جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: افلاس . [ اِ ] (ع مص ) بی چیز شدن ، گویی درمهای او پشیز گشته یا بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی چیز شدن یعنی بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. بدانکه در این لفظ خاصیت باب افعال سلب مأخذ است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مفلس شدن . (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ). تنگدست شدن . (از یادداشت مؤلف ): یقال : افلس الرجل کما یقال اقهر الرجل و اذل ؛ ای صار الی حال یقهر علیها و یذل فیها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ابوعمرة. (منتهی الارب ). بی نوایی . بی چیزی پس از دارایی و توانگری . تنگدستی . گدایی . مفلسی . ورشکستگی . ناداری و پریشانی . (ناظم الاطباء). احلاس . بی پایی . لاتی . (یادداشت مؤلف ) : چون دهر مرا کشت بافلاس و باغلال کردی تو مرا زنده باحسان و بانعام . مسعودسعد. محتشمی دردسری می پذیر ورنه برو دامن افلاس گیر. نظامی . سلطان بفرمود تا او را بافلاس سوگند دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 360). چون بر زمین بروی توام آفتاب هست ز افلاس گو ستاره میباشم بر آسمان . رضی نیشابوری . عشق از افلاس می گیرد نمک . عطار. افلاس عنان از کف تقوی بستاند. (گلستان ). - افلاسخانه . رجوع به همین عنوان شود. - افلاس خر. رجوع به همین عنوان شود. || در اصطلاح حقوقی فقهی تعابیر مختلف از آن بعمل آمده که همه ٔ آنها در اصل عدم توانائی فرد در تأدیه ٔ آنچه در ذمه ٔ او است متفق هستند. در قانون موقتی اصول محاکمات حقوقی ، از افلاس بعدم تمکن محکوم علیه نسبت بتأدیه ٔ محکوم به تعبیر شده و در قانون دیگر افلاس را عدم کفایت دارایی شخص برای پرداخت مخارج عدلیه و یا بدهی او تعریف کرده و در قانون مرادف با ورشکستگی قرارگرفته و سرانجام افلاس در تحت تعریف کلی اعسار قرار گرفته و افلاس بمعنی خاص اصطلاحی منسوخ گردیده است . رجوع به قانون آئین دادرسی مدنی و قانون تجارت شود. و در فقه افلاس عبارتست از میان رفتن بیشتر دارایی و باقی ماندن مقدار ناچیز آن ، چنانکه گفته اند: المفلس من ذهب خیار ماله و بقی فلسه . و در واقع مفهوم حقیقی فقهی آن است که دارایی شخص تکافوی تأدیه ٔ بدهی نکند، بتعبیر دیگر دارائیش از بدهی او کمتر باشد. رجوع به کتاب شرایعالاسلام شود. اعسار، بيچيزي، بينوايي، تنگدستي، تهيدستي، عسرت، فاقه، فقر، مسكنت، مفلسي، نداري، نيازمندي، ورشكستگي يسر bankruptcy, afslas إفلاس، إفلاس كامل، إفتقار كامل İflas la faillite konkurs bancarrota fallimento ورشکستگی، توقف بازرگان
کلمه "افلاس" در زبان فارسی به معنای فقر یا تنگ دستی است و به طور کلی در نوشتار و گفتار رسمی استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میكنم:
بکاربردن صحیح: کلمه "افلاس" دقیقاً به معنای فقر و تنگدستی به کار میرود. دقت کنید که در متنهای ادبی یا رسمی به درستی از آن استفاده شود.
تطابق با صفتها: در جملات میتوان از افعال و صفات مناسب برای توصیف حالت افراد یا وضعیتهای اقتصادی استفاده کرد. به عنوان مثال: "او در شرایط افلاس زندگی میکند."
ترکیبها: این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار برود. مثلاً "افلاس مالی"، "افلاس اجتماعی" و... .
نقطهگذاری: در نوشتار، هنگام استفاده از "افلاس" در جملات، قواعد نقطهگذاری صحیح را رعایت کنید. به عنوان مثال: "افلاس در جامعهای که منابع به درستی توزیع نمیشود، افزایش مییابد."
به کارگیری در متون ادبی: در متون ادبی میتوان از "افلاس" استفادههای زیبایی کرد، به ویژه وقتی که به توصیف شرایط سخت زندگی یا مضامین انسانی پرداخته شود.
با رعایت این نکات، میتوانید استفاده بهتری از کلمه "افلاس" در متون خود داشته باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته، در اینجا چند مثال برای کلمه "افلاس" در جمله آوردهام:
افلاس اقتصادی در کشور باعث افزایش نرخ بیکاری و نارضایتی اجتماعی شده است.
بسیاری از خانوادهها به دلیل افلاس مالی قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیستند.
او در حالی که در شهر زندگی میکرد، با مشکلات افلاس و فقر دست و پنجه نرم میکرد.
افلاس فرهنگی، موجب کاهش خلاقیت و نوآوری در جامعه میشود.
این داستان درباره مردی است که به رغم افلاس، هرگز امید خود را از دست نمیدهد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!