جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اصبع. [ اَ / اِ / اُ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) انگشت دست یا پا.ج ، اصابع، اصابیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). انگشت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (مهذب الاسماء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). اصبوع . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). انگشت ، و اشارت کردن به انگشت . (مؤید الفضلاء). عضو درازی است که از کف دست و پا منشعب میشود. مؤنث است و گاه مذکر آید. ج ، اصابع. (قطر المحیط). و در اصبع دست سه لغت جید مستعمل است که عبارتند از: الف : اِصْبَع و نظایر آن اندک است ماننداِبْرَم و اِبْیَن و اِشْفی ̍ و اِنْفَحة، ب : اِصْبِع چون اِثْمِد، ج : اَصْبَع چون اَبْلَم و نحویان لغت ردیئی نیز آورده اند و آن اَصِبْع است ولی در کلام عرب چنین وزنی نیست . (از معجم البلدان ) : اصبعت در سیر پیدا می کند که نظر بر حرف داری مستند. مولوی (مثنوی ). نیست آن جنبش که در اصبع تراست پیش اصبع یا پسش یا چپ و راست . مولوی (مثنوی ). || المراعی علی ماشیته اصبع؛ یعنی بر آن اثر نیکی است . (از قطر المحیط). شبان را گویند علی ماشیته اصبع؛ یعنی اثر نیکوست و کذا فی هذا الامر اصبع؛ ای اثر حسن . (منتهی الارب ). نشانه ٔ نیک . || (اصطلاح ریاضی ) نصف سدس مقیاس را گویند (چنانکه در لفظ ظل خواهد آمد). || و نیز نصف سدس هر یک از قطر قمر وقطر شمس و از جرم هر دو را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ظل و اصابع شود. || در مساحت 6 جو است که شکم یکی به پشت دیگری چسبیده باشد. (از قطر المحیط). و رجوع به اصابع شود. finger عمل، تجارة، حركة، مهنة، مهمة، مشروع تجاري، شأن، متاجرة، قضية parmak doigt finger dedo dito
عمل|تجارة , حركة , مهنة , مهمة , مشروع تجاري , شأن , متاجرة , قضية
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "اصبع" در زبان فارسی به معنای "انگشت" است و به طور خاص به فرم عربی آن اشاره دارد. در فارسی معیار، معمولاً از کلمه "انگشت" به جای "اصبع" استفاده میشود. اما اگر در زبان ادبی یا متون دینی و تاریخی به کار رود، باید به نکات زیر توجه کرد:
نحوهی نگارش: کلمه "اصبع" به صورت صحیح با حروف عربی نوشته میشود و در فارسی، از راست به چپ نگاشته میشود.
تلفظ: در زبان فارسی، این کلمه معمولاً به صورت "اسبُع" یا "اَصبع" تلفظ میشود. تلفظ دقیق ممکن است بسته به گویش و منطقه کمی متفاوت باشد.
قواعد انشایی: در نگارش متن، هنگام استفاده از کلمات عربی مثل "اصبع"، لازم است تا متن به گونهای باشد که خواننده بتواند به راحتی مفهوم کلمات را درک کند.
استفاده در جملات: اگر قرار است در جملات از این کلمه استفاده شود، توجه کنید که با سایر کلمات و جملهبندیها همخوانی داشته باشد. مثلاً:
"او با انگشت (اصبع) خود بر صفحه کتاب اشاره کرد."
نکات نگارشی: اگر متن رسمی است، بهتر است از کلمات فارسی معادل استفاده کنید، مگر اینکه هدف استفاده از کلمه خاص "اصبع" باشد به دلایل ادبی یا دینی.
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "اصبع" در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در زیر چند مثال برای استفاده از کلمه "اصبع" در جملهها آورده شده است:
وقتي که دستم را به سمت جلو دراز کردم، شعاع نور به خوبی بر روی اصبع من تابید.
او با اصبعش بر روی کاغذ نقاشی کرد و طرح زیبایی خلق کرد.
دکتر گفت که باید از رژیم غذاییام مراقبت کنم تا اصبعهایم به خوبی کار کنند و التهاب نداشته باشند.
در حین یادگیری خواندن، معلم به ما یاد داد که از اصبع برای نشانهگذاری کلمات استفاده کنیم.
وقتی که به دستم ضربه زدم، احساس درد شدیدی در اصبع خود کردم.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!