.
در بغداد محلهّهای اشرافی ، مانند ظاهر، شماّسیّه ، مأمونیّه و درب عون ، وجود داشت . محلهّهایی چون قطیعه الکلاب و نهرالدجّاج فقیرنشین بود. خانه ها دو طبقه بود ولی خانه های افراد معمولی یک طبقه داشت . خانه های توانگران دارای گرمابه بود و معمولاً به سه قسمت تقسیم می شد که با دیواری از یکدیگر مجزّا بود ـ قسمت زنان ، اتاقهای پذیرایی ، و قسمت مستخدمان . به باغ توجهی مخصوص می شد (ابوالفرج اصفهانی ، ج 2، ص 73، ج 3، ص 31، ج 5، ص 38، ج 9، ص 144، ج 17، ص 129؛ هلال صابی ، ص 32). قالی ، نیمکت ، پرده ، و مخدّه بخش عمده اثاث را تشکیل می داد. در تابستان از بادبزن و بویژه خانه های خنک و سردابها استفاده می شد ( رجوع کنید به مُدَوَّر، ص 30، 117). سردرها با کتیبه هایی از تصاویر جانوران ، گیاهان ، یا انسان آذین می شد (همان ، ص 29). ویژگی چشمگیر حیات بغداد، شمار بسیار مساجد و گرمابه های آن بود.بغداد مرکز بزرگ فرهنگی به شمار می رفت و موطن مکاتب فقهی حنفی و حنبلی بود. همچنین بیت الحکمه * و خارج از آن مرکز ترجمه و بعضی تجارب علمی بود. مساجد آن ، بویژه امع المنصور، مراکز عمده دانش پژوهی بود. تعداد فراوان کتابفروشیهایی که گاهی به صورت محافل ادبی در می آمد میزان فعالیتهای فرهنگی آن را نشان می دهد. بغداد شاعران ، تاریخنویسان و دانشمندان بسیار داشت . با مراجعه به تاریخ بغداد ، اثر خطیب ، می توان به شمار بسیار دانشمندان بغداد در هر زمینه پی برد. نه تنها خلفا، بلکه وزیران و بزرگان نیز، از تشویق به علم اندوزی کوتاهی نمی کردند. دوره خلاّقیت فرهنگ اسلامی با بغداد پیوند یافته است . بعداً در این دوره ، کتابخانه های عمومی به عنوان مراکز مطالعه و تحصیل تأسیس شد که مشهورترین آنها دارالعلم ابونصر شاپوربن اردشیر بود. هنگامی که «مدرسه » به وجود آمد، بغداد با مدارس نظامیّه و مستنصریّه خود، شهری پیشرو شد و بر برنامه ها و سبک معماری مدارس تأثیر نهاد.
به بیمارستانها، بویژه در قرن سوم و چهارم ، توجه فراوان مبذول می شد؛ از جمله بیمارستان سیّده (306)، بیمارستان مقتدری (306)، و بیمارستان عضدی * (372) مشهور بودند. وزیران و دیگر بزرگان نیز بیمارستانهایی تأسیس کردند. در فواصل معیّن ، کار طبیبان مورد بازدید و نظارت قرار می گرفت ( رجوع کنید به سطور پیشین ).
در زمان هارون الرشید، سه پل در بغداد وجود داشت (یعقوبی ، 1883، ج 2، ص 510). از دو پل مشهور، یکی در کنار باب خراسان ، و دیگری در کرخ بود ( رجوع کنید به همان ، ج 2، ص 542؛ جهشیاری ، ص 254؛ طبری ، سلسله سوم ، ص 1232). هارون دو پل در شمّاسیّه ساخت که در نخستین محاصره خراب شد (ابن جوزی ، مناقب ، ص 20؛ ابن فقیه ، گ 42 ر). سه پل تا پایان قرن سوم باقی بود (ابن فقیه ، همانجا). ظاهراً پل شمال ویران شده بوده ، زیرا اصطخری تنها از دو پل سخن به میان می آورد (ابن جوزی ، همانجا؛ اصطخری ، ص 84). در 387 بهاءالدّوله پلی در سوق الثلاثاء ساخت (مِشرَعه القطّانین ) که سومین پل شد. این خود حاکی از عطف توجه از شمال بغداد به سوق الثلاثاء است (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 171؛ رجوع کنید به ابن جوزی ، مناقب ، همانجا؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 116).
زندگی در بغداد تا زمان امین از آرامش و ثبات برخوردار بود. بر اثر نخستین محاصره ، عناصر آشوبگرِ «عامّه » پدید آمدند. از آخرین ربع قرن سوم ، سیل و آتش سوزی نیز در این امر سهیم شدند. سیل در270، تعداد 000 ، 7 خانه را در کرخ ویران کرد. در 292 و 328، بغداد از سیل آسیب فراوان دید (طبری ، سلسله سوم ، ص 2105؛ ابن اثیر، ج 8، ص 371؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 157، 266). در 333، سیل از باب الکوفه گذشت و وارد شهر شد (صولی ، ص 278؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 76). بی توجهی به نهرها، بویژه در دوره «امیرالامرائی » (324ـ334)، سبب طغیان آب و ویرانی ناحیه بادوریاگردید (مسکویه ، ج 2، ص 9؛ صولی ، ص 106، 137ـ138، 225). درنتیجه ، اگرچه قحط و طاعون قبل از 320 کمتر
پیش می آمد، بعد از این تاریخ مکرّر روی می داد ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 7، ص 177، 187، 338). قحطی 307 ناشی از احتکار بودو بسرعت مهار شد. قحطیهایی که در 323، 326، 329 (همراه با طاعون )، 330، 331 (همراه با طاعون )، 332 و 337 روی داد، زندگی را غیر قابل تحمل کرد (صولی ، ص 61، 104،236، 251؛ ابن اثیر، ج 8، ص 282، 311؛ ابن تغری بردی ، ج 3، ص 270، 274). در 308 و 309، کرخ از حریق زیان فراوان دید (ابن اثیر، ج 8، ص 89، 95). در 323 حریق کرخ به محلّه های عَطّاران (داروفروشان )، روغن فروشان ، جواهرفروشان و جز آن سرایت کرد و آثار آن تا سالها بعد مشهود بود (صولی ، ص 68).
بغداد در دوره آل بویه روزگار سختی داشت . معزّالدوله (در 335) نخست بعضی از نهرهای بادوریا را مرمّت کرد، و این عمل وضع زندگی را بهبود بخشید (مسکویه ، ج 2، ص 165). سپس یک دوره بی توجهی پیش آمد و بسیاری از نهرهایی که غرب بغداد را مشروب می کرد خراب شد. به دستور عضدالدّوله (367ـ 372) آنها را لاروبی کردند و به مرمّت پلها و سدها پرداختند (همان ، ج 2، ص 406، ج 3، ص 69؛ ابن اثیر، ج 8، ص 518). پس از این تاریخ ، دیگر از این گونه فعالیتها یادنشده است .
فعالیتهای ساختمانی محدود بود. در 350، معزالدوله قصری بزرگ در باب الشمّاسیّه ساخت که دارای میدانی وسیع ، بارانداز و باغهای زیبا بود. وی هفت دروازه آهنینِ شهر مدّور را برای این قصر برداشت و در حدود یک میلیون دینار (یازده میلیون درهم ) خرج کرد، اما در 418 آن را خراب کردند (تنوخی ، نشوار ، ج 1، ص 70ـ71؛ ابن اثیر، ج 8، ص 397ـ 398، ج 9، ص 256). عضدالدّوله خانه سبکتکین ، حاجب مُعزالدّوله ، را در مُخَرِّم علیا تعمیر کرد و باغهای وسیعی به آن افزود و آب را با هزینه فراوان از نهرالخالص به وسیله ترعه هایی به آنجا آورد. این محل دارالاماره ، اقامتگاه رسمی آل بویه شد (خطیب بغدادی ، ج 1، ص 105ـ106؛ ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 77ـ78؛ رجوع کنید به مسکویه ، ج 3، ص 124). عضدالدوله که دید بغداد بدنما شده است ، دستور تعمیر خانه ها و بازارهای آن را صادر نمود و در تجدید بنای مساجد جامع آن پول بسیار خرج کرد. وی باراندازهای کنار دجله را تجدید بنا کرد و به توانگران دستور داد که خانه های خود را که در مجاورت دجله بود تعمیر و در قصرهای ویران بدون صاحب باغ احداث کنند، و چون پل مرکزی را باریک و خراب یافت ، آن را تعمیرو تعویض کرد (ابن اثیر، ج 8، ص 558؛ ابن جوزی ، همان ،ج 7، ص 114؛ مسکویه ، ج 2، ص 404ـ406). در 372، بیمارستان عضدی را بنا نهاد و پزشکان و ناظران و انباردارانی برای آن تعیین کرد و مقدار زیادی دارو، وسایل و تجهیزات در اختیار آن قرار داد و اموالی برای نگهداری آن وقف کرد (ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 112ـ114).
اما بغداد در زمان آل بویه دچار انحطاط شد (تنوخی وسعت آن را در 345 یک دهم وسعت زمان مقتدر می داند؛ نشوار ، ج 1، ص 66). شهر خلیفه متروک شد و دیگر حیات نداشت (محمد مقدسی ، ص 120). بیشتر محله های غرب بغداد خراب و کوچک شده بود. آبادترین بخش غرب بغداد کرخ بود که در آنجا بازرگانان دارای محلّ کسب بودند. ازینرو بخش غربی در این زمان کرخ نامیده می شود (ابن حوقل ، ج 1، ص 241ـ242؛ محمد مقدسی ، همانجا).
بخش شرقی شهر آبادتر بود، و بزرگان معمولاً در آنجا اقامت داشتند ( رجوع کنید به ابن حوقل ، ج 1، ص 240). در این بخش ، جاهای دیدنی عبارت بود از: باب الطاق ، محلّی که بازار بزرگ در آنجا قرار داشت ؛ دارالاماره در مُخَرِّم و قصرهای خلیفه در منتهی الیه جنوبی ( رجوع کنید به محمد مقدسی ، همانجا؛ ابن حوقل ، ج 1، ص 240ـ241؛ اصطخری ، ص 84). خانه های منفرد تاکَلْواذا * نیز ادامه می یافت . ابن حوقل چهار مسجد جامع را دیده است : مسجد منصور، مسجد رُصافه ، مسجد براثا، و مسجد دارالسلطان (ج 1، ص 241). سپس در 379 و 383، مسجد قطیعه و مسجد حربیّه به صورت مساجد جامع درآمد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 7، ص 671؛ همو، مناقب ، ص 21ـ22؛ خطیب بغدادی ، ج 1، ص 110ـ111؛ ابن اثیر، ج 9، ص 48). ابن حوقل دو پل مشاهده کرده ، که یکی از آنها غیر قابل استفاده بوده است (همانجا). ظاهراً در زمان معزالدّوله سه پل وجود داشت (یکی در باب الشمّاسیّه نزدیک قصر او، دیگری در باب الطّاق و سومی در سوق الثلاثاء). اولی به باب الطّاق منتقل شد و در آنجا دو پل به وجود آمد. سپس ، یکی از آنها غیرقابل استفاده شد (ابن جوزی ، مناقب ، ص 20).
بغداد از آشوب عامّه ، و عیّاران آسیب بسیار دید. در منابع از جهل عامّه و آمادگی آنها برای قبول هر گونه دعوت ، و خوش طینتی و یاغیگیری آنها سخن فراوان رفته است ( رجوع کنید به مسعودی ، مروج ، ج 5، ص 81ـ83، 85ـ87؛ غزالی ، ص 53؛ ابن جوزی ، همان ، ص 31ـ32؛ بغدادی ، ص 141). در 279 معتضد «قُصّاص » (قصه گویان ) و فالگیران (عرّافین ) را از نشستن در معابر و مساجد بازداشت ، و مردم را از اجتماع در پیرامون آنها یا مجادله با آنها منع کرد (ابن جوزی ، المنتظم ، ج 5، ص 122، 171). پیش از آل بویه ، حنبلیها موجب آشوب می شدند، و گاهگاه می کوشیدند که اخلاق را با توسّل به زور اصلاح کنند ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 8، ص 84ـ85، 157ـ158، 229ـ230؛ صولی ، ص 198). در این دوره آشوبهای فرقه ای افزایش یافت و موجب خسارات جانی و مالی بسیار شد. آل بویه ، روز دهم محرّم را روز عزای عمومی اعلام کردند؛ بازارها بسته می شد و مردم دسته هایی راه می انداختند و زنان بر سر و روی خود می زدند ( رجوع کنید به ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 15). از سوی دیگر، غدیر، روز18ذیحّجه ، را روز جشن و شادمانی اعلام کردند. این امر باعث شد که سنّیان دو روز متفاوت را برگزینند که تاریخ هر یک هشت روز پس از روزهای ذکر شده بود ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 9، ص 110). آغاز این کشمکشها از 338، یعنی زمانی بود که کرخ به غارت رفت (ابن جوزی ، همان ، ج 6، ص 363). در 348 جنگ میان دو گروه به ویرانی و حریق در باب الطّاق منجر شد (همان ، ج 6، ص 390). در 361، آشوبهای کرخ به سوختن آن و نابودی 000 ، 17 نفر انجامید، و 300 دکان و خانه های بسیار و 33 مسجد طعمه حریق گردید (ابن اثیر، ج 8، ص 207؛ رجوع کنید به ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 60). در 363، حریق قسمت اعظم کرخ را از بین برد (مسکویه ، ج 2، ص 327). در 381، آشوب دیگری برپا شد که بسیاری از محلاّت را به آتش کشید (ابن اثیر، ج 9، ص 31). در 453، نهر طابِق ، باب القَطن ، و قسمت اعظم محّله باب البصره در آتش سوخت (همان ، ج 9، ص 102، نیز رجوع کنید به ج 8، ص 184، ج 9، ص 25ـ26، 32، 58). در 422، بسیاری از بازارها در آشوبها ویران شد (ابن جوزی ، همان ، ج 8، ص 55). عیّاران ، که بویژه در آخرین ربع قرن چهارم و تا اواخر این دوره فعالیّت می کردند، آشوب و آشفتگی بسیار به پا کردند (درباره فعالیتهای آنان در دو محاصره بغداد رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 877، 1008ـ1010، 1552، 1556ـ1557؛ مسعودی ، مروج ، ج 6، ص 45به بعد). تاریخنویسان فعالیتهای آنان را بد تعبیر کرده و آنان را راهزن و دزد نشان داده اند، اما نهضت آنها معلول وضع زندگی دشوارشان و هرج و مرج سیاسی بود. قیام آنها برضد توانگران و فرمانروایان صورت می گرفت ، و به همین دلیل فعالیتهای آنان بیش از همه متوجه توانگران ، بازاریان ، دستگاه انتظامی ، و اشراف بود ( رجوع کنید به تنوخی ، الفرج ، ج 2، ص 106ـ108؛ ابن جوزی ، همان ، ج 7، ص 174، 220؛ ابن اثیر، ج 9، ص 115). آنان از اخلاقی مانند شرافت ، کمک به مستمندان و زنان ، تعاون ، صبر، و استقامت پیروی می کردند. فتوت بعدها تا اندازه ای با نهضت آنان پیوستگی یافت (ابن جوزی ، تلبیس ابلیس ، ص 392؛ همو، المنتظم ، ج 8، ص 77؛ قشیری ، ص 113ـ114؛ تنوخی ،
baghdad
بغداد
bağdat
bagdad
bagdad
bagdad
baghdad
اطلاعات بیشتر واژه
کلمه "بغداد" به عنوان نام یک شهر، دارای قواعد نگارشی و نحوی خاصی است که هنگام استفاده باید به آنها توجه کرد. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میشود:
-
حروف بزرگ: در ابتدای جمله یا در مواردی که بخواهید به نام خاصی اشاره کنید، "بغداد" باید با حرف بزرگ نوشته شود: "بغداد در کشور عراق واقع شده است."
-
حالت اضافی: برای اشاره به روابط مالکیت یا وابستگی، در فارسی معمولاً از حرف جر "از" یا "به" استفاده میکنیم. مثلاً: "کتابی از بغداد" یا "سفری به بغداد".
-
علامت جمع: اگر بخواهید به جمع اشاره کنید، باید توجه کنید که "بغداد" خود به تنهایی یک نام خاص است و معمولاً جمع ندارد. اما در جملات مختلف ممکن است از آن در ترکیب با دیگر اسامی استفاده کنید: "شهرهای بغداد و دمشق".
-
فعل و عبارات وابسته: در جملات، "بغداد" میتواند به عنوان فاعل یا مفعول مورد استفاده قرار گیرد: "بغداد یکی از شهرهای تاریخی جهان است."
- کلمات وابسته: هنگام استفاده از "بغداد" در ترکیب با دیگر کلمات، باید به قواعد صرف و نحو توجه کنید. به عنوان مثال: "بغداد بزرگ" یا "بغداد زیبا".
با رعایت این نکات، میتوانید در نوشتار خود از کلمه "بغداد" به درستی استفاده کنید.
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بغداد" در جمله آوردهام:
- بغداد پایتخت عراق است و دارای تاریخچهای غنی و طولانی است.
- او در سفر خود به بغداد، از آثار تاریخی این شهر دیدن کرد.
- بغداد به عنوان مرکز فرهنگ و علم در دوران طلایی اسلام شناخته میشود.
- بسیاری از گردشگران سالانه برای بازدید از بازارها و بناهای تاریخی به بغداد میروند.
- بغداد با جاذبههای طبیعی و تاریخیاش، مقصدی جذاب برای مسافران است.
اگر به جملات بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی در نظر دارید، لطفاً بفرمایید!