جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: اما. [ اَم ْ ما ] (ع حرف ربط) حرف شرط است : فأما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق (قرآن 26/2)؛ (اما آنانی که ایمان آوردند میدانند آن مثل حق است ). (منتهی الارب ). اما حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). و اما املاک ایشان حال بر ما پوشیده است . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 37). || برای تفصیل مجمل : اما السفینة فکانت لمساکین ... و اما الغلام ... (قرآن 18 79/ و 80)؛ (اما کشتی ، ازآن مسکینانی بود... و اما جوان ...). (از منتهی الارب ). || برای تأکید: اما زید فذاهب ؛ عزم زید جزم است [ برای رفتن ]. (از منتهی الارب ). || بمعنی لیکن . (غیاث اللغات ). نویسندگان و گویندگان زبان فارسی از دیرباز در معنی استدراک استعمال کرده اند امروزه نیز در تداول فارسی زبانان در همان معنی بکار میرود، چنانکه گویند: خدا از حق اﷲ میگذرد اما از حق الناس نمیگذرد. خدا دیرگیر است ، اما سختگیر است . لیکن . لکن . ولیکن . لیک . ولیک . ولی . پَن : اما نکاح کردن بر رویهاست . (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوییم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. (تاریخ سیستان ). بزرگ مهتری است این احمد،اما آنرا آمده است تا انتقام کشد. (تاریخ بیهقی ). گفتند فرمانبرداریم به هرچه فرماید اما مهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. (تاریخ بیهقی ). ولی موافقت می باید درمیان هر دو برادر... تا در جهان آنچه بکار آید ما را گردد، اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتربار سلاح ... نزدیک ما فرستاده آید. (تاریخ بیهقی ). اگر از کسی گناهی و تقصیری آمدی بزودی تأدیب نفرمودندی از جهت حق خدمت ، اما او را به زندان فرستادندی تاچون کسی شفاعت کردی عفو فرمودندی . (نوروزنامه ). امادر صبر و مواظبت تو خیره مانده بودم . (کلیله و دمنه ). اما چون سوگند در میان است از جامه خانه ٔ خاص برای تشریف و مباهات ... برگیرم . (کلیله و دمنه ). و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی را میشناسد اما ارتکاب کند. (کلیله و دمنه ). حاصل آن جاه ببین تا چه بود! سود بد اما بزیان شد چه سود! نظامی . نشاید خون سعدی را بباطل ریختن اما بیا سهل است اگر داری بخط خویش فرمانی . سعدی . اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند... (گلستان ). ليك، منتها، ولي، وليك، وليكن but, however, as regards, as respects لكن، إلا، ما عدا، إلا هو، غير، سوى ancak mais aber pero ma ولی، لیکن، مگر، هر چند، اگر چه، معهذا، هر قدر هم، نظر باینکه
کلمه "اما" در زبان فارسی به عنوان یک حرف ربط و قید معنادار استفاده میشود که به منظور ایجاد تضاد یا کنترادیکسیون بین دو جمله یا بخش مختلف متن به کار میرود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با "اما" اشاره میکنیم:
جدا کردن جملهها: معمولاً بعد از "اما" یک ویرگول قرار میگیرد تا جملههای پیش از و پس از آن از هم تفکیک شوند. به عنوان مثال:
او به مهمانی رفت، اما من نتوانستم بیایم.
استفاده در جملات منفی: "اما" میتواند در جملات منفی نیز به کار رود. مثلاً:
من دوست دارم سفر کنم، اما امسال شرایطش را ندارم.
پیش از "اما": معمولاً پیش از "اما" یک جمله کامل یا عبارتی وجود دارد که حاوی یک فکر یا مفهوم است. به این ترتیب، "اما" میتواند نقطه تلاقی دو مفهوم متضاد باشد.
انواع کاربرد: "اما" میتواند در موقعیتهای متفاوتی استفاده شود، مثلا برای ایجاد تعادل یا سختی در احوال:
او استعداد خوبی دارد، اما به سختی کار میکند.
جایگزینی کلمات: در برخی مواقع میتوان از کلمات دیگری مانند "لیکن"، "اما" و "با این حال" به جای یکدیگر استفاده کرد، ولی توجه داشته باشید که هر یک از این کلمات ممکن است بار معنایی متفاوتی داشته باشند.
عدم تکرار: استفاده مکرر از "اما" در یک متن میتواند باعث سردرگمی خواننده شود. بهتر است در متون نوشتاری، تنوع واژگان رعایت شود.
این نکات میتواند به بهبود و دقت نگارش شما کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "اما" در جمله آورده شده است:
من امروز خیلی خستهام، اما باید کارهای خانه را انجام دهم.
او از آب و هوا خوشش نمیآید، اما به سفر رفتن علاقهمند است.
ما هنوز پروژهمان را تمام نکردهایم، اما به زودی آن را ارائه خواهیم داد.
او تلاش کرد تا در امتحان موفق شود، اما نتوانست نمره خوبی بگیرد.
فیلم جالبی بود، اما پایان آن کمی ناامیدکننده بود.
اگر مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: ولی، لیکن، مگر، هر چند، اگر چه، معهذا، هر قدر هم، نظر باینکه