جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

bāz
open  |

باز

معنی: باز. (اِ) پرنده ای است مشهور و معروف که سلاطین و اکابر شکار فرمایند. (برهان ) . نام طایر شکاری . (غیاث ). شهباز. (دِمزن ). بمعنی باز شکاری مشهور است . (انجمن آرا). بمعنی باز شکاری مشهور است و آن را بتازی بازی گویند. (آنندراج ). مرغ معروف شکاری . (رشیدی ). جانور درنده ٔ مشهور است که بکار پادشاهان بازی است (؟) (از نسخه ٔ خطی شرفنامه ٔ منیری متعلق بکتابخانه ٔلغت نامه ). مرغ شکاری معروف و باز هم بتازی بازی است . (رشیدی ). نام جانوری است شکاری مشهور. (جهانگیری ).پرنده ای است شکاری که آن را در سابق برای شکار پرندگان تربیت میکردند. از وقتی که تفنگ اختراع شد نگاه داشتن باز موقوف گشت . (فرهنگ نظام ). مرغ شکاری . (شعوری ج 1 ورق 165). باز و باشه دو مرغ شکاری هستند و تمیز آنها بس مشکل است و در برهان جامع گوید: باشه زردچشم است . (کازیمیرسکی ). رجوع به دزی ج 1 ص 48 شود. نام مرغی است که آن را ملوک دارند. (اوبهی ) (معیار جمالی ). یکی از جوارح طیور: شهباز، شاهباز نوعی از آنست . مرغیست شکاری . ج ، ابواز و بیزان ... و یقال بازُ و بازان و ابوازُ و باز و بازیان ِ و بواز. (قطر المحیط). باز و بازی معروف است . ج ، بیزان و ابواز و بُزاة. (السامی فی الاسامی ). حُرّ. (منتهی الارب ) (دِمزن ).اسم فارسی بازی است . (فهرست مخزن الادویه ). بعربی بازی گویند. گوشت آن بطی ءالهضم و ردی الغذا و جاذب سموم است . (منتخب الخواص ). ابوالاشعث . ابوالبهلول . ابوالسقر . ابوالاحمق . (المرصع).
یکی از پرندگان و از جنس صقر و شاهین میباشد. (سفر لاویان 11: 16) (سفر تثنیه 14: 15). مصریان و یونانیان این مرغ را مقدس میدانستند بحدی که اگر کسی سهواً او رامیکشت خطای عظیمی نموده بود لکن قوم یهود بموافق شریعت او را یکی از حیوانات نجسه میدانستند. (قاموس کتاب مقدس ) :
منم خوکرده بر بوسش چنان چون باز بر مسته
چنان بانگ آرم از بوسش چنان چون بشکنی پسته .
رودکی .
اگر بازی اندر چغو کم نگر
وگر باشه ای سوی بطّان مپر.
ابوشکور.
تو مرگویی بشعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرگو؟
دقیقی .
ای خسرو مبارک یارا کجا بود
جایی که باز باشد پرید ماغ را.
دقیقی .
ز شاهین و از باز و پران عقاب
ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب
همه برگزیدند فرمان اوی [ خسروپرویز ]
چو خورشید روشن شدی جان اوی .
فردوسی .
ز مرغان همان آنکه بد نیک ساز
چو باز و چو شاهین گردنفراز
بیاورد [ تهمورس ] و آموختنشان گرفت ...
فردوسی .
همی کرد نخجیر با یوز و باز
برآمد بر این روزگار دراز.
فردوسی .
همه خواهند که باشند چو او و نبوند
نیست ممکن که بود هرگز چون باز غراب .
فرخی .
شکار باز خرچال و کلنگ است
شکار باشه ونج است و کبوتر.
عنصری .
بباز گفت سیه زاغ هر دو یارانیم
که هر دو مرغیم از اصل جنس یکدیگر.
عنصری .
بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش
برِ آهو بچه یوز و برتیهو بچه باز.
منوچهری .
گاه رهواری چو کبک و گاه جولان چون عقاب
گاه برجستن چو باشه گاه برگشتن چو باز.
منوچهری (از جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
جغدکه با باز و با کلنگ بکوشد
بشکندش پرّ و مرز گردد لت لت .
عسجدی .
بگاه ربودن چون شاهین و بازی .
؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384).
چون بهر صید راست خواهی کرد (کذا)
باز را مسته داد باید پیش .
بونصر طالقان (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
باز ملک که بر دیوار سرای پیرزنی نشیند پر و بالش ببرّند. (کشف المحجوب ).
باز را در قفس چه کار بود
جای اودست شهریار بود.
سنایی .
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
باز خواهد دست شاه و شیر جوید بیشه را
بوم را ویرانه سازد همچو سگ را پارگین .
سنایی .
باز را دست ملوک از همت عالیست جای
جغد را بوم خراب از طبعدون شد مستکن .
سنایی .
و رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
ز گرد راه چو عنقا به آشیانه ٔ باز
بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز.
سوزنی .
از شمس دین چه آید جز افتخار دین
لابد که باز بازپراندز آشیان .
سوزنی .
در دور تو باز اگرچه بیمار بود
از بیم تو آرزوی تیهو نکند.
(از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
کند همجنس با همجنس پرواز
کبوتر با کبوتر باز با باز.
نظامی .
در چمن باغ چو گلبن شگفت
بلبل با باز درآمد بگفت .
نظامی .
ز هر سو حمله بر چون باز نخجیر
که زاغی کرد بازش را گروگیر.
نظامی .
چه خورد شیر شرزه در بن غار
باز افتاده را چه قوت بود؟
سعدی (گلستان ).
عقابان تیزچنگالند و بازان آهنین پنجه
ترا باری چنین بهتر که با عصفور بنشینی .
سعدی (طیبات ).
و رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
- امثال :
باز کز آشیان برون نپرد
بر شکاری ظفر کجا یابد؟
ابن یمین .
رجوع به سفر مربی مرد است ... شود. (امثال و حکم دهخدا).
باز هم باز بود ورچه که او بسته بود .
(... صولت بازی از باز فکندن نتوان ).
فرخی (امثال و حکم دهخدا).
گنجشک در دست به از باز در هواست .(فرهنگ نظام ).
هر مرغی که منقارش کج است باز نیست . (فرهنگ نظام ).
- باز از آشیانه ٔ بلبل پراندن ؛ کنایه از با وصف استعداد نیکی بدی و دشمنی کردن .
واله هروی گوید :
از آن دهان چو جان جانگزا حدیث بگو
ز آشیانه ٔبلبل چرا پرانی باز.
(آنندراج ).
- جره باز ؛ باز نر باشد. (از برهان ) (آنندراج ). بعضی باز سپید راگفته اند خ
واه نر خواه ماده باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء) :
کسی چون بدست آورد جره باز
فروبرده چون موش دندان آز.
سعدی (بوستان ).
بر اوج فلک چون پرد جره باز
که بر شهپرش بسته ای سنگ آز.
سعدی (بوستان ).
بقید اندرم جره بازی که بود
دمادم سر رشته خواهد ربود.
سعدی (بوستان ).
رجوع به جره شود.
- طبل باز و طبلک باز ؛ طبل کوچکی بوده است که از نواختن آن بازهای شکاری بسوی شکار خود حرکت میکردند. رجوع به حاشیه ٔ خسرو و شیرین چ 1 وحید ص 41 شود.
... ادامه
1018 | 0
مترادف: قيد اسم، نيز، هم، همچنين، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا، ازنو، دوباره ، داير، برقرار، برپا ، سنقر، قوش ، قليا ، باج، باژ، خراج ، جدا ، روشن ، جدا، منفصل ، روباز ، بيمانع، آزاد ، فاصلهدار ، چا
متضاد: بسته اسيد 1- باج، باژ، خراج 2- جدا 3- روشن 4- جدا، منفصل 5- روباز 6- بيمانع، آزاد 7- فاصلهدار 8- چا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (قید)
مختصات: ( اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: bAz
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 10
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
open | light , patulous , full-blown , again , nevertheless , base , falcon , hawk , goshawk
ترکی
açık
فرانسوی
ouvrir
آلمانی
offen
اسپانیایی
abierto
ایتالیایی
aprire
عربی
فتح | تفتح , انفتح , شق , كشف , استهل , حرر , أطلق , أفضى إلي , إنفتح على , إنفتح قليلا , مفتوح , مكشوف , صريح , حر , غير متحفظ , غير مطوق بحواجز , جائز الصيد فيه , سخي , جيد المسامية , غير ملجم بضوابط تشريعية , عام , يفتح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "باز" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است و با توجه به متن و مفهوم موردنظر ممکن است به شکل‌های مختلفی استفاده شود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. معانی مختلف:

    • "باز" به معنی "دوباره" یا "مجدد" (مثلاً: باز فکر کن)،
    • "باز" به معنی "باز کردن" (مثلاً: در را باز کن)،
    • "باز" به معنی "آزاد" (مثلاً: پرنده آزاد در آسمان باز می‌خواند)،
    • "باز" به عنوان اسم (مثلاً: باز پرنده‌ای شکاری است).
  2. استفاده در جملات:

    • لازم است با توجه به معنی کلمه، جملات به گونه‌ای تنظیم شوند که مفهوم واضح باشد. مثلاً، در جملات توصیفی و بیانی می‌توان از "باز" برای ایجاد تاکید استفاده کرد.
  3. فاصله‌گذاری:

    • در نوشتار فارسی، بین "باز" و سایر کلمات، از فاصله مناسب استفاده کنید. مثلاً: "او باز به خانه برگشت" (فاصله بین "باز" و "به" لحاظ شده است).
  4. نکات لغوی:

    • در برخی موارد، "باز" ممکن است به عنوان پیشوند در ترکیب‌های جدید به کار برود (مثلاً: بازسازی، بازگشت).
  5. تلفظ:
    • توجه به تلفظ صحیح "باز" (با معنای "دوباره") و "باز" (به عنوان اسم پرنده) نیز حائز اهمیت است تا در مکالمات باعث سردرگمی نشود.

با رعایت این نکات، می‌توان استفاده بهتری از کلمه "باز" در نگارش و مکالمات داشت.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه “باز” در جملات آورده شده است:

  1. درب را باز کن تا هوای تازه داخل بیاید.
  2. من به این کتاب دوباره باز می‌گردم تا بیشتر یاد بگیرم.
  3. پس از مدتی، خستگی‌اش را کنار گذاشته و دوباره به کار بازگشت.
  4. او باز هم در مسابقه شرکت کرد و مدال طلا گرفت.
  5. وقتی به خانه رسیدیم، پنجره‌ها را باز کردم تا نور خورشید داخل بیفتد.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: سرگشاده، علنی، سبک، سبک وزن، کم، خفیف، پهن، تمام شکفته، کامل، پر باد، تمام، کاملا افراشته، باز هم، دیگر، مجددا، پس، با اینحال، هنوز، ضمنا، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، شاهین، توپ قدیمی، قوش قزل، الاطوفان

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری